این مقاله را به اشتراک بگذارید
نگاهی به «شب گمشده» اثر پیام یزدانجو
آشنایانی که غریبه شدند
سعیده امین زاده
گمشدن در جایی بیگانه، در انبوه اشیاء و اشخاصی غریبه، با خود وحشتی به همراه دارد که ممکن است توانایی یافتن راهحل برای برونرفت از وضعیت را از آدمی بگیرد. انسان گمگشته به هر سو میدود تا راه خلاصی از غربت مطلق بیابد و این دویدنهای مدام خستهتر و درماندهترش میکند. احاطه شدن با دنیای غریبه، کابوسی است که راه خواب آرام را به روی او میبندد. چنین تجربهای در سالهای آغازین زندگی احساس ناامنی به انسان میبخشد که ممکن است بعدها و در بزرگسالی نیز هیچگاه رهایش نکند. اما حس بیگانگی در فضاهای آشنا و چشیدن غربت در دل شهر و خانهی مادری، گمگشتگی متفاوتی را در آدم میآفریند. گمشدنی که گرچه کلیدها و سرنخهای بسیار برای رهایی از آن وجود دارد، اما همگی ناکارآمد و ناکافیاند و به انسان سرگشته کمکی برای پیداشدن نمیکنند. پیام یزدانجو در کتاب «شب گمشده» به سراغ چنین مضمونی رفته است.
محور اصلی تمامی داستانهای مجموعهی «شب گمشده»، گیرافتادن در فضاهایی است که یک عمر آشنا بودهاند و حالا رنگ غربت گرفتهاند و شخصیت کلیدی قصه در پی یافتن راه نجاتی از آنهاست. این گمگشتگی همیشه در بُعد مکان نیست. آدمها در اغلب اوقات در مقطعی زمانی به سر میبرند که گرچه بسیاری جلوههای آشنا از آن در ذهن دارند، اما قادر به درک وقایع و اشخاصی که پیش رویشان قرار میگیرند، نیستند. ساختار زمان و سیر خطی آن در اکثر قصههای کتاب دگرگون شده است. شخصیتها به زمانهای دیگر سفر کردهاند و با وحشتِ عناصری که در عین آشنایی، حس غربت به آنها میدهند، دستوپنجه نرم میکنند.
روایتگران قصههای این کتاب مدام درصدد یافتن سرنخهایی برای شناخت و تحلیل این شرایط غریباند. توصیف موقعیتها گرچه موجز است، اما به درک فضای موجود کمک میکند. مخاطب از همان سطرهای ابتدایی داستان میفهمد که با چه نوع گمگشتگی مواجه است و مسألهی شخصیت اصلی با آن چیست. داستانها اغلب با تصویری کلی از وضعیتی که انسانی گمشده در آن گرفتار است، آغاز میشود. گرچه لازمهی ساخته شدن فضای غریب، وهمآلودی و گنگی آن است، اما در این داستانها غالب عناصر آشنا و واضحاند و در عین شفافیتی که در هرکدام از آنهاست، دنیایی از بیگانگی با خود به همراه دارند. این تناقض به بغرنج شدن وضعیت انسان گمشده دامن میزند و چالشاش را با جهان پیرامون جذابتر میکند.
شخصیت اصلی در هر کدام از داستانها، به گفتوگو با افرادی میپردازد که هریک به بخشی از تاریخ معاصر تعلق دارند. آنها چهرههایی ماندگار و مؤثر در بسیاری از رخدادهای یک قرن اخیرند که اکنون در ماجراهایی حضور دارند که بازیگران محوری قصه نیز در آن گرفتارند. زندگی آدمها در دورههای مختلف تاریخی بهواسطهی این داستانهاست که به هم گره خورده است. اینگونه است که مردی از دورهی حاضر، عشقی گمشده را در سیمای زنی روس مییابد که در روزگار خود، مهرهای تأثیرگذار در تحولات سیاسی بوده و داستان «یادآوری» را رقم میزند که گویی رجوع به یک حافظهی جمعی برای به خاطر آوردن یک چهرهی تاریخی است:
«بالاخره ناچار شدم با گرفتن عکسها، از رفتوآمدهای بیشترش به محل کار و زندگیام جلوگیری کنم. به او گفته بودم که مدتها است از چهرهی کسی عکاسی نکردهام. به علاوه، با این امکانات محدود و با این فیلمهای تاریخگذشته، نباید انتظار داشت که عکسهای جالبی از کار دربیاید. با این همه، اصرار داشت. اسماش را روی کاغذ کوچکی نوشتم. آنا پریمایدا. حتما بعدش نفس راحتی کشیده بودهای، اگرچه نمیدانستی آن زن همسرِ جوانِ افسر سالخوردهی روسی، سرگئی ایوانوویچ رومانوف، بوده که در جریان شورش جنگلیها به ایران آمد و همان روزهای اول، در خلال مذاکراتاش، به شکل مشکوکی ناپدید شد.»
بخشی از قصههای کتاب مانند «مسخ»، «شببهخیر یوحنا» و «شهریار و خونآشام» به سمت تمثیلی شدن میروند به همینخاطر مرزها و محدودیتهای مکانی و زمانی را درمینوردند و کابردی فراتاریخی مییابند. آدمها و وقایع در چنین روایتهایی میتوانند با هرکس و هر ماجرایی در زمان کنونی مقایسه شوند. رنجی که آنها از غربت در زمانهی خود تجربه میکنند، پدیدهای است که میتواند بارها و بارها در طی تاریخ رخ دهد و هربار رنگی آشنا داشته باشد و دردی مشترک را به نمایش بگذارد. از اینروست که وقتی راوی زبان به مکالمه با چهره یا عنصری تاریخی باز میکند، بسیار شناختهشدهتر از آنچه باید، به چشم میآید. او حتی نزدیکتر از یک شخصیت اساطیری یا یک قهرمان داستانی معروف است. گویی کسی است که سالها در همسایگی و همجواری مخاطباش زیسته است اما درعینحال در او غرایبی وجود دارد که رمزآلودش میکند و کنجکاوی را برای کشفاش برمیانگیزد. به همینخاطر همراهی با راوی سرگشته جذابیت پیدا میکند و سفرهایی ماجراجویانه در دل داستانها رقم میخورد.
کتاب «شب گمشده» داستانهایی از دو مجموعهی قبلی نویسنده در دل خود دارد و به برههای از مسیر حرفهای او برمیگردد که در پی یافتن رگههایی از هویت جمعی در بطن تاریخ بوده است. او در این سفر تاریخی به رخدادهای مهم سیاسی، فرهنگی و ادبی برمیخورد؛ با بورخس و داستایوفسکی ملاقات میکند، به دل تحولات میانهی دورهی قاجار نقب میزند، با ادیپ شهریار همپا میشود، در موزهی اشیای گمشده شاهکارهای هنری و ادبی را میکاود و در عمق تاریکی با یک حواری دیدار میکند. در بسیاری از این رویدادها از سیمای آشنای آدمها و اشیاء با نگاه خاص خود آشناییزدایی میکند و با زبان کنایه و تمثیل موقعیت آنها برای مخاطب امروزی ملموستر میکند. او در این راه دو همراه همیشگی دارد؛ تاریکی و گمگشتگی. اینهاست که از کتاب «شب گمشده»، سفری پرکشمکش میسازد. سفری که برای کشف روشنایی و آشنایی است و چندان هم خالی از دشواری نیست.
****
«شب گمشده»
نوشته: پیام یزدانجو
نشر چشمه، ۱۴۰۰
۸۵ صفحه، ۳۲۰۰۰ تومان