این مقاله را به اشتراک بگذارید
این مجموعه داستان مشتمل بر هفت داستان کوتاه است: من ریموند کارور هستم، رودخانهای بی پیچ و تاب، چهارشنبه سوری، سبزه زرد، همین چند کلمه، شنبههای اول هر ماه و قوزک پلاتینی. اگر این کتاب را به دست بگیرید و تورقی کنید، در نگاه نخست شاید به نظر برسد که عزیزی تعلقخاطر بسیاری به جریان داستاننویسی مدرن امریکا دارد، نکتهای که هم از نامگذاری خاص کتاب پیداست و هم در دوبارهنویسی از یکی از داستان های ارنست همینگوی (تپههایی چون فیل سفید)، و البته شاید در پارهای از این داستان ها معدود نشانههای دیگری را نیز میتوان رد یابی کرد. اما باید توجه داشت که چنین تعلق خاطری بیش از آن که در درونمایه و نحوه پرداخت این آثار و یا اسلوب داستان نویسی عزیزی جلوه کند، از کیفیتی بیرونی و ظاهری برخوردار است.
در داستان من ریموند کارور هستم، راوی مردیست که طی حادثه تصادفی همسرش را از دست داده و دچار آشفتگی روانی میشود. داستان از جایی آغاز میشود که راوی به هوش آمده و خود را ریموند کارور میپندارد. نویسنده در این داستان ایده دیگرپنداری را در خدمت طرح دستمایهای جذاب میگیرد، اما تلاش او برای روایت اوضاع و احوال شخصیت اصلی داستان، با استفاده از شیوه تک گویی درونی در چنین شرایطی که آمیزهایست از دریافت راوی از حوادث پیرامونش و شرح آخرین روزهای بیماری و مرگ ریموند کارور، در داستان جا نمیافتد. طرح اینکه هر یک از ما میتوانیم خودمان را به جای چه کسی تصور میکنیم، فینفسه جذاب است؛ اما وقتی پای جزییاتی به میان میآید که باید بر چرایی این خود دیگرپنداری از سوی شخصیت داستان، دلالت کند، نویسنده چندان از عهده پذیرفتنی کردن این مسئله بر نمیآید.
داستان رودخانهای بیپیچ و تاب، بازنویسی «تپههایی چون فیل سفید» یکی معروفترین داستان های ارنست همینگوی است. عزیزی با تغییراتی در داستان کوشیده روایتی ایرانی شده از آن را با فضا و شخصیتهایی اینجایی ارائه کند. چنین تجربهای شاید به عنوان یک کارگاهی جذاب باشد، اما عرضه آن در قالب یکی از داستان های این مجموعه نه تنها امتیازی برای نویسنده به حساب نمیآید که البته کاری از سر کم تجربگی میتواند باشد. چراکه انتشار چنین داستانی خواه ناخواه پای قیاسی را به میان میآورد که چون فینفسه معالفارق است، میتواند فاصله سطح کار عزیزی با ادبیاتی را که فرضا بدان تعلق خاطر دارد، به نمایش گذاشته و ضعفهای کار او را به روشنی در معرض دید مخاطب بگذارد.
ایده داستان چهارشنبه سوری که از بهترین داستان های این کتاب نیز هست، ما را به یاد یکی از معروفترین داستان های کوتاه هوشنگ گلشیری (به خدا من فاحشه نیستم) میاندازد، که ماجرای وقت گذرانی گروهی از روشنفکران در یک میهمانی دوستانه است. اما برخلاف داستان گلشیری که متضمن لایههای معنایی گوناگون و توانایی او در نمایش ملال و ناکامیهای زندگی این شخصیتهاست. عزیزی در این داستان چندان به عمق نمیرود، اصولا چنین داستان هایی که از شخصیت های متعدد برخوردارند که نویسنده فرصت پرداختن به همه آنها را ندارد، دیالوگ نویسی از اهمیت بسزایی برخوردار است، چرا که این شخصیتها بواسطه گفت وگوهایی که اغلب در چنین محافلی درمیگیرد، فرصت عرض اندام و معرفی پیدا میکنند. اما نویسنده چهارشنبه سوری بسیاری از این فرصتها را به سادگی از دست میدهد. همچنین برای این که نشان دهد این میهمانی روشنفکرانه است، از بیان مستقیم استفاده کرده است: «هرکس که آنجا بود به نحوی در محافل روشنفکری تهران شناخته شده بود شده…» (ص۴۴) ؛ در واقع جز در بخشهایی کوتاه از این داستان از عهده گفت وگو نویسی متناسب با فضا و البته شخصیتها برنمیآید.
