این مقاله را به اشتراک بگذارید
– ” شنوندهای سئوال کردند که همسرشون اجازه نمیدن خانم برای دیدن مادر و پدرشون برن، چه باید بکنند؟! “
– ” خب زن نباید کاری رو بیاذن شوهرش… “
شیر آب سرد باز گیر کرده. آخه تو که بلد نیستی برا چی دست میزنی؟! همش ادعا! همش خودشیفتگی! من خوبم حرف ندارم! دو دستی شیر را میپیچاند. بیفایده. دستها را عمود میکند روی لبه سینک. هیچی نیستی! در همه چیز، هیچی نیستی!
– ” ما به اون آقا هم توصیه میکنیم که خانم رو از دیدار… “
مزخرف. با همان وضع رادیو را خاموش میکند. کف نرم نرم میرود تو سوراخهای ریز بلندگو.
حوصله آشپزی نداشت. کنسرو لوبیا و قارچ را گرم میکند. روی میز؟! نه. بساطش را روی زمین جلوی تلوزیون پهن میکند. یک لیوان نوشابه یخ. نان؟! نه. مزهاش به این است که خالی خالی لوبیاها را بگذاری توی دهان و بعد قارچ که قرچ قرچ خرد شود لای دندانها. کاسه خوراک را میگذارد وسط سفره. کانالها را بالا و پایین میکند. عالی شد. شبکه پرشین فیلم “کارناوال مرگ” را پخش میکند. وقت نکرده بود موقع اکران در سینما ببیندش. قاشق اول را بالا نبرده، پیامهای بازرگانی. “آنچه آقایان… “قاشق را میگذارد پایین. سیر میشود. لوبیاها سنگینی میکندو آبشان سرازیر میشود روی سفره. “… تأخیر انداز بههمراه ژل فرانسوی، هلندی. جهت سفارش با تلفنهالله” همه مشکل اینه؟! کانال را عوض میکند.
خانم قبادی دوباره تماس گرفته:
– ” خانم چی شد؟! تونستین وقتارو جابهجا کنین؟! “
– “الو الو حواستون هست؟! “
– “ببخشید میشه یه ساعت دیگه تماس بگیرین؟! “
– “باشه اما لطفا اینو درست کن یه ماه من تو رزروم… “
– “عذر میخوام خانم قبادی شوهرتون چند سالشه؟! “
– “۶۹٫ چطور مگه؟! “
– “هیچی. هیچی. “
ذهنش میرود پی حرف مادرش”مرد اگه اهل دود و دم نباشه، سلامته. سالم حتی اگه ۷۰ سالش بشه! “
سی و دو را از شصت و نه کم میکند. سی و هفت سال. یعنی سی و هفت سال دیگه بالله
– ” پس تماس بگیرم؟! … خانم؟! “
– ” بله بله “
– ” به همکارتونم گفتم ما الان یه بار در هفته با هم رابطه داریم. اما میخوایم بیشتر باشه. ممنون میشم فردا این وقت مشاوره مارو تنظیم کنید”
– ” چشم “
چند ماه مانده که شوهرش سی و سه ساله بشود؟! با انگشتای دست ماهها را میشمرد. اوه، نه ماه!
– ” مامان دیروز یه مراجع داشتیم… “
– “هان؟!” کیسههای زباله تو دستش، ایستاده وسط آشپزخانه. نمیداند کجا بگذاردشان.
– ” میگم یه مراجع داشتیم تو مرکز، اتفاقی پروندشو موقع اسکن خوندم. زنه گفته بود یه ساله شوهرم با من نخوابیده، فکر کن؟! “
– ” حتما زنه راضیش نمیکنه”
– “مامانننننننننننننننننننن! ! ! ! ! ! ! ! ! ! !” تکهای از آشغالهای سبزی میپرد توی چشمش. با دست گلی میخاراندش. “کفر آدمو در میاری مامان اهههههههههه اهههههههههههه اصلا به ذهنت خطور میکنه که مردی نتونه زنشو راضی کنه؟! “
– ” مردو بهش برسی… “
– ” فقط هوای مردو باید داشت؟! “
اشتباهی برگهای جعفری را میریزد قاطی آشغالها.
– ” چی؟!” هنوز دور خودش میچرخد. جایی پیدا نکرده برای کیسهها. بساط سبزی را رها میکند.
جواب ایمیلی که زده بود بالاخره رسید. روش نشده بود تلفنی سئوالش را بپرسد. این سرعت دیال آپ مثل مته مغز آدم را سوراخ میکند. هنوز دارد صفحه را لود میکند. چه خاکی نشسته روی لب تاپ. کامل شد.
” سلام
مرد میتونه هر زمان که بخواد زن رو طلاق بده اما زن باید دلیل محکمی داشته باشه مثل اعتیاد و… ولی عدم لذت زن از رابطه جنسی اصلا دلیل مستندی برای درخواست طلاق نیست. توصیه من این هست که این مسله رو به شکل دیگهای حل کنید.
موفق باشید “
چقد مونده به ساعت ۵؟! دو ساعت. دو ساعت دیگه میاد خونه! با خودش فکر میکند که اگر با خواستگار مکانیکش ازدواج کرده بود شبها از ۱۱زودتر نمیامد و بعد شام از خستگی غش میکرد. اشک لب پلک هایش را میسوزاند.
2 نظر
فاطمه
مثل همیشه گیرا …
مریم محمدی
سلام ممنون ازانتشار داستانم اما کاش فاصله ها که خیلی مهم بوىن رعایت میشدن چون این گونه یه روایت پشت هم به نظر می رسه!
…………………………….
مد و مه:
دوست عزیز باعرض پوزش از مشکل ایجاد شده، متن داستان مطابق فاصله های متن ارسال شده شما اصلاح شد.