این مقاله را به اشتراک بگذارید
حامد اسماعیلیون سومین اثر داستانی خود و اولین رمانش را نوشته با عنوان «دکتر داتیس». وی در سال ۸۷ «آویشن قشنگ نیست» را نوشت و حضور جدی خود را در عرصه داستاننویسی اعلام کرد و دو سال بعدش هم با «قناریباز» جایگاه خود را به عنوان یکی از نویسندگان نسل جدید تثبیت کرد. وی پس از انتشار دو مجموعه داستان کوتاه، حالا توانایی خود را در نوشتن یک رمان ۲۰۰ صفحهای آزموده است. اسماعیلیون که خود به حرفه دندانپزشکی مشغول است در رمان جدیدش تجربههای خود از زندگی و کار در جنوب شهر تهران را دستمایه خلق رمانش کرده است. این رمان روایتی واقعگرایانه درباره دندانپزشک تازهکاری به نام داتیس الماسی است که پس از اتمام تحصیلات در تبریز و انجام خدمت سربازی در شمال به شهرکی حاشیهای در جنوبیترین نقطه تهران آمده و کارش را با مشکلات فراوان سختافزاری آغاز میکند و رفتهرفته تضادهای فرهنگی و عرفی محیط نیز در برابرش قد علم میکنند. در بدو ورودش به شهرک ساسنگ امیدوار است هرچه سریعتر این دوره را نیز به پایان برساند اما مسائلی او را به ماندن و حتی ایجاد تغییر در زندگی روزمره ساکنان آنجا ترغیب میکند. باورهای قالببندی شدهای که در ذهن اقشار سنتگرا ریشه دواندهاند به قضاوتهایی در مورد داتیس میانجامد و تلاش او برای پیوستن به بدنه آن اجتماع را بیثمر میکند.
حامد اسماعیلیون قصهاش را آرام و با حوصله و در هفت فصل روایت میکند: ابر، آفتاب، باران، تگرگ، رنگینکمان، برف و مهتاب که به نظر میرسد هر یک از عناوین هفتگانه بیانگر تغییراتی است که در موقعیت راوی در ساسنگ به وجود میآید که البته هیچیک دیری نمیپایند و به وضعیتی دیگر تبدیل میشوند. شخصیت داتیس محور و اساس کل این داستان است، حتی شرایط زیستی مردم آن منطقه و فرهنگ و اخلاق عمومیشان هم اغلب در رفتوآمدهای روزانه آنها در مطب و تقابلشان با داتیس شناخته میشود و هرچه داستان جلوتر میرود محیط و موقعیت ویژهای که داتیس در آن گرفتار شده را بهتر میشناسیم. داتیس انسان تنهایی است که تا حدی هم از خانوادهاش که هر یک در گوشهای به زندگی چسبیدهاند جدا افتاده و خودش خواهان تنهایی است و اصلیترین دلیل در خود خزیدگیاش هم مریم است. وی پیوندی عمیق و درونی با پیرامون خود برقرار میکند و با نامگذاری روی پدیدهها درصدد است ماهیت و کارکرد آنها را نزد خود بازتعریف کند و همواره میان نحوه نگرش و قضاوت خود در مورد پدیدهها با حقایق پذیرفتهشده و رایج مرزهایی ترسیم میکند. داتیس پیش از هر چیز یک انسان معمولی است و هرگز نمیخواهد یا نمیتواند به بازیهای جامعه و ضرورتهای آن تن در بدهد و خود را در قالبی محدود کند که جامعه برای یک دندانپزشک ترسیم کرده و شاید به همین دلیل هم نتوان این رمان را منعکسکننده تمامی ابعاد زندگی دندانپزشکان قلمداد کرد. داتیس چنین شخصیتی است، قرص و محکم نیست و همین تردیدهایش شخصیت او را شکل دادهاند. اصولا بر چیزی اصرار نمیکند؛ چه وقتی مریضهایش درخواست تخفیف میکنند، چه موقعی که به بلندپروازی دوستانش بیاعتناست، چه آنگاه که مریم را به سادگی رها میکند و دیگرانی را که وارد زندگیاش میشوند جدی نمیگیرد، گاه به اندک دلخوشیهایی متمایل میشود اما تلاشی برای حفظ آن نمیکند.
این خصلت برجسته وی ممکن است در برداشتهایی متفاوت به نقطه ضعف او نیز تعبیر شود؛ اینکه مایههای اصلی فکری او چندان آشکار نیست و در نهایت موضعش را نسبت به زندگی و پیرامونش نمیفهمیم و نمیدانیم که با وی باید چگونه روبهرو شویم. به بیان سادهتر، با پایان گرفتن داستان، میدانیم که او چه چیزهایی را نمیخواهد اما بهواقع نمیدانیم که او چه میخواهد. او رفتهرفته در آن محیط با واقعیتهای زندگی مواجه میشود و حتی به این نتیجه میرسد که فرقی با مردم عادی ندارد، عزم آن میکند که مسیری که به آن هدایت شده را ادامه دهد و حتی حاضر است برای از میان برداشتن فاصله ظاهری خود با مردم از اسمش هم صرفنظر کند. این همان نقطهای است که شاید ما را بر آن دارد که بپنداریم تحولی در شخصیت او ایجاد شده و در نهایت موضعی مشخص اتخاذ کرده است اما همچنان در به دست آوردن نتایج دلخواهش جدی نیست و میزان تلاشی که برای حفظ دستاوردش میکند به حدی نیست که ما را قانع کند که او سرانجام به درک تازهای از رابطهاش با پیرامون خود رسیده و نسبت درون خود را با جهان خارج دریافته است. این رمان را نشر زاوش در هزار و ۲۰۰ نسخه منتشر کرده و قیمتش هم ۹هزار تومان است.
بهار – مد و مه فروردین ۱۳۸۲