این مقاله را به اشتراک بگذارید
در حاشیه و متن قلب یخی/
نیره رحمانی:
سری سوم (جدید) سریال ویدئویی «قلب یخی» در حالی بیرون آمد که هنوز سرانجام قصه سری قبلی معلوم نبود، صرف نظر از مسائل حاشیه ای و پشت پرده ماجرا که مخاطب معمولی از آن خبر ندارد، به عبارتی سری قبلی نیمه کاره رها شد و سازندگان آن تصمیم گرفتند سری تازه را به بازار بدهند! این هم از آن اتفاقهای نادریست که فقط در جایی مثل ایران میتواند اتفاق بیفتد. اینکه یک سریال نیمه کاره رها شود، و سری جدیدی برای آن ساخته شود و بعد هم یکی از بازیگران اصلی سریال بنشیند روبهروی دوربین و بگوبد جماعت ببخشید که سری قبلی این سریال که کلی هم پول پای آن داده بودید، نیمه کاره ماند شما هم بیایید سری جدید سریال را بخرید و حالش را ببرید ما هم قول میدهیم در وقت مناسبی، قسمت پایانی سریال قلب یخی را بسازیم.
واقعا حسین یاری برای قلب یخی از خود گذشتگی کرده، البته نه به خاطر بازی بسیار خوبی که در این سریال به خصوص سری سوم ارائه کرده بلکه برای اینکه میآید و نیش و کنایه (نمیگویم فحش و فضیحت) تماشاگران را به جان میخرد و این وعده سرخرمن تهیه کننده را به گوش جماعت میرساند و اصلا هم فکر نمیکند که شنونده آنقدر میفهمد که بگوید شما اگر بساز بودید، آن موقع که عوامل سری قبل را در اختیار داشتید میساختید، نه الان که همه پخش و پلا شدهاند! شاید حتی سر سنگینتر بودند اگر سرانجام داستان را برای تماشاگر تعریف میکردند و یا مثلا میگفتند اگر میخواهید بدانید پایان سری قبلی قلب یخی چه شد، به فلان جا سری بزنید و تمام! حالا همه این ها را بگذارید کنار حرفهای نوییسنده فیلمنامه که ادعای دیگری دارد (در انتهای این نوشته آمده).
البته برخی بر این باورند که پروژه قلب یخی به عنوان اولین سریال در شبکه ویدئوی خانگی که انبوهی از ستارهها را در خود جمع کرده بود، از چنان قصه پیچ در پیچ و پر شاخ و برگی برخوردار بود که تنه یا محور اصلی نه توان تحمل آن را داشت و نه اینکه سازندگان این مجموعه (سری اول و دوم) توان جمع کردن و به سرانجام رساندن آن را؛ به این ترتیب رهاکردن ، آن بهترین کاری بود که برای خلاص شدن از دست این شاخهها که لحظه به لحظه از هم دور میشدند، میتوانستند انجام دهند.
نکته جالبتر از همه اینکه داستانی تازه با عوامل تازه (منهای تهیه کنندگان و چند تن از بازیگران که در اینجا نقشهایی دیگر را بر عخده دارند) سریالی را با همان عنوان قلب یخی به بازار دادهاند، این هم از آن اتفاقاتیست که در ولایت ما میافتد و نباید از آن تغجب کنیم، به نظر سازندگان فیلم به این نتیجه رسیدهاند که با وجود بدنامی ناتمام ماندن سری قبلی قلب یخی، شهرت این مجموعه در واقع تبلیغاتی حاضر و آماده است که میتوان از آن بهره بسیار برد. نباید از این حقیقت هم گذشت که کیفیت سری سوم یه کارگردانی سامان مقدم در سطح خود آنقدر خوب هست که هر کسی و با هر بهانهای قسمتهای ابتدایی داستان را ببیند آنقدر جذب داستان خواهد شد که با فراموش کردن سریهای قبلی قلب یخی، سری تازه را دنبال کند.
