این مقاله را به اشتراک بگذارید
نگاهی به «ولع مقدس» اثر بَری آنسوُرث
شریف و درعینحال بزرگ
سیمین ورسه
بری آنسوُرث (۲۰۱۲-۱۹۳۰) یکی از بزرگترین نویسندههای تاریخ ادبیات انگلیسیزبان است. او در طول دوران نویسندگیاش هفده رمان نوشت که چهارتای آنها به مرحله نهایی جایزهی بوکر راه یافت و سرانجام با شاهکارش «ولع مقدس» در سال ۱۹۹۲ به آن رسید و پس از چهار دهه با ترجمه صبا راستگار از سوی نشر نقش جهان به فارسی منتشر شده است. «ولع مقدس» از زمان انتشارش تا به امروز مورد ستایشِ نویسندهها، منتقدان و نشریات معتبر جهان قرار گرفته: شیکاگوتریبون آن را اثری باشکوه نامید و نوشت: «رمانی که به ما نشان میدهد چطور حرص و طمع، ظالم و مظلوم را از انسانیت دور میکند.» نیویورکتایمز آن را «رمانی درخشان و قابل توجه از هر جنبه» توصیف کرد و نیوزدی آنسوُرث را مانند جوزف کُنراد رماننویسی برشمرد که اثرش هم در نگارش و هم در داستانگوییِ ناب، غنا دارد. دیوید هالبسترام «ولع مقدس» را بهترین رمان دهه نود معرفی کرد و آنتی کویین هم از آن بهعنوان شاهکار یاد کرد. «ولع مقدس» آنطور که انتشارات پنگوئن مینویسد شاهکاری است که با وجود حجم زیادش، شریف و درعینحال بزرگ است. آنچه میخوانید نگاه ایتان کانین نویسنده برجسته آمریکایی است که برای رمان «آمریکا آمریکا»یش شناخته میشود.
***
سال ۱۹۹۲ سال خوبی برای جایزه بوکر بود. جایزه به کتاب «بیمار انگلیسی» تعلق گرفت. کتاب مایکل اونداتیه بین خوانندگان ادبیات در سراسر جهان محبوب شد، فیلم برجستهای که از روی آن ساخته شد این تصور را رد کرد که یک کتاب زیبا همیشه به یک فیلم ناامیدکننده ختم میشود. شاید بتوان گفت این رمان بهترین عنوان در بیست سال گذشته رقابتهای بوکر بود. و به گمانم به همین دلیل بسیاری از مردم به خاطر نمیآورند که آن سال این کتاب، جایزه را به صورت اشتراکی برنده شد. درست است، «بیمار انگلیسی» جایزه بوکر را اشتراکی با رمان دیگری برنده شد که هنوز در جهان نسبتا ناشناخته است. رمان دوم «ولع مقدس» نام دارد. نشنیدهام کسی آن را خوانده باشد و ازش به عنوان یک رمانِ باشکوه یاد نکند.
به عقیده من «ولع مقدس» یک شاهکار است.
«ولع مقدس» را رماننویس انگلیسی بهنام بَری آنسوُرث نوشته است که چهاربار نامزد بوکر شده. این کتاب روایتگر داستان یک کشتی بردهداری قرن هجده در مثلث تجارت [اشاره دارد به یک دورهی تاریخیِ تجارت دریایی میان سه منطقه یا بندر. سازوکار تجارت مثلثی یکی از بهترین و شناختهشدهترین راههای تجارت برده در اقیانوس اطلس در اواخر قرن شانزدهم و اوایل قرن نوزدهم بود.] است. خدمه مشمول نظام از لیورپول اسلحه میبردند به سواحل غربی آفریقا و آن را در ازای برده معامله میکردند ، و در کل مسیر عبور از اقیانوس اطلس بردهها را در انباری از کشتی که سقفش آنقدر کوتاه بود که بردهها نمیتوانستند روی زانوهایشان بلند شوند نگهداری میکردند. «گذر میانی» [مسیر دریایی از آفریقای غربی به آمریکا بهویژه در حمل بردگان] آنها را به هند غربی [منطقهای از شمال اقیانوس اطلس در دریای کارائیب است] میرساند، آنجا بردهها را در ازای شکری که به انگلستان برمیگرداندند میفروختند.این بیرحمانه ترین تصویر رفتار انسانی است که شما در این کتاب میخوانید.
