این مقاله را به اشتراک بگذارید
راوی و زاویهی دید از اساسیترین عناصر داستانی هستند. کلمهی داستان کوتاه در اکثر فرهنگها به معنی “روایت” و “تحکیه” هم به معنی “حکایت کردن” به کار رفته است. در ابتدا این اصطلاح در مقابل کلمهی فرانسوی رمان به کار میرفت که بهتدریج از هم جدا شدند و دو کلمهی جداگانه با مفاهیم جداگانه به وجود آمدند. خالد ضیا در مقدمهی کتاب خود به نام “داستان کوتاه” اظهار داشت که در ادبیات عثمانی، بهتر است در برابر داستان از بهکارگیری کلمهی رمان اجتناب کرده، در مقابل آن از کلمهی “داستان کوتاه” استفاده کنیم. خالد ضیا در این اثر خود نه تنها دربارهی قالب داستان کوتاه سخن به میان نمیآورد بلکه خصوصیاتی هم که ارائه میدهد، بیشتر با قالب “رمان” مطابقت دارد.
در اینجا ضرورت آشنایی با قالب رمان به سبب ارتباطش با “روایت” بیشتر احساس میشود.
قبل از هرچیزی باید شخصیت راوی (چه کسی صحبت میکند) را از زاویهی دید (چه کسی میبیند) متمایز کرد. محمد تکین با تعیین جایگاه راوی در رمان توضیح میدهد که رمان به خاطر ماهیت اساسیاش، به یک داستان قابل فهم و تقدیم آن به راوی استناد میجوید، اما بدون شک آنچه در اینجا اهمیت بیشتر پیدا میکند صحبتهای راوی است. برای اینکه راوی، عنصر اساسی رمان و درعین حال مؤثرترین عنصر داستانی است. اگرچه بعضی از نویسندگان، (مثل ای. ام. فورستر) داستان را عنصر اصلی رمان میدانند، ولی این نظر به مفهوم ثابت نگهداشتن تقدم و نفوذ راوی در رمان است.
مفاهیم و انواع ادبی زیادی همچون راوی، داستان، افسانه، تمثیل، قصههای عامیانه، مثنوی، داستان کوتاه و رمان از زمان پیدایش تا به امروز با موقعیتهای متفاوتی ظهور کردهاند. راوی در ادوار اولیه، شخصیت الهی و ماوراء طبیعی داشت ولی امروزه در کسوت انسان بروز پیدا میکند. در قصههای متأخر راوی بهطور آشکار از ظهور و بروز خود در رمان امتناع میکند.
شریف آکتاش، اصطلاح “نویسندهی راوی” را اینگونه توضیح میدهد: “نمود اعتباری راوی در رمان درحالیکه زبان نویسنده را به کار میبرد، از مکان و محیط و جلوههای زندگی نیز بیاعتنا نمیگذرد. باتوجه به این مسأله، به راویای که با یک زاویهی دید حاکم و تحرک بیش از حد در رمان ظهور پیدا میکند، “نویسندهی راوی” میگویند.
ژنته در اثر خود تحت عنوان “تصاویر ۳” ، از پنج عمل راوی سه عمل را قبول میکند. او که تحت تأثیر ر. یاکوبسن بود برای راوی چهار عمل ذکر میکند.
الف-عامل مدیریت یا طرز اداره کردن (ارتباط شیوهی روایت با ترتیب درونی متن داستان)
ب-عامل ایصال و تناسب
پ-عامل اتکا به مشاهده (ارتباط راوی با داستان از نظر تفکر و احساس)
ت-عامل ایدئولوژی (تفسیر توضیحی و تعلیمی و فلسفی ارتباط بین قهرمانان و اعمال آنها) .
اکنون مختصری دربارهی ارتباط وی با روایت و نمایش نیز سخن به میان میآوریم.
