این مقاله را به اشتراک بگذارید
این نشست در روز ۷ خرداد ۱۳۹۲ و با حضور منتقدین فرشته احمدی و مرتضی کربلاییلو و نویسندهی رُمان “تمام بندها را بریدهام” سیاوش گلشیری و اجرای آیت دولتشاه و در مرکز مشارکتهای فرهنگی هنری واقع در میدان ولیعصر برگزار شد. در ابتدای جلسه فرشته احمدی در مورد کتاب گفت: “سه شخصیت در این رُمان داریم که در لایهی اول کار میکنند. چیزی که باعث میشود این سه شخصیت به عمق بروند گذشتهی این آدمهاست، هرچند که خیلی کم ارائه می شود”. او همچنین اضافه کرد: “این کتاب در نگاه اول من را به یاد “نیمهی غایب” حسین سناپور انداخت که اولین کتاب از این دست است که به فضای دانشگاه و درگیریهای ذهنی چند نسل مختلف میپردازد”. نویسندهی “پری فراموشی” همچنین گفت: “داستانِ نسلها سعی میکند اتصال نسل قبلی را با جدید نشان بدهد. نسل قبل آرمانگرا بودند و ارزشها برایشان مهم بود. نسل بعدی پا درهوا هستند. نه آنقدر از آرمانها دور شدهاند و نه آنقدر نزدیک هستند که پای آرمانها بایستند و معلق میان زمین و آسمان هستند و حسرت میخورند به نسل بعدی که کامل دور شدهاند از آن فضا”. وی همچنین اشاره کرد: “رمان دیگری که میتوان از آن به عنوان رمان نسلی نام برد “نگران نباش” مهسا محب علی است”.
نویسندهی “جنگل پنیر” در انتهای صحبتهایش گفت: “شروع کتاب با شخصیت “فرهاد” جذابتر بود که از زاویه دید نمایشی برای توصیف اطراف بهره میبَرد و از تصاویر سوررئالیستی برای ترسیم فضای گذشته استفاده میکند. “رویا” در بند آخر رُمان خیلی سنتیتر و پایبندتر به اصول جامعه است و زندگی طبیعیتری را طی میکند درصورتