این مقاله را به اشتراک بگذارید
انتشار نامههای خصوصی (دوستانه و یا عاشقانه) چهره های نامدار و کنجکاوی برانگیز دو سه دههای بیشتر نیست که در ایران دیده میشود؛ تازه نهم با کلی اگر و اما و البته اظهار نظرهای موافق و مخالف درباره این کار. این مسأله بیش از هرچیز ناشی از آن تعصبیست که همواره در کشور ما نسبت به پنهان نگه داشتن مسائل شخصی و حریم خصوصی افراد وجود داشته و انتشار این گونه موارد را حتی بعد از مرگ صاحبانشان جایز نمیشده، به خصوص آنکه احتمال مخدوش شدن تصویر این اشخاص در نزد خوانندگان این نامهها نیز وجود دارد.
صرف نظر از این اما و اگرها، چنین نامههایی حتی به فرض شخصی و خصوصی بودن، اسنادی اغلب کارآمد در شناسایی حال و احوال نویسندگانشان و چه بسا آثار آنان محسوب میشود که خوشبختانه رفته رفته حساسیتها در مورد آنها کم شده و شاهدیم که جسته گریخته نمونههای بسیار جالب و منحصر به فردی از چنین اسنادی منتشر میشوند که نامههای عاشقانه غلامحسین ساعدی به طاهره گوزهگرانی یکی از تازهترین و جذابترین آنهاست.
شاید ذکر این نکته خالی از لطف نباشد که در دههی اخیر که تکنولوژی ایمیل در فضای مجازی جایگزین نامهنگاریهای سابق شده است، با وجود همهی محاسنی که دارد باید پرونده چنین نامههایی به قلم نویسندگان نسل اخیر را برای آیندگان تقریبا بسته فرض کرد!
به هر حال با این مقدمه و با توجه به جذابیت و اهمیت چنین اسنادی فصلی تازه در «مد و مه» گشودیم به نام «نامهها» که از این پس در آن خواننده نامههایی از نویسندگان داخلی و خارجی خواهیم بود و اگر ضرورت و فرصتی بود به نکانی نیز در حاشیه این نامهها اشاره خواهیم کرد.
امیدواریم که این بخش تازه مقبول طبع علاقهمندان ادبیات و خوانندگان «مد و مه» بیفتد.
***
دو نامه از غلامحسین ساعدی به همسرش بدری لنکرانی
یک
عیال نازنازی خودم
حال من اصلاً خوب نیست، دیگر یک ذره حوصله برایم باقی نمانده، وضع مالی خراب، از یک طرف، بیخانمانی، از یک طرف، و اینکه دیگر نمی توانم خودم را جمع وجور کنم. ناامیدِ ناامید شدها م. اگر خودکشی نمیکنم فقط به خاطرِ تو است، والا یکباره دست می کشیدم از این زندگی و خودم را راحت می کردم. از همه چیز خسته ام، بزرگترین عشقِ من که نوشتن است برایم مضحک شده، نمی فهمم چه خاکی به سرم بکنم. تصمیم دارم به هرصورتی شده، فکری به حال خودم بکنم. خیلی خیلی سیاه شده ام. تیره و بدبخت و تیره بخت شده ام. تمام هموطنان در اینجا کثافت کاملاند. کثافت محض اند. منِ بیچاره چه گناهی کرده بودم که باید به این روز بیفتم. من از همه چیز خسته ام. سه روز پیش به نیت خودکشی رفتم بیرون و خواستم کاری بکنم که راحت شوم و تنها و تنها فکر غصه های تو بود که مرا به خانه برگرداند. هیچکس حوصله مرا ندارد، هیچکس مرا دوست ندارد، چون حقایق را می گویم. دیگر چند ماه است که از کسی دیناری قرض نگرفتهام. شلوارم پاره پاره است. دگمه هایم ریخته. لب به غذا نمیزنم. میخواهم پای دیواری بمیرم. به من خیلی ظلم شده. به تمام اعتقاداتم قسم، اگر تو نبودی، الان هفت کفن پوسانده بودم. من خسته ام، بی خانمانم، دربه درم. تمام مدت جگرم آتش می گیرد. من حاضر نشدها م حتی یک کلمه فرانسه یاد بگیرم. من وطنم را می خواهم. من زنم را می خواهم. بدون زنم مطمئن باش تا چند ماه دیگر خواهم مرد. من اگر تو نباشی خواهم مرد، و شاید پیش از این که مرگ مرا انتخاب کند، من او را انتخاب کنم.
به دادم برس، شوهر
دو
بدری بانوی عزیزم
هزاران هزار بار میبوسمت قرار بود مرا بیخبر نگذاری. و فعلا که گذاشتهای، بسیار خوب. قمریان خوشآواز همه این چنیناند. کسی از کسی خبر ندارد. و من بیخبرتر از همه. رفتار و کردار دنیا این چنین است. انتظار بیشتر بیهوده است. با صد هزار مردم تنهایی/ بیصد هزار مردم تنهائی.
روز گذشته در«Chateau de Vincennes» آن قلعۀ هفت قرن پیش نشسته بودم و قصه مینوشتم. و یک مرتبه دیدم که بیخود به دری خیره شدهام. به یکی از درهای قدیمی که امید داشتم باز شود و نوری بدرخشد. امشب بدجوری افسردهام. داروی خواب هم کارگر نیست. ایام قدیم آه مددی میکرد، ولی خیال میکنم پستچیهای پاریس هم با من بد شدهاند. هیچ خبری از هیچ کس نمیرسد. گاهی وقتها فکر میکنم من مردهام و در برزخ گرفتارم که همه یاد گذشته هستم و اضطراب آینده را هم نیز دارم. خوشا به حال بردباران. از بس نوشتهام که خودکارم نیز از جان افتاده است. بههر حال از همه خواهش کردهام که اگر مُردم مرا با یک خودکار خاک کنند که در حسرت نوشتن یک مطلب خوب خواهم مُرد. و آن سرنوشت ماست. مرا بیخبر نگذارید. من نگران تو هستم. نگران همه هستم که مبادا فراموشم کنید. نامه بنویسید. والا، وای اگر از پس امروز بود فردایی. خدا را خوش میآید که این چنین با آدم رفتار کنند؟
هزاران هزار بار همایون
(منبع نامه دوم : پاراگراف )
2 نظر
ژالین
از بخش جدید مد ومه بسیار متشکرم.برای نامه ها منتظر می مانیم.انتظار برای انتظار مقدس است
مریم محمدی
سپاس و درود
کجا می تونم بیشتر در مورد آقای ساعدی بخونم
یا حق
………………………………………
مد و مه:
خلاوه بر کتابهای منتشر شده درباره ساعدی انبوهی مطلب در فضای مجازی در مورد او می توانید پیدا کنید در مد و مه نیز ما مطالب مختلفی درباره ساعدی منتشر کرده ایم. کافی ست سرچ کنید…