وباز اگر فرض تعلق خاطر به ادبیات داستانی مدرن امریکایی را در مورد عزیزی بپذیریم، باید گفت داستان های او فاقد چند مشخصه بارز این آثار چنین نویسندگانیست: استفاده از نثر گزارشی و به ظاهر ساده، اما در واقع غنی و پرداخته شد که به ضرورت روایت گاه واجد ویژگیهای توصیفی برای فضاسازی نیز هست ، البته در آثار عزیزی نثر ساده هست اما غنینیست، لحن بیشتر توضیحیست تا توصیفی و حتی نویسنده گاه به سبک گذشتگان ابراز عقیده مستقیم میکند: « برای اولین بار او را چنین شاد و سرخوش میدیدم. حسادت نشانه زندگی است و او دوباره زنده شده بود…» (ص۴۵) و در این میان نباید از ویژگی ایجاز غافل شد که این داستان ها بهره زیادی از آن نبردهاند.
همچنین داستان های من ریموندکارور هستم؛ نشان از رویکرد تجربی نویسندهای دارد که برای دستیابی به سبک و زبانی واحد و خاص خود، تلاش داشته، اما لااقل در این مجموعه داستان هنوز چنین مهمی محقق نشده است. اما با این حال همین رویکرد تجربی باعث شده است که خواننده این کتاب با داستان هایی متنوع روبه رو باشد، تنوعی که به لحاظ مضمونی بیشتر دیده میشود و اشاره بر آن دارد که عزیزی در این زمینه حرف هایی برای گفتن دارد. درنهایت این که به عنوان کار نخست نویسنده، کاری امیدوار کننده به حساب میآید، حال اینکه عزیزی در میان گرفتاریهای شغلی و حرفهای خود چقدر وقت برای داستاننویسی خواهد گذاشت، در کیفیت نهایی آثار او نقشی تعیین کننده خواهدداشت.
درباره نویسنده:
متولد ۱۳۴۱ در اراک، سال ۱۳۶۵ سردبیر و نویسنده برنامههای علمی و آموزشی رادیو ایران بود، در ۱۳۶۹ به صدا و سیما رفت و مدیر واحد انیمیشن کامپیوتری شد و مدیریت گروه مهندسی نرم افزار تلویزیون را به عهده گرفت. در همین زمان وارد کار تولید تلویزیونی شد و تهیه و تولید برنامهها و سریالهای بسیاری را در کارنامه خود ثیت کرد که برخی در زمان خود از پرمخاطب ترین برنامهها یا سریالها بودهاند. او همچنین چهار سال مدیر آسیفای ایرانبود. حرفه اصلی او تهیه کنندگی تلوزیونیست و من ریموند کارور هستم اولین اثر او در حوزه ادبیات داستانیست.
من ریموند کارور هستم (مجموعه داستان)
مصطفی عزیزی، ناشر: افق، چاپ اول: ۱۳۸۹، شمارگان: ۲۲۰۰ نسخه، ۱۱۶ صفحه، ۲۵۰۰ تومان
1 Comment
مصطفا عزیزی
از آقای امیدی عزیز و نقدشان بسیار سپاسگزارم. مسلما آموختنیهای زیادی در صحبتهایشان بود که امیدوارم بتوانم از آنها بهرهمند شوم.