من شاهکارهای بیپرده و صریح را میپسندم. این کتاب هفتصد صفحه و بدون ترفند ادبی است؛ بدون آرایههای ادبی. بدون جریان فکر [بیان افکار و برداشتهای شخصیتهای داستان]. فقط صفحه پشت صفحه دلخراشترین و جاندارترین نوشتهها درباره دریا و کشتی و سبعیت حیوانی یک انسان نسبت به انسان دیگر. آنسوُرث میبردتان به دکل اصلی کشتی، به امواجی به ارتفاع یک خانه، به زنجیرهای بههمتابیده زیر عرشه جاییکه لجن فضولات انسانی مثل دریایی بیرحم در قسمت بردهها موج میزند.
درعینحال این کتاب درک ملایم و زیرکانهای از انگیزههای متضاد طبیعت آدمی به تصویر میکشد. آنسوُرث ما را وارد ذهن مردانی میکند که دو قرن پیش مردهاند: ذهن ملوانان میگسار در خانههای بدنام کنار دریا و ذهن روستائیان آفریقایی که توسط هموطنان خود در دامنه تپههای گینه شکار شدهاند؛ ذهن بردگان به غلوزنجیر کشیدهشده و مردان کلید به دست، ذهن کسانی که خواب سود و منفعت میبینند و کسانی که خواب خدا را میبینند و آنهایی که در خواب هر دو را میبینند و در این کتاب بیشمارند از این دست.
«ولع مقدس» به انگیزههای نجیبتر و هرچند ضعیفتر بشر نیز میپردازد: سرود فصاحت انسان، تلاش آرمانشهری (علیرغم حماقت نهفته در آن) و امکان رستگاری، و بیش از همه، علم و یادگیری. قصد ندارم اتفاقات رمان را برایتان بازگو کنم و آن را لو بدهم. همین قدر میگویم که آنسوُرث وجدان یک مرد را روی عرشه این کشتی بیرحم میگذارد، مردی که همهچیز را با نگاهی فلسفی و طالب علم مینگرد و درنهایت به پا میخیزد، همانقدر که میتوان امیدوار بود معرفت به عمل تبدیل شود.
تقریبا ده سال پیش به این کتاب برخوردم؛ بیشتر از هر چیزی که تابهحال خواندهام مرا تحتتاثیر قرار داد، حتی به قدری الهامبخش بود که جاهطلبیهایم را به عنوان نویسنده گسترش دهم. برای نگارش کتاب لازم است آثار برجسته را بخوانید و ببینید چگونه دیگر نویسندگان غیر ممکن را ممکن ساختهاند. دامنه ماجراجویی «ولع مقدس»، جدیت اندیشههای آن در کنار توصیفات تاثربرانگیزش از دریا و بردگان و بردهداران، وسعت تصویرسازی در آن، مجددا به من یادآوری کرد که دو دسته کتاب وجود دارد: آنهایی که تلاش میکنند خود را به دنیای ما بشناسند و آنهایی که دنیای خودشان را خلق میکنند.
پیش از عصر روشنگری، جهان جای بسیار تاریک و اسفناکی بود، حتی برای شهروندان نخبهاش. تحت سلطه کلیسا، سلطنت و فاکتورهای دیگر، حتی در کشورهای اروپایی هم روزگار ناخوشایندی سپری میشد. اما همه اینها در مقایسه با رفتاری که با آفریقاییها میشد و تجارت روزافزون برده، رنگ میبازد. وقایع دهشتناک آن بارها و بارها هم در روایتهای داستانی تاریخی مستند شدهاند هم از قلم کسانی که آن را در زندگی تجربه کردهاند. از این رو، کمبودی در مورد مستندات مکتوب از این برهه خاص زمانی وجود ندارد. با وجود این، روایتها و داستانهای کمتری تجارت برده را با خطوط فکری قبل از عصر روشنگری ترکیب کردهاند.
