این مقاله را به اشتراک بگذارید
ابراهیم گلستان، سعدی، خیام، نیما و فروغ
ابراهیم مهدیزاده
نگاه عمیق نیما به شعر و در یک نگان کلان به ادبیات، بعدها ابراهیم گلستان را که تازه از فعالیتهای حزبی کنار کشیده بود، تحتتاثیر قرار داد. فاصلهگیری گلستان از حزب، بر آنش داشت تا راه تازه و فارغ از وابستگی، اندیشه کند و به آموزههای تئوری نیما بذل توجه نماید. گلستان بیش از شاگردان نیما به این مهم و انقلاب شعری-هنری نیما پی برد.
گلستان یک آوانگاردِ بهتمام معنا بود. همکاری گلستان با شرکت نفت وقت، چند فیلم مستند کارگردانی کرد که مورد وتوجه و اقبال اهل فن قرار گرفت. فیلمهای مستند «موج و مرجان و خارا»، «تپههای مارلیک» و «گنجینههای گوهر» از این نمونه است. فیلم بلند «خشت و آینه» و «راز گنج دره جنی» یکی دیگر از نمونه کارهای هنری سینمایی متفاوت و آونگارد- روشفکریِ گلستان است.
ابراهیم گلستان هیچوقت نظریههای ادبی خود را به صورت مکتوب منتشر نکرد، اما ناگهان در یک خطابه جنجالی در دانشگاه شیراز (اسفند سال ۱۳۴۸) دیدگاه و نظریات ادبی خود را بهویژه ادبیات داستانی عرضه کرد. این نظر و دیدگاه سالها بعد در دهه ۷۰ و ۸۰ در مجلههای «آدینه»، «دنیای سخن» و «تکاپو» مطرح شد. طبعا این خطابه بیواکنش و پاسخ نماند. مخصوصا نویسندگاه و شاعران معتقد به ادبیات متعهد. گلستان در زمینه نثر و زبان ادبیات داستانی، به راه دیگری برخلاف بزرگ علوی و آلاحمد و دیگران رفت. او با توجه به نثر سعدی در «گلستان» به بازآفرینی نثرِ سعدی و مدرنیتهسازی آن همت گماشت، که در نثر «مد و مه» و «شکار سایه» و بهویژه «خروس» مشهود است: «ما صبح از جزیره دَیّر راه افتادیم. دریای گرم آرام و آبی بود، و کشتزارِ مرجانها از زیر پوزه قایق که رد میشد قایق را انگار آویزان نشان میداد، هرچند چین آب که از هر دو بر میرفت آن را اول میلرزاند، بعد مغشوش مینمود، بعد میپوشاند. قایق سنگین بود، آهسته میلغزید، وخطِ خشکی دورادور انگار مانده بود و هیچ پیش نمیآمد…»
محور خطابه او، شاید بشود گفت مانفیست ابراهیم گلستان، نوجویی در فرم و زبان، نفی و طرد دوآلیسم، ایجاد پرسشگری در متن و تکمیل آن با مشارکت خواننده بود؛ خطابهای که ماهها نقل محافل ادبی، مخصوصا دوستان ادبیات و شعر با کارکرد اجتماعی و متعهد بود. ایجاد استودیو گلستان در محله دروسِ تهران که درحقیقت میشود گفت کانون و دفتر زنده و پویای هنر و ادبیات روز تهران بود، از دیگر فعالیتهای درخشان گلستان بود. این دفتر محلی برای بحث و شعرخوانی و مذاکرات و مشاجرات و پیرایش و دوری از ادبیات ایدوئولوژیکی و متعهد بود.
از میان پیروان و شاگردان نیما، هیچکس به اندازه ابراهیم گلستان به عمقِ اندیشههای هنر و شعری نیما نزدیک نشده بود. از آموزههای شعری و ادبی نیما، درحقیقت بیشترین بهره را گلستان برد. برای اثبات این مدعا، آثار شعری و هنری فروغ فرخزاد را میتوان مثال زد. فروغ تا پیش از آشنایی با گلستان در آثاری مثل «اسیر»، «دیوار» و «عصیان» زبانی محافظهکارانه با دیدگاهی رمانتیک به جهان و هستی داشت، اما با آشنایی با گلستان، تنها «عشق» نبود که گلستان به او هدیه داد، بلکه فروغ با «تولدی دیگر» این «عشق» را ارتقاء بخشید و به صدرِ رشکانگیز شاعران ترازاول زبان پارسی صعود کرد. فروغ مدرنیته را از نگاهِ هستیشناسیِ گلستان آموخت.
از دیگر آموزههای گلستان دیدار با هدایت بعد از سفر ماموریت حزبی به رشت است، که بعد از کنارگیری از فعالیتهای حزبی به آن توجه کرد، «خیام» از دریچه و نگاه صادق هدایت است. تفکرِ «خیامی» تا همیشه با گلستان ماند. این نگاهِ سرخوشانه به هستی و سهلالوصولدیدن آن با توجه به مرگِ غمانگیز فروغ و بعدها مرگ کاوه و همسرش، تا زمان مرگ خودش در ۳۱ مرداد ۱۴۰۲، رهایش نکرد.
آرمان امروز