این مقاله را به اشتراک بگذارید
۲۵۰ مترجم ایرانی در یک بیانه تاکید کردند که سدهای سانسور را میشکنند
آریامن احمدی
کتابها بستههای قابل حمل جادویی هستند که از ما انسانهای بهتری میسازد برای ساختنِ دنیایی از «برابری، برادری و آزادی»؛ اما چرا این هدف انسانی، برخی حکومتها را میترساند؟ کتابها حاوی دانشاند و دانش «قدرت» است. همین قدرت برای برخی حاکمان خطرناک است. حاکمان خودکامه میخواهند دانش را تکصدایی کنند تا بتوانند شهروندانشان را کنترل کنند. سرراستترین راهِ اعمالِ قدرت بر این چرخه انتقالِ دانش، ممنوعکردن کتابها است؛ هرچند در عصر ارتباطات این کار باطلِ اباطیل است.
ممنوعکردن کتابها تاریخی اندازه تاریخ بشر دارد. به همین منظور از سال ۱۹۸۲ «هفته کتابهای ممنوعه» توسط جودیت کروگ (۲۰۰۹-۱۹۴۱) کتابدار و مدافع آزادی بیان و مخالف سانسور تاسیس شد. هفته کتابهای ممنوع رویدادی است که هرسال برای بزرگداشتِ «آزادی خواندن» برگزار میشود. این رویداد فرهنگی توسط انجمن کتابخانههای آمریکا و عفو بینالملل با سه هدف برگزار میشود: گرامیداشت آزادی خواندن، توجهدادن مخاطبان به کتابهای ممنوعه و چالشبرانگیز، و حمایت از نویسندههای تحت تعقیب و زندانی.
شاید در قرن بیستویکم، کمتر جایی در دنیا باشد که چیزی بهنام کتابهای ممنوعه داشته باشند. تاریخ کتابهای ممنوعه مربوط به جهان پیش از جنگ سرد است. تقریبا میتوان گفت پس از پایان جنگ سرد به اینسو، هیچ اثری نیست که در دنیا اجازه چاپ نداشته باشد، مگر این چند کشور: چین، روسیه، کوبا، مصر، گامبیا، میانمار، سریلانکا و ایران.
برخی از کتابهای ممنوعه در ایران، آثار داخلی هستند: «بوف کور» هدایت، «همسایهها»ی احمد محمود، «کلنل»ِ دولتآبادی، «طوبا و معنای شب»ِ پارسیپور، «رضاشاه»ِ صادق زیباکلام، و هزاران کتاب دیگر. درباره آثار ترجمه میتوان بهطور قطع گفت که تقریبا تمامی آنها بعدِ عبور از سد سانسور با حذفیات منتشر شدهاند. کتابهای خارجی دیگری هم هستند که هرگز از سد سانسور عبور نکردهاند و چاپ نشدهاند، از جمله «لولیتا»ی ناباکوف و «اولیسِ» جویس.
انتشار بیانیه گروهی بیش از ۲۵۰ نفر از مترجمان ایران، ما را بار دیگر با «ماشین سانسور» روبهرو کرد؛ ماشینی که میخواهد کتابها را از مردم بگیرد و ممنوعه کند یا آنطور که میخواهد منتشر سازد. همانطور که میلان کوندرا نویسنده شهیر چک در رمان «کتاب خنده و فراموشی» مینویسد: «ملتها اینگونه نابود میشوند که نخست حافظهشان را از آنها میدزدند، کتابهایشان را میسوزانند، دانششان را نابود میکنند، و تاریخشان را هم. و بعد کس دیگری میآید و کتابهای دیگری مینویسد، و دانش و آموزش دیگری به آنها میدهد، و تاریخ دیگری را جعل میکند.»
مترجمان ایرانی (داریوش آشوری، عبداله کوثری، سروش حبیبی، محمد قائد، بابک احمدی، خشایار دیهیمی، عباس میلانی، محمدرضا جعفری، نازی عظیما، مراد فرهادپور، پیروز سیار، ع. پاشایی، علیاصغر حداد، رضا فرخفال، فرزانه طاهری، عباس مخبر، مهدی غبرایی، محمدرضا پارسایار، محمود حدادی و…) در این بیانه با تاکید بر اینکه «دیگر به عقب برنمیگردیم» نوشتهاند: «ما مترجمان طی دهها سال کوشیدهایم تجربهها و آثار ادبی و فکری جهان را به دست شهروندان ایران برسانیم. در این راه، همان سدهایی که اکنون در برابر صدای این جنبش قدعلم کرده در برابر ما بوده است. همان سدهایی که کارشان قطع ارتباط شهروندان ایران با یکدیگر و با جهان بوده است، سالها بین متنها و شهروندان قرار داشته. این سدها نتوانست مانع رسیدن متنها به شهروندان ایران شود و اکنون نیز نخواهد توانست مانع رسیدن صدای آزادیخواهیِ ایشان -این نویسندگان آزادیخواه- به جهان شود، که هیچکجا هیچزمان فریاد زندگی، آزادی، و زن بیجواب نمانده است. ما مترجمان، ما شهروندان ایران، همچنان که این جنبش بزرگ به ما میآموزد، به عقب بازنخواهیم گشت و کوششمان را برای رسیدن به آزادی دوچندان میکنیم و به ایجاد روزنههای نو برای درهمشکستن سدهای سانسور برخواهیم خاست. ما از امروز کتابهایی را که این سدها سالها مانع رسیدنشان به شهروندان شدهاند از هر راهی که بتوانیم بدون سانسور منتشر خواهیم کرد…»
در یکی از نخستینگامها سودابه قیصری، متن کامل و بدون سانسور کتاب «دفاع از جامعه باز» نوشته جورج سوروس را در دسترس عموم گذاشت: «این کتاب را پیش از شیوع کرونا ترجمه کردم که توسط وزارت ارشاد دولت روحانی رد شد، بدون اینکه کلمهای قابل سانسور داشته باشد… از آنجا که برای ترجمه این کتاب و کتاب «۲۱ درس برای قرن ۲۱» که پس از گذشتن از چاپ دوم به ناگاه ممنوع و کتاب دیگری که حدود سهسال معلق مانده، بیش از یکسالونیم با روزی حداقل ۸ساعت کار زحمت کشیدهام بیش از این خاکخوردنش در پستوی انتشارات و مُهرهای غیرقابل چاپ را جایز نمیدانم!»
سازندگی