این مقاله را به اشتراک بگذارید
نگاهی به «خون شد» اثر مسعود کیمیایی
روزگار نامحرمان
احمد طالبینژاد
«خون شد»، موضوع تازهای ندارد. مثل قیصر، خاک، گوزنها، بلوچ، تیغ و ابریشم، دندان مار و گروهبان، پای انتقام شخصی و دورزدن نهادهای قانونی در میان است. یعنی نوعی دهنکجی به مدنیت برساخته از قوانین. جوانی در آستانه پیری که سالها در زندان بوده آزاد میشود و به خانه برمیگردد. اما خانه دیگر آن مأمن همیشگی نیست. پدر پیر و ناتوان و منفعل است، برادر بزرگتر سر در کار خویش دارد، خواهر جوان معتاد است و…؛ خلاصه اینکه هیچچیز و هیچکس سر جای خودش نیست. مرد (بخوانیم قیصر) ناگزیر دست به چاقو میبرد و سفری را در دل تهران و شمال کشور آغاز میکند تا به ضرب «تیزی» کیان خانواده را از تیرهروزی و نابودی نجات دهد. این همان «چاقوی دستهسفید کار زنجون» سید گوزنهاست؟ بله. سالها گذشته و چیزی عوض نشده است. چیزی در ذهن استاد عوض نشده تا ابزارش نیز تغییر کند. اگر این قیصر بهجای زندان مثلا از سفر خارج برگشته بود، شاید میشد بهجای چاقو اسلحه مدرنتری به دستش داد؛ مثلا سلاح نهچندان مطمئن قانون. در آن صورت اصلا نیازی به انتقام شخص نمیبود. اما کیمیایی هنوز هم باوجود تحولات شتابناک جامعه –و جهان– میان سنت و مدرنیته بلاتکلیف مانده یا شاید به این تحولات اطمینان ندارد. از نظر او همهچیز بوی فریب و حقهبازی میدهد و نمیخواهد از اصول خود دست بردارد. یک پای دیگر نیز در میان است. پای غیرت و تعصب که بنمایه تفکر سنتی در جوامعی مانند ماست و میبینیم و میخوانیم و میشنویم که این یکی هرساله چه تعداد قربانی میگیرد. در سکانس مهمی از فیلم جایی که قیصر پس از کشتن عامل تیرهروزی خواهرش به کنار رودخانهای میرود، دستوبال و چاقویش را در آب میشوید و بلند میشود به قصد پرتابکردن چاقو -این نشانه تفکر سنتی– به میان آب روان؛ اما مکثی کرده چاقو را میبندد و در جیب میگذارد. یعنی اینکه کار او و خالقش کیمیایی با این جهان دروغزن و پلشت تمام نشده است. این صحنه میتواند مانیفست کیمیایی برای اکنون و آینده باشد. بهرسمیتنشناختن زندگی مدرن و پایبندبودن به عناصری از جهان روبهزوال گذشته. مردی که نامش تاریخ سینمای ایران را به دو بخش تقسیم کرده؛ پیش از قیصر و پس از قیصر. اما مثل هر هنرمند خلاقی در این مسیر بسیار دشوار، همچنان گام برمیدارد. این دشواری از همان قیصر آغاز شد. تاریخ سینما به ما میگوید که برخی از بزرگان سینما بهدلیل موفقیت خارقالعاده فیلم اول یا دومشان همواره مورد انتقاد بودهاند که چرا از آن سینمای ناب و توأم با خلاقیت دور افتادهاند. اورسن ولز پس از همشهری کین و جان هیوستن بعد از شاهین مالت و… دچار چنین موقعیتی شدند. در مورد کیمیایی نیز همین اتفاق افتاد و حالا دیگر هرکس برای محکومکردنش ساختههای جدیدش را با قیصر قیاس میکند. بله قیصر فیلم خلاقانه و ماندگاری است اما کیمیایی، سازنده قیصر، بیستواندی ساله بود و سازنده «خون شد» در آستانه ۸۰سالگی قرار دارد. ممکن است گفته شود خب فیلم نسازد. مگر مجبور است؟ بله مجبور است. کسی که با سینما نفس کشیده و میکشد، نمیتواند به قول نیما «الکش» را بیاویزد و رو به قبله دراز بکشد. خیلیها در اوج پیری خواستهاند از سینما کنارهگیری کنند، اما نشده است. آنتونیونی و فلینی تا واپسین دم حیات پشت دوربین بودند. مثل این است که به شاعر بگوییم تو دیگر دورانت گذشته شعر نگو. میشود؟ استاد ابتهاج در ۹۰ سالگی همچنان زایش شعری دارد. من نیز مانند بسیاری از همنسلانم آرزو میکنم کیمیایی فیلمهایی بسازد که همگی با افتخار به تماشایش بنشینیم و برایش هورا بکشیم. چه کسی از او بهتر برای روشن نگهداشتن چراغ سینما در این دوران؟ او اگر قدر خود میدانست و تن به برخی بازیهای ویرانگر نمیداد و مهارش صرفا دست خودش بود، میتوانست جایگاه والاتری در میان سینماگران زنده و مرده ما داشته باشد. باوجوداین، در «خون شد» خون گرمی جاری است که مثلا در مرسدس، فریاد، تجارت، متروپل و محاکمه در خیابان، جرم و قاتل اهلی نبود. دستکم در قیاس با فیلمهای یادشده تکلیف روشنتری دارد؛ چون سازندهاش میان سینما و تریبون تفاوت قائل شده است. اینبار میشود فهمید که کیمیایی دارد از خانهای حرف میزند که میتواند وطن باشد.
شرق: شماره ۴۰۹۴ – ۱۴۰۰ یکشنبه ۲۱ شهریور