سامان مقدم کارگردانی حرفهای و کار بلد است، نه تنها از عهده اداره کردن این تعداد ستاره برآمده و بازیهای اغلب خوبی از آنها گرفته (بگذریم از چند بازیگر کم تجربه فیلم که میان این ستارهها گم شده اند) بلکه با میزانسنهایی متناسب با اتمسفر هیجانی فیلم و صربآهنگی تند و همچنین شکستن تداوم خطی روایت و پس و پیش کردن وقایع، گفان بجا و یا نگفتن بجای همه حقایق و بازگقتن آن در جایی دیگر تماشاگر را به خوبی پای سری سوم قلب یخی مینشاند و حاصل کار او را فراتر از استانداردهای سریالسازی به ویژه در شبکه وبدئویی بالاتر نشان میدهد.
سامان مقدم، برخلاف محمد حسین لطیفی، وارد میدانی نشده که با نامعلوم بودن پایان فیلمنامه، حساسیت ها مضمونی و ممیزی آن و (یا به نظر برخی) آب بستن به فیلمنامه سریالی که از فروش خوب برخوردار بوده، از اعتبار حرفهای خود مایه گذاشته و احیانا آن را مخدوش کند؛ بلکه در تلاش بوده کاری پرفروش و آبرومندانه را ارائه کند (البته برای اظهار نظر درباره کیفیت نهایی این مجموعه که خوب شروع شده باید کمی صبر کرد) به هر حال تماشاگران سری سوم قلب یخی میتوانند خیالشان راحت باشد که اینبار سریال ناتمام نمانده و چه بسا مراحل فنی آماده سازی آن به پایان خود نزدیک شده باشد. به گونهای که این روزها مهران مدیری از بازیگران اصلی سری جدید که کم مانده بود یک انگشت خود را حین اجرای یکی از صحنههای اکشن فیلم از دست بدهد، دست به کار تهیه کنندگی، کارگردانی و بازی در یک سریال جدید به نام «ویلای من» است.
سرانجام جا دارد اشارهای بکنیم به نکتهای که نه تنها روی سرنوشت این مجموعه که سرنوشت دیگر مجموعهها و فیلمهای ارائه شده در شبکه ویدئویی سایه انداخته و میتواند در تداوم این راه موانعی جدی ایجاد کند و آن چیزی نیست جز کپیهای غیر مجاز و فروش آنها در پیادهروها و گستردهتر از آن در این روزها دانلود فیلمها و سریالها تازه در فضای مجازیست. یعنی اگر فرض کنیم برای ارائه کپیهای هر قسمت تازه در بازار احتیاج به زمانی باشد که در فاصله برخی از مخاطبلن ترجیح بدهند نسخه ارژینال را تهیه کنند، اما از طریق سایتهایی که در زمینه دانلود فیلمها، سریالها، کلیپها و آلبومهای موسیقی فعالیت میکنند، تنها چند ساعت از انتشار هر قسمت تازه میتوان این بخش ها را دانلود کرد و این یعنی یک خطر جدی برای آینده، چرا که هر چه میگذرد نه تنها افراد بیشتری با اینترنت و فضای مجازی دمخور میشوند بلکه با ارائه اینترنتهای پرسرعت تر، کار دانلود بدون مشکل و سریع انجام شده و این اقبال آن را بیشتر خواهد کرد.
در این راستا مهران مدیری به عنوان تمهیدی تازه در صحبتهایی مستقیم و رو به دوربین از مخاطبان مجموعه قهوه تلخ خواست که برای بقا و ادامه یافتن آن کپی نکرده و نسخههای اصل را بخرند. سازندگان سری جدید سریال قلب یخی نیز ترجیح دادند از همین روش مهران مدیری استقادع کنند و اینجا مهناز افشار که اتفاقا خودش در سری جدید حضور ندارد، از مردم میخواهد که بی خیال کپی یا دانلود سری سوم قلب یخی بشوند! هرچند گفته میشود، لااقل درخواست مهران مدیری در این زمینه تا اندازهای موثر بود، اما به نظر به جای این راهکارهای مقطعی و محدود که هیچ آماری از تاثیر واقعی آنها وجود ندارد باید به سراغ راهکارهایی رفت که فی المثل کسی که امروز نسخه اریژینال قسمتهای تازه سری سوم قلب یخی را (مثلا مجموعه ۷ : قسمتهای ۱۳ و ۱۴ از سری سوم قلب یخی) در سوپرمارکت محله دیده، همان شب در سایتهای مختلف به طور رایگان آن را دانلود نکند. یعنی هم فرهنگ سازی شده باشد که این کار را نکند و هم اینکه در سایتهای فضای مجازی با این جمله روبه رو نشود که: تازه ترین قسمت سری سوم قلب یخی را از اینجا دانلود کنید… و خدای نکرده وسوسه هم نشود!
