این مقاله را به اشتراک بگذارید
آداب فیلم دیدن تماشاگر ایرانی
با تأمل بر تابلوی نقاشی معروف جعفر تجارتچی
سعید مروتی
ایرانیها در نخستین دهه قرنی که آخرین سالش را پشت سر میگذاریم چگونه فیلم میدیدند؟ برای پاسخ به این پرسش خاطراتی ثبت شده از محمدعلی جمالزاده و جعفر شهر گرفته تا پرویز خطیبی وجود دارد اما بهترین توصیف را نه در متن مکتوب که در تابلویی نقاشی از جعفر تجارتچی باید سراغ گرفت. نقاش، کارتونیست و انیماتوری که سرهنگ نیروی هوایی بود و نقاشی معروفش را سال۱۳۴۸ به سفارش مالک هندی سینما آسیا کشید. تابلویی که نخستین مواجهه جامعه سنتی ایرانی با پدیدهای مدرن(سینما) را به نمایش میگذارد و نشان میدهد ایرانیان چگونه با مظاهر مدرنیته کنار میآمدند. توصیف حمید نفیسی از تابلوی جعفر تجارتچی خواندنی است: «عنوان این نقاشی که روی سطل آشغال در پیشزمینه تصویر به دو زبان فارسی و انگلیسی نوشته شده چنین است:«یک سینمای مدرن تهران در چهل سال پیش». این نقاشی، انباشته است از جزئیات قومشناختی و فرهنگشناختی تماشای فیلم در یک سینمای تابستانی تهران در اوایل دهه ۱۳۰۰شمسی. شبی است تاریک و پرستاره و هلالماه در آسمان میدرخشد. تماشاگران در چهار بخش قرار دارند: در داخل سالن، چهار ردیف اول مقابل پرده، ارزانترین صندلیهاست که مردان در آنجا قرار گرفتهاند؛ پنج ردیف بعدی، ردیفهای مختلط است و زنها در سمت راست نشستهاند؛ گرانترین صندلیها در قسمت لژ در انتهای سالن قرار دارد که با حائلی از ردیفهای جلویی جدا شده است؛ و سرانجام، تماشاگران مجانی که دارند از روی بامهای اطراف سالن از جلو و پشت پرده فیلم را تماشا میکنند. در داخل این سالن روباز فعالیتهای گوناگونی در جریان است: تماشاگران با یکدیگر و خطاب به پرده حرف میزنند، یک چوپان در ردیف سوم گوسفندش را به صندلیاش بسته است، زنی کودکش را سرپا گرفته و یکی دارد روی چراغ خوراکپزی غذا میپزد. در ردیف روبهروی چراغ خوراکپزی، زنی با روبنده دارد به مادر آن کودک میگوید:«قدسی جون بیزحمت وختی کار کاکلزریت تموم میشه یه سری به دیگ من بزن». صحنه دعوا سه بار تکرار شده است: روی پرده با حضور چارلی چاپلین، در پوستر فیلم روی دیوار روبهرو در پسزمینه و میان دو تماشاگر در داخل سالن.مردی در ردیف سوم از کنار پرده، سینی نوشابه در دست دارد. در ردیف پنجم، مردی که چیزی مانند کلاهخود به سر دارد دیلماج است که با چوب دستیاش هم به پرده اشاره میکند و هم تماشاگران سرکش را سرجایشان مینشاند. آپاراتچی در بالای ردیف لژ و درست پشت شعاع نور بهطور محو دیده میشود. چند نوازنده پشت پرده نشستهاند و آهنگ مینوازند(و احتمالا جلوههای صوتی هم ایجاد میکنند). ظاهرا تماشاگران از دیدن این فیلم لذت میبرند چون همگی لبخند به لب دارند. بلند رو به پرده حرف میزنند دیگر مصرفکننده فیلم نیستند بلکه تولیدکننده معنای آن نیز هستند» (تاریخ اجتماعی سینمای ایران، جلد اول، ترجمه محمد شهبا، انتشارات مینوی خرد، ۱۳۹۴).
وقتی تجارتچی سفارش هندوجا یکی از دو مالک سینما آسیا را تکمیل کرد و به او تحویل داد، تابلو رفت در سالن انتظار تا دهه ۶۰همانجا بود. تا حدود ۳ دهه احتمالا هر کس که پایش به سینما آسیا باز شد چند دقیقهای را به تماشای این تابلوی پر نکته گذرانده؛تابلویی که به پشتوانه سالها کارتونیست بودن خالقش آمیخته به طنز و اغراق است ولی در عین حال تصویری از یک دوران بهدست میدهد و پس از گذشت بیش از نیم قرن همچنان تماشایی است. بعدها مسعود مهرابی تابلوی جعفر تجارتچی را از مالک سینما آسیا خریداری کرد و در یکی از چاپهای متعدد کتاب تاریخ سینمای ایرانش آن را روی جلد برد تا حظ برندگان از این تابلوی ناب صرفا محدود به تماشاگران سینما آسیا نشود.