کتاب «ولع مقدس» شاهکار بَری آنسوُرث که اولینبار در ۱۹۹۲ چاپ شد نگاهی عمیق (البته از نوع داستانی) نسبت به زندگی در لیورپول و کشتیهای تجاری بردهفروشی در نیمه دوم قرن هجدهم ارائه میدهد. جانمایه داستان درباره دو خویشاوند است – اراسموس کمپ که پدرش صاحب کشتی مذکور و متیو پاریس که پزشک و دانشمند است. آنسوُرث نهتنها غیرانسانیبودن تجارت بردهها و وحشتهای موجود در آن، بلکه درگیریهای نسلی و ایدئولوژیکی بخش اعظمی از عصر روشنگری را نیز بررسی میکند. متیو پاریس به تازگی به خاطر یکسری از نوشتههای مربوط به جهان که مخالف «حقایق» مندرج در کتاب مقدس است از زندان آزاد شده است. آنسوُرث اولین مضمون از تلاش بشریت برای رهایی خود از قرنها عقبماندگی فکری و ایمان کورکورانه و حرکت به سوی یک رویکرد دانشآموختهتر و مبتنی بر واقعیت به سوی اکتشاف علمی را همینجا توضیح میدهد.
همین موضوع، متیو پاریس را با بسیاری از خدمه کشتی بازرگانی لیورپول در تعارض قرار میدهد. او به عنوان جراح کشتی مستقیما با قساوتهای انسانی ناشی از حرص و آز روبهرو میشود. داستان پاریس با سفر کشتی بازرگانی از لیورپول تا سواحل غربی آفریقا، تملک بردهها، رفتارهای وحشیانه محمولههای انسانی در راه رسیدن به دنیای جدید گره میخورد. پاریس به عنوان نماد اخلاق در این کتاب، از نحوه تملک بردهها _ که به شکار انسان میماند- و رفتار با آنها وحشتزده است. انزجار خود را از اعضای خدمه پنهان نمیکند و همین منجر به اختلافات زیاد و درگیریهای خصمانه میشود، علیالخصوص با کاپیتان ظالم کشتی.
در این میان، کمپِ جوان – که کینهای قدیمی از متیو پاریس در دل دارد- وقت خود را در لیورپول صرف دلبریکردن از زن جوانی به نام سارا ولپرت میکند. روابط آنها به خاطر حس مالکیتطلبی کمپ و خودکشی پدرش در پی ورشکستگی مالی روزبهروز شکنندهتر میشود. نیازی به گفتن نیست که بسیاری از خطوط روایی در شرایط و موقعیتهای کاملا ناخوشایند رخ میدهد، هم برای طرفداران هم برای مخالفان رمان.
نیمه دوم کتاب حدود ده سال بعد و عاقبت کشتی لیورپول را در پی ناآرامی در میان خدمه روایت میکند، داستان به تلاش کمپ برای نجات جان خود در پی خودکشی شرمآور پدرش و گمشدن کشتی خانوادگی برمیگردد. نفرت کمپ از پاریس به نیروی محرکهاش تبدیل میشود و او را به سوی ردیابی کشتی گمشده هدایت میکند، خدمه، محموله و خودِ پاریس. با وجود اختلاف نظر ایدئولوژیکی بینشان باهم روبهرو میشوند و کمپ درنهایت متوجه میشود که شاید پاریس خیلی هم اشتباه نمیکند. نویسنده روش بسیار خوبی را برای نشاندادن ایدئولوژیهای متناقض در پیش میگیرد، از طریق دو کاراکتر مجزا: یکی تحت هدایت سرمایهداری و حرصوآز، دیگری مترصد کسب دانش و کشف علمی.
در سال ۱۹۹۲ جایزه بوکر به «ولع مقدس» اهدا شد. اکنون چهل سال بعد، هنوز هم میتواند به همان شیوه تأثیرگذار باشد، گزندگی روایت این رمان به هیچوجه با گذشت دههها فروکش نکرده، که بیشتر هم شده است. هیجانانگیز، طاقتفرسا و درنهایت دلسردکننده؛ «ولع مقدس» یک اثر استثنایی از زمره داستانهای تاریخی است که میتواند دورهای غیرانسانی از تاریخ بشریت را واجد صفات انسانی کند.
آرمان