دانلود گسترده سری سوم قلب یخی در حالی ادامه دارد که پس از موفقیت سری اول و دوم و ایحاد لینک های دانلود به صورت گسترده در سایتها، شرکت تصویر دنیای هنر به مدیران سایتها و وبلاگهای یاد شده هشدار داد در کوتاهترین زمان ممکن نسبت به حذف و یا مسدود ساختن این بخش ها اقدام نمایند. در غیر این صورت موضوع از طریق مراجع قانونی تحت پیگرد قرار خواهد گرفت و با متخلفان برخورد خواهد شد؛ اما متاسقانه در عمل بذخوذد خاصی با متخلفان شنیده یا دیده نشد!
***
قلب یخی (سری اول و دوم)
کارگردان: محمد حسین لطیفی، تهیه کننده: سید کمال طباطبایی، طراح و نویسنده: حامد عنقاء، بازیگران: حمید فرخنژاد، حمید گودرزی، الناز شاکردوست، امین حیایی، حسین یاری، مهراوه شریفینیا، نسرین مقانلو، آشا محرابی، سامیه لک، سیدمهرداد ضیایی، لیدا عباسی، شیوا خسرومهر، علیرضا کمالی، محمدرضا داوودنژاد، آنیتا قالیچی و … خئا
قلب یخی (سری سوم)
کارگردان: سامان مقدم، ، تهیه کننده: سید کمال طباطبایی، نویسنده: سارا خسرو آبادی و علیرضا بذرافشان، بازیگران: هدیه تهرانی ، مهران مدیری ، رضا عطاران ، طناز طباطبایی ، رضا کیانیان ، هانیه توسلی ، امیرحسین رستمی ، پژمان بازغی ، امیر آقایی ، حسین یاری ، مازیار فلاحی ، سحر دولتشاهی و …
***
رازگشایی از پایان سری اول و دوم سریال قلب یخی؛
توضیحات حامد عنقا درباره سرانجام داستان و شخصیتهای سری اول و دوم این مجموعه:
به عنوان نویسنده نیاز میدانم به احترام مخاطبانی که سریال را دیدهاند و پول هزینه کردند از آنها عذرخواهی شود زیرا این مخاطب مهم است و حق او است که به پرسشهایش پاسخ داده شود. با اینکه من نباید این عذرخواهی را بکنم و شخص دیگری باید این کار را انجام دهد. ولی من هم به سهم خودم از مخاطبان معذرت میخواهم.
پخش فصل دوم تازه شروع شده بود که من مصاحبههایی انجام دادم و عنوان کردم هیچ انگیزهای برای ادامه کار و نوشتن فصل سوم ندارم. حسین لطیفی هم به دلایلی. دلیل انگیزه نداشتن ادامه کار چیست؟ مگر “قلب یخی” کم برای ما محبوبیت اجتماعی و یا کم برای من شهرت آورد. شهرت من قبل از “قلب یخی” با بعد آن قابل مقایسه نیست و حتما دلایلی هست که من چنین مطالبی را عنوان کردم.
آنقدر آزار و اذیت فکری و مشکلات در این مجموعه به من فشار آورد که واقعا دیگر دوست نداشتم ادامه دهم. اگر نشستم برای فصل سوم کار حرف زدم و حتی یک سیناپس و یا ۶ قسمت فیلمنامه را نوشتم و با سامان مقدم طی جلساتی صحبت کردم. باز هم میگویم فقط و فقط به حرمت طباطبایی و البته مخاطب بود. البته نکته مهم این است که قرار نبود “قلب یخی” بعد فصل دوم ادامه داشته باشد. ما قصه را به گونهای پایان دادیم که در انتهای فصل دو به یک سرانجام نسبی برسیم.
حمید فرخ نژاد (فرهاد) در سریال در قسمت های پایانی به قتل میرسد. ولی حالا این گونه نیست. این حق فرخنژاد است که امروز معترض باشد که چرا شخصیتش الکن ماند و این کاراکتر به انجام نمیرسد.
