این مقاله را به اشتراک بگذارید
یادداشت زیر را یکی از خوانندگان مد و مه فرستادهاست، کسی که از قضا با نوشتن و خواندن بیگانه نیست و تاکنون چند اثر داستانی در شهرستان مشهد منتشر کرده است و متاسفانه آثار او مثل اغلب نویسندگان شهرستانی آنگونه که باید دیده نشده. از جمله آثار مهناز پارسا رمان «کابوس آبی» ست که در کتابخانهی مد و مه معرفی شده. نوشته زیر با زبانی ساده به بازگویی احساسات نویسنده و چرایی نوشتن از نظر او می پردازد.
***
چرا مینویسم؟
مهناز پارسا
هرگز از خود پرسیده اید که چرا مینویسید؟ چرا باید اندیشههای خود را روی کاغذ بیاورید و کتاب کنید؟ چرا حس میکنید که باید بنویسد؟ نوشتن یک نیاز و گاه یک اضطرار و اجبار برای نویسنده است. نویسندهها اکثرا میگویند باید بنویسم؛ تنها وقتی مینویسم حس میکنم که زنده هستم و زندگی میکنم؛ که نوشتن تنها راهی است که پیش رو دارم وغیره. اینها قبول اما نویسندگی چیست و چرا مینویسیم؟
گاه حرفهای مکنون در دل است که نویسنده میخواهد با خوانندهها در میان بگذارد. نوشتن، به اشتراک گذاشتن هیجانها، لحظههای ناب و رویاهای زیبا و زشت با خوانندههاست. خواننده میتواند با افراد داستان ارتباط برقرار کند. میتوانند حس آنها را درک کند. داستان، شبیه فیلمی است که خواننده در ذهنش به نمایش میگذارد و خواننده میتواند با خواندن داستان، تجربیات تازهای بیاموزد، پیامهایی را بگیرد. شاید که نویسنده در طول داستان، برای خوانندگانش پیامهایی دارد که میخواهد خوانندگانش آن پیامها را بگیرند. نویسندهها حرفهای نگفته دارند و با گفتن آنها میخواهند به انسانها کمک کنند که خود و جهان اطراف خود را بشناسند که با هویت پنهانی و شخصیت واقعی انسانی آشنا شوند. ارائه ابعاد شخصیتی اگرچه ساخته قلم نویسنده است ولی در جامعه معادل آن پیدا میشود. با شناخت شخصیتها، ما میتوانیم زمینهای برای درک بهتر انسانها بهوجود بیاوریم. خود و جامعه خود را بهتر بشناسیم و میتوانیم زندگی در این کره خاکی و سرشت ذاتی خود را نیز بهتر شناسایی کنیم.
نوشتن راز قلب هاست که نویسنده با خواننده در میان میگذارد. بهگونهای نویسنده افکار و مکنونات ضمیرش را در قالبی جدید و ابداعی برونریزی میکند. خواننده میتواند با نویسنده همگام شود و لحظههایی تازه و جدید را تجربه کند . با شخصیتهای داستان هم ذات پنداری کند، حق را به مظلوم بدهد و ظالم را لعن کند، ولی نویسنده میتواند شرایط و دلایلی که یک نفر را در خود گرفته و او را بهعنوان فرد ظالم یا قاتلی در جهان ارائه کرده است را به خواننده نشان دهد. چه دلایلی بوده که باعث شده این فرد، چنین رفتاری داشته باشد؟ او بیدلیل تبدیل به انسانی بیرحم نشده است. علتی در کار بوده است. شاید آشنایی با علتها ما را در شناخت ذات انسانی کمک کند. بتواند کمکمان کند که سعی کنیم اشتباهات گذشته، والدین را تکرار نکنیم و انسانهایی پاکتر و شریفتر به جهان ارزانی کنیم.
نویسندگی فنی ظریف است. نویسندهها باید نکاتی را ببینند که دیگر مردم بهسادگی از کنار آن میگذرند. نویسندهها باید فکری واقع بین و بیطرف و ذهنی گشوده و باز داشته باشند تا بتوانند قلم زنی کنند و نیز تا حدودی روان شناس باشند و بتوانند که اندیشهها و احساسات بشری را در داستان خود پیش روی مخاطب بگذارند.
نویسندهها معمولا احساسات خود را در قالبی جدید به مردم ارائه میکنند و خلاقیت باعث میشود که صحنههای تازه و مهیجی از زندگی را ترسیم کنند. در داستانهای علمی _ تخیلی یا جنایی با اضطراب و هراسی روبهرو هستیم که خواننده را بهدنبال خود میکشاند که بعد چه خواهد شد؟ این هراسها گاه دلپذیر میشوند و خواننده نمیتواند کتاب را زمین بگذارد و حس میکند که باید تا پایان داستان را بخواند و اینگونه است که تا به پایان داستان نرسد آرام نمییابد.
نوشتن یک فن است. آشنایی با آن مستلزم مطالعه کافی، استعداد و ذوق و کوشش و پشتکار مداوم است. اگر نویسندهای پشتکار نداشته باشد شاید نتواند داستان را خوب به مردم ارائه دهد. کوشش و تلاش شخصی به گفته خیلیها ۹۰ درصد موفقیت است. به نطر من نویسندهای موفق است که کوشش خود را به حد کافی بهکار بگیرد و در عینحال نوشته هایش جوششی باشد نه کوششی. همت خود را بهکار ببندد که یک رمان را به پایان ببرد و نیمه رها نسازد در عینحال بگذارد نوشته هایش، وقتی مینویسد جوششی باشد تا کوششی. از قدیم میگویند : آنچه که از دل برآید لاجرم بردل نشیند.
نتیجه اینکه نوشتن راهی است برای خلاق بودن و اینکه آموزههای خود را با خوانندگان درمیان بگذاریم و به جهانی زیباتر و خوبتر بیندیشیم و دست یابیم.
انتشار در مد و مه : ۲۹ تیر ۱۳۹۰
3 نظر
نظام الدین مقدسی
من هم یک شهرستانی هستم که کتابهایم هیچ انعکاسی نداشت . بله خانم پارسا . چه زیبا و ساده گفته اید حرفتان را . اما باز هم میدانیم که ما شهرستانیها را جدی نمی گیرند حتی اگر مد و مه بخواهد جدی گرفته شویم دیگران نمی گذارند .
مهناز پارسا
سلام. دوست عزیز .این نظریه را قبول ندارم . من به نوشتن مستمر و دائمی ادامه می دهم . مطمئن هستم که یک روز ارزش و قدر نویسندگان شهرستانی را خواهند دانست . من می خواهم برخلاف مسیر جریان آب شنا کنم . کاری کنم که کار برعکس شود . فرق شهرستان و تهران چیست ؟ همه ملک ایران زمین است .چشمها را باید شست جور دیگر باید دید
مجید دانش
امیدوارم هرکس رمان می نویسد هدفش نزدیکتر کردن انسانها به خدا باشد اگر هدف این باشد خواه نا خواه شما به هدف رسیده اید چون همیشه هدف فروش کتاب نیست امیدوارم موفق باشید.