“از زمانهای قدیم تا به امروز به دو نوع روایت برخوردهایم: در نخستین شیوهی روایت، راویای که درون و برون و بود و نبود همه چیز را میداند، با نصیحت کردن و فرمان دادن و خلاصه کردن بخشی از داستان، به ضرورت حضور هرچند کوتاه تمام رویدادها و حرکات در برابر دیدگان، به روایت داستان شکلی مثبت میبخشد. در دوّمین نوع روایت، راوی سعی میکند خود را از داستان دور نگهداشته، حوادث و روایت را فراموش کند. موضوع بحث و گفتوگو در نخستین شیوه را، “روایت” و در دومین شیوه را “نمایش” تشکیل میدهد. ”
اما همچنانکه معلوم است عوامل نمایش و روایت از همدیگر متمایزند. “نویسندهی راوی با آوردن حوادث پشت سر هم بخشی از حلقههای متن را به شیوهی نمایش و قسمتی از آن را نیز به شیوهی روایت یا نقل کردن به گوش خواننده میرساند. بعضی از پیوندهای معنیدار درون حلقههای متن بهواسطهی نمایش و برخی از آن به شیوهی روایت بیان میشوند. در توضیح حلقههای ارتباط بین آنها، جایگاه و موقعیت راوی را نمیتوان از نظر دور داشت. بهطور کلی در سطور و صفحات مربوط به روایت، زمینه مناسبی برای درک بهتر قسمتهای مربوط به نمایش فراهم میآید” .
بهطور کلی نویسندهی راوی، به عنوان سوم شخص مفرد در رمان حضور پیدا میکند. در رمانهایی که به صورت زندگینامه نوشته میشوند، نویسنده در روایت از زمان دوم شخص مفرد استفاده میکند. در اینگونه از روایت، راوی و مروی در یکدیگر ادغام میشوند. دوم شخص جمع بهندرت مورد استفاده قرار میگیرند. اینجی اینگینون هم دراینباره اینگونه طبقهبندی میکند:
۱-نویسنده با تسلط و آگاهی به تمام جوانب داستان، با جهش از حادثهای به حادثهای و از شخصی به شخصی دیگر بهطور آزادانه حرکت، اندیشه و احساس شخصیتهای خود را به هر سمتی سوق داده، به خوانندگان خود آگاهی میدهد. این تکنیک در بسیاری از رمانها از جمله “تام جونز” فیلدینگ و “بازار خودفروشی” تکری به اجرا درآمده است. در این نوع، رماننویس داستان را به صورت عینی تعریف نمیکند بلکه فقط به عنوان مفسر حرکات و شخصیتهای داستان عمل میکند.
۲-نویسنده، داستان را از زبان سوم شخص مفرد بیان کرده، فقط شخصی را به عنوان “فرد مرکزی” یا “دانای کل” انتخاب میکند تا او حوادث را از ابتدا تا انتها تعقیب کرده، خواننده را در جریان اندیشه و دانش شخصیتها قرار بدهد. (مثل “زن سفیر” از هنری جیمز)
۳-داستان توسط یکی از شخصیتها، از زبان اول شخص گفته میشود که میتواند شخصیت اصلی (مثل “دیوید کاپرفیلد” از چارلز دیکنز و یا شخصیت فرعی حوادث (مثل “بلندیهای بادگیر” از امیلی برونته) واقع شود.
بدین ترتیب روایت در داستان و رمان به چهار شکل صورت میگیرد:
الف-روایتی که حوادث آن برای خود رخ داده باشد.
ب-روایتی که حوادث آن برای دیگری رخ داده باشد.
پ-روایتی که حوادث آن از طرف دیگری احساس و شنیده شود.
ت-روایتی که از این سه نوع به صورت مختلط استفاده شود.
حالا شناخت زاویهی دید یا نقطهنظری که به صورت متغیر ارائه میشود، چگونه است؟ شریف آکتاش، زاویهی دید را با این جملات تعریف میکند: “سلسله حوادث موجود در متن ادبی و عناصری از قبیل زمان و مکان و شخصیت که در به وجود آمدن این سلسله حوادث مؤثرند از طرف چه کسی انجام میگیرد یا ادراک میشود؟ و از طرف چه کسی برای چه کسی نقل میشود؟ آیا پاسخ این سؤالات تعریفی برای زاویهی دید نمیتواند محسوب بشود؟ ”
تعریف دیگر زاویهی دید چنین است: “زاویهی دید عبارت است از دید بصری به شخصیت، حادثه، زمان و مکان موجود در رمان و داستان کوتاه.