جواد یحیوی وقتی در نقش استاد وارد سریال شد میدانست اگر قرار باشد فصل سوم ادامه پیدا کند او تیتر همه روزنامههاست و سخنرانی و بیانیههای عجیب و غریبی دارد و حالا میبینیم که سه دختر جوان دیگری هم دارند جذب استاد میشوند که انگار یک ستاره، چیستا و بهاره دیگری هستند.
ما برای اینها سکانس گرفتیم. یا اینکه وقتی بهار (سامیه لک) و فرهاد میروند به گورستان و نشانهای پیدا میکنند به مسجدی میرسند و از آن مسجد به جای دیگری میروند و بعد به لوحی میرسند که قرار است دست به دست شود. در این شرایط است که ما متوجه میشویم جریان لوح چیست؟ اما حالا در قسمتهای پایانی که وارد بازار شده اینها وجود ندارد.
من به عنوان نویسنده فیلمنامه، لطیفی بهعنوان کارگردان حداقل کاری که میتوانیم انجام دهیم این است که باید از مخاطب عذرخواهی کنیم بابت گناهی که گردن ما نیست. مهراوه شریفینیا حق دارد که معترض باشد اما شاید چون قرار است در فصل سوم باشد این موضوع را بیان نکند، ولی شخصیت شیوا که این همه اوج و فرود دارد یک شخصیت دختر غمگین بیدست و پا شده است. واقعا این نبود.
من تمام سعی خودم را انجام دادم که فصل دوم را کامل نوشته و تمام شخصیتها به سرانجام برسند، اما در نسخه نهایی که در حال حاضر در بازار است این گونه نیست.
خیلی از بزرگان ما درباره شباهت جریانهای انحرافی و گروههای فراماسونری سخنرانیهای زیادی کردند. درست است که شکل و شمایل آن امروز کمی متفاوت شده است و ما سعی کردیم کمی سمبلیک با این موضوع برخورد کنیم. اما از این دست روابط هست. اینکه در مزون لباس ویدا در “قلب یخی” عنوان میشد که یکسری دختر را به شیخ نشینان عرب میبرند مگر در این سالها کم درباره این موضوع شنیدیم. جوانانی هستند که درگیر این موضوع هستند و درباره گروه های زیرزمینی افشاگری و اطلاعات جمع می کنند. اگر یک جستجو در اینترنت بکنیم بالغ بر ۱۰۰ سایت و وبلاگ هست که این کار را انجام میدهند با هر عقیده فکری و مذهبی.
عنقا: این دستهبندی عقیدهها بر اساس ظاهر بلایی است که چند سالی در کشور ما اتفاق افتاده است. اتفاقا همین جوانان کاملا امروزی که ما در خیابان میبینیم در مراسم عزاداری محرم هم شرکت میکنند. خیلی از آنها مقید هستند. این دسته بندی به جهت عقیدهای در حوزه سیاسی ممکن است باشد اما در واقعیت نیست. اما اگر این تجدد و روشنفکری به معنای مثبت در ذهن نیاید و تا این دغدغه در فکر فرد شکل نگیرد حرکتی نمیکند.
مخاطب عام باید بتواند با آنها ارتباط برقرار کند و برایش در درجه اول جذابیت داشته باشد. من هجمه بسیار اساسی و عجیب و غریبی در ارتباط با سکانسی که سه بازیگر جوان فیلم با هم سر میز صحبت میکنند و درباره شبکه فارسی وان یک جملهای را نقل قول میکنند از دوستان روشنفکرم گرفتم. اما اعتقادم بود.
فکر میکنید کجا بیشتر از همه تاکید داشت که کلمه فارسیوان در این سکانس گفته نشود و باید حذف شود؟ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی. اما من به عنوان نویسندهای که ممکن است هزار ایراد هم داشته باشم با یک گروه فیلمسازی که هر کدام عقاید خود را دارند این موضوع را دنبال کردم. طبیعی است که وزارت ارشاد از همه ما باید در مبارزه با فارسی وان تندروتر باشد، اما اصرار به حذف این جمله را داشت!
خیلی از دوستان سینمایی و مطبوعاتی به من گفتند تو داری حرف شعاری میزنی و چون سریالتان سفارشی است این را عنوان میکنید. اما چه کسی باید به من سفارش میداد وزارت ارشاد؟ در صورتی که اگر این وزارتخانه حامی ما بود باید از کار پشتیبانی میکرد.