بهطور مختصر پاسخ به این سؤال که “در رمان چه کسی میبیند؟ ” به عنوان تعریف زاویهی دید میتواند باشد.
ژرارد ژنته، آثار Jean poillon را زیر عناوین “کانون هیچ، کانون درونی و کانون برونی” به سه دستهی “زاویهی دید از دور، زاویهی دید درونی و برونی، طبقهبندی کرده، بقدر کافی روی آن بحث میکند. زاویهی دید درونی، طرز نگاه شخصیتی است که هستهی مرکزی داستان را تشکیل میدهد. در نوع زاویهی دید از دور نویسنده به جای روبهرو شدن با شخصیت اصلی داستان اجتناب از او را ترجیح میدهد. شیوهی زاویهی دید برونی نیز به صورت ملموس رفتار و اعمال، جلوهی ظاهری و فیزیکی و همچنین محیط اطراف قهرمان اصلی داستان را دربر میگیرد.
شریف آکتاش از این نظر رمان را به سه گروه تقسیم میکند:
الف-زاویهی دید و راوی حاکم (نویسندهی راوی)
ب-زاویهی دید راوی قهرمان (راوی قهرمان یا شخصیت اصلی)
پ-زاویهی دید راوی ناظر و بیننده.
او مینویسد: “در آثار ادبی که به صورت رمان نوشته میشوند، از بیش از یک زاویهی دید میتوان استفاده کرد. اما ارتباط بین آنها را نباید از نظر دور داشت. در اثری که از زاویهی دید حاکم نقل میشود، میتوانید با زاویهی دیدهای دیگری مواجه شوید که به صورت حرکت و رفتار نوشتاری یا گفتاری نقل میشود. ولی درنهایت همهی اینها با اولین نوع زاویهی دید (نویسندهی راوی) پیوند میخورند. به همین دلیل هم رمان، اشکال مختلف روایت یا به تعبیر دقیقتر رمان اشکال به وجود آمدن ارکستر تظاهرات و گفتههای مختلف است. در بسیاری از آثار مربوط به روایت، جایگاه ویژهی نامهنگاری، خطابه، گفتوگوهای درونی، مونولوگ، گفتارهای شعرگونه، سطور مربوط به علم طبیعی را نمیتوان انکار کرد که در پیوستگی و ارتباط این عوامل با یکدیگر زاویهی دید مهمترین نقش را ایفا میکند. همچنین استعمال و ادغام زاویهی دید با کلام و جملات را نمیتوان از نظر دور داشت.
راوی در زاویهی دید حاکم، در موقعیتی قرار میگیرد که میتواند تمام دانستهها و دیدههای خود را که با عالم تخیل ارتباط دارند، به خواننده انتقال دهد. گذشته و آیندهی قهرمانان خود را میداند، در صورت لزوم با ورود به دنیای ذهنی او تمام احساسات و ادراکات و همچنین درستی و نادرستی حرکات او را زیر نظر میگیرد. در انجام این مسؤولیت به هیچکسی حساب پس نداده، سرچشمهی دانستههای خود را معلوم نمیکند. البته کسی هم از او سؤالی نمیکند. تکنیک زاویهی دید حاکم بهطور متداول در اکثر رمانها مورد استفاده قرار میگیرد.
در آثاری که با زاویهی دید “راوی قهرمان” نوشته شدهاند، قهرمان جای نویسندهی راوی را میگیرد. حوادث، شخصیتها، مکان و موقعیتهای روانی و اجتماعی شخصیتهای دیگر به وسیلهی راوی قهرمان ارزش پیدا میکنند. راوی قهرمان، هم وضع محیط حادثه، هم گذشتهی فردی، هم مشاهدات مربوط به زمان روایت را میتواند نقل کند. بدین ترتیب خصوصیات مربوط به سه تکهی دیگر زمان همراه با شرایط اجتماعی در چارچوب یک حادثه میتواند بیان بشود. او حوادث اثر را با زیستن و ارزش دادن به آنها به شکل انسان راوی درمیآورد. ادغام بین قهرمان و راوی در یک هستی، با دانش و فهم راوی قهرمان محدود میشود. از این تکنیک بیش از همه در رمانهای اتوبیوگرافیک استفاده میشود. به عنوان مثال یعقوب کادری در رمان “بیابان” امینه ایشینسو در رمان “گلها میگویند” ، پیامی صفا در رمان “نهمین سلول خارجی” و. . . از اینروش استفاده کردهاند.
در آثاری که با زاویهی دید “راوی ناظر” نوشته شدهاند، راوی، اشخاص تشکیلدهندهی درون حوادث را با یک دوربین بیطرفانه دنبال میکند. تمام اعمال و روحیات گذشته و آیندهی آنها را بدون آگاهی دادن در برابر چشمان خواننده قرار میدهد. ناتالی ساروت هم در رمان خود تحت عنوان “جهات” از این تکنیک استفاده کرده است.
در سالهای آغازین رماننویسی ترکیه نیز رماننویسان بیشتر از زاویهی دید حاکم استفاده کردهاند. رماننویسی مدرن، تکنیک زاویهی دید مختلط را ترجیح داده است. برای اینکه رمان معمولی به روایت و رمان مدرن به نمایش اهمیت میدهد. در آثاری که به روش نمایشی نوشته شدهاند، نویسنده به عنوان یک راوی، سعی در نادیده و ناپدید شدن از متن داستان دارد. این وضعیت واقعیت رمان را زنده نگه میدارد. برناموران، ناپدید شدن نویسنده را از حوادث داستان ناشی از دو چیز میداند:
الف-به خاطر تبدیل شدن او به یک نویسندهی بازیگر؛
ب-به خاطر بیطرفانه ماندن عدم مدافعه از یک دید بخصوص و عدم محاکمه و دادرسی شخصیتها، ناپدید شدن نویسنده به عنوان یک راوی بین خواننده و داستان ضروری است. نویسنده با این دو هدف یا با انتخاب یکی از آنها میتواند از صحنهی رمان ناپدید بشود. البته او میتواند یا بهطور بیطرفانه در صحنهی داستان حضور پیدا کند یا به عنوان یک راوی (در حالیکه سعی در ناپدید شدن از صحنهی داستان دارد) دیدگاهی خصوصی و تبلیغاتی داشته باشد.
محاکمهی شخصیتها، فهماندن جهانبینی خود و یا خود را به خواننده تحمیل کردن، نمیتواند شرط اساسی برای درک هستی نویسنده در رمان باشد. هرچهقدر هم رماننویس خود را از این عناصر دور بدارد باز هم میتواند در شکلهای مختلفی خود را بروز بدهد، بالاخره یکی از اینها صاحب قابلیت و آگاهی خواهد شد. برای اینکه ورود به ذهنیات درونی شخصیتها، و آگاهی قطعی از احساسات و عواطف درونی آنها راوی را به یک شخصیت ماوراء طبیعی و آسمانی تبدیل میکند که با واقعیت سروکار ندارد. در هیچ رمانی نمیتوانید اعتماد و اطمینان نویسنده را برای درک شخصیتهایش نادیده بگیرید. اگر نویسنده به دنبال تحمیل خود به خواننده و یا به دنبال روبهرو شدن با واقعیتهاست، باید از حضور بیهوده در رمان کناره بگیرد. بدین معنی که نویسنده افکار ذهنی شخصیتهای داستان را در اختیار مخاطب قرار نداده، تنها با نمایش دادن میتواند تکنیک داستاننویسی را در ذهن خواننده زنده نگه بدارد. بدینگونه است که خواننده با شنیدن وقایع داستان از زبان راوی، از واقعیتی به واقعیت دیگر سیر میکند. همچنین نویسنده باید از روش خلاصهنویسی نیز اجتناب کند. برای اینکه در اینروش نیز خواهوناخواه حضور نویسنده آشکار میشود.
هنری جیمز با قرار دادن یکی از شخصیتهای داستان خود به عنوان “دانای کل” و با استفاده از زبان سوم شخص سعی کرد رمان را به روش نمایشی نزدیک کند. بدین ترتیب شرح تمام وقایع داستان از زبان یک نفر (دانای کل) صورت میگرفت. اینروش در رمان “غرب” به کار گرفته شد، بهطوریکه ما حضور نویسنده را به عنوان راوی در آن احساس نمیکنیم.