من در سریالم برای مبارزه با صهیونیستها و اینکه چه برنامههایی در خارج از کشور طراحی میشود که جوانان ما را دچار انحراف کنند، بحث کردم. فکر میکنید تک تک اینها از طرف ارشاد اصلاحیه نخورد؟ در صورتی که ما ۲۰ سال است درباره شبیخون فرهنگی حرف میزنیم اما این شبیخون را چه کسانی انجام میدهند؟ چه کسانی جوانان ما را دچار استحاله فکری میکنند؟
یک زمانی وقتی در این کشور درباره عرفان که حرف میزدیم درباره ابن عربیه، مولانا و عطار صحبت میکردیم امروزه که درباره عرفان که حرف میزنیم جوانان از پل تیوچر ویا کارلوس کاستاندا حرف میزنند.
اگر این جریان استحاله فکری و شبیخون نیست، اما خندهدار است وقتی میخواهیم اینها را بگویم با صد سانسور مواجه میشویم. میدانید این کار وقتی حدود ۱۰۰ دقیقه آن درآمد، چه لطمهای خورد؟ من قصهام را تا جایی میبردم که از زبان شخصیتهای منفی به نقطهای برسم که ما هیچ چارهای جز ظهور حضرت حجت نداریم. یعنی سریالی که آخرش قرار بود که با دعای فرج تمام شود، تبدیل به این چیزی که شما هم اکنون در بازار میبینید، شد.
سخنرانی و اینجور چیزها دیگر در ارتباط با جوانان امروز ما جواب نمیدهد. من با ایجاد جذابیت درباره مباحث آخر الزمانی حرف زدم. درباره آرماگدون و در ارتباط با گروههای صهیونیستی که دجال را درشت میکند و دنبال این هستند که شاهزاده تاریکی پیروز بشود، صحبت کردم. در صورتیکه ما در اسلام مقید به مهدویت هستیم و به حضور حضرت حجت. من آمدم سریال راه جایی برسانم که وقتی آن را ببینید این موضوع در ذهن شما بیاید که واقعا تا خود آقا ظهور نکند آن اتفاق نمیافتد و ما بهترین کاری که از دستمان بر میآید این است که منتظر فرج حضرت حجت باشیم. با مصلح کردن این مجموعه متعالیترین حرفی را که میشد در سرزمین حج زد را نابود کردند.
قبل از شما دوستانی از دفتر یکی از مراجع تقلید اینجا (دفتر کار نویسنده “قلب یخی”) بودند، آنهاخیلی حسرت داشتند که پایان “قلب یخی” در حال حاضر این گونه شده است. برای اینکه آنها معتقد بودند که یکبار از زبان جوانان این شهر مطلبی عنوان میشد که نطفه فکر کردن ظهور حضرت حجت در ذهنشان کاشته شود. نمی گویم که قرار بود سخنرانی مذهبی کنم، بلکه میخواستم فقط یک تلنگری زده باشم.
کاراکتر استاد در چندین قسمت “قلب یخی” حرفهای شعاری و بزرگ میزند و همه میگفتند چرا حرفهای او اینگونه است؟ اما من عنوان کردم صبر کنید، آن کسی که شعار میدهد لزوما شعور ندارد. بگذارید ببینیم آخرش چه میشود. میخواستم بگویم دیدید این همان استادی است که چنین مطالبی را درباره اسلام می گفت اما خودش چگونه است. مگر ما در طول اسلام کم از این لطمهها خوردیم؟ غیر از این است که وقتی ملعون میخواست سر امام حسین (ع) را قطع کند نماز تهیت خواند و گفت خدایا بپذیر از من کاری که دارم انجام می دهم. امروز هم مگر مستند “ظهور نزدیک است” را نساختند که رهبر معظم انقلاب هم ناراحت شدند و موضع گرفتند. یکبار خواستیم این حرف را بزنیم؛ اما آیا سد مقابل ما صهیونیستها و طبقه روشنفکرهای لاییک بودند؟ نخیر؛ سد اصلی پیش روی ما وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی خودمان بود!
(توضیحات حامد عنقاء به نقل از مهر)