این تکنیک در رماننویسی ترکیه اولین بار توسط پیامی صفا در رمان “مبل مادمازل نورالیا” به کار گرفته شد. امروزه با رمانهایی مواجه میشویم که به سبکهای مختلف در قالب روایتهایی معمولی و زاویهی دیدهای مدرن نوشته میشوند.
در پایان، به عنوان نتیجه سخنی از فیلیب استویک نقل میکنیم که میگوید: “برای ارج نهادن به رمان باید زاویهی دید داستاننویس را تعمیم داد، زیرا او فهم نظام ارزنده و رفتارهای پیچیدهی درون رمان را در مقیاس وسیعی تعیین میکند. حتی برای تکوین حکمی که دربارهی ارزش رمان میدهیم، زاویهی دید موجود در رمان را در نظر میگیرم” .
ما در اینجا سهم نظریاتمان را توضیح دادیم. برای خوانندگان آرزوی خوشحالی فوق العاده در جهت استفاده از رمانهایی میکنیم که در آنها زاویهی دید معمولی و تکنیک راوی به کار رفته است. به همین سبب هم در رمانهای غربی تکنیکهای مربوط به زاویهی دید و راوی را به اجرا درآورده، ضرورت استفاده از آنها را یادآوری کرده اند. در این زمینه، افزایش خوانندگان رمان را میتوان ذکر کرد.
ادبیات داستانی
5 نظر
محسن نیری
با سلام و با تشکر از آقای امیدی سرور- مطلب خوبی بود و شایسته تشکر زیاد از شما و کسانی که در ترحمه آن زحمت کشیده اند.
بولود مرادی
با سلام. با تشکر از دوست و عزیزم همت شهبازی و اهالی مد ومه. هرچند مطلب از اصل ترجمه ای از یک ترجمه ی دیگر بود( متن به لحاظ تئوری ترجمه ای از عامترین روایت شناسی در متون فرانسوی با ترجمه ی انگلیسی و بعد به ترکی استانبولی با شاهد مثالهایی از خود ادبیات این زبان که آنهم ارجاع به نقل قولهایی از مولفان دیگر دارد و بعد به فارسی است)اما همت عزیز به نوبه خود از پس کار برآمده است.در زمینه ی ادبیات داستانی ترکیه واقعا یک قرن اخیر را همسو را با ادبیات اوروپا و آمریکا- طبعا با مرکزیت آنها و به عنوان یک “دیگری” اما آشناتر از دیگر کشورهای خاور میانه حتی اعراب- عرق ریخته است. همین متن ساده گویای چگونگی درونی کردن بوطیقای علمی روایت از طریق نویسنده گان ترک است. این متن به این لحاظ دو کار انجام داده است: پیش کشیدن بحثهای عام روایت شناسی و ضمنا معرفی قسمتی از ادب ترک./جز دست مریزاد سخنی نیست.
خواننده
ممنون از مطلب خوبتون استفاده کردم. در جستجوهایم به دنبال راوی به این صفحه رسیدم منبع خوبیه و مثالهاشم از نویسنده های جدید ایرانیه
انتشارات یایلیق
فراخوان پنجمین دوره جشنواره غیردولتی «آنامین یایلیغی»
«برترینهای فرهنگی- ادبی منطقه آذربایجان از نگاه مخاطبان»
ellieollivier209
finest , your store keep in mind and an ray ban wayfarer sunglasses
d&g restrict prada your next sunglasses black/black ninefifty snapback rose bush fake dolce gabbana sunglasses belt versace dg spectacles low cost burblueberries hat 2013 cartier eyeglasses wholesale spectacles oakley with tiongkok mlb fitted hats wholesale tinted glasses figure out yellow oakley oil rigs gold caution oakley sunglasses colorings having to do with bleak black fuck you pay our team snapreleased fake oakley sunglasses
more information supply you with all of the sports activities retailers to order for the real world . And even while great components throughout the house cheap oakley flak jacket sunglasses
ray ban 3183 004/9for virtually any best price on right ban 41ninety one replica low voltage sunglasses colors having to do with teal Oakley offer you Iwe had Bare lacking heat snapback ray ban rtrendy400four 601 9a more suitable 2m silver fitted hats at wholesale prices fashionable sunlight nyc
Related Search:oakley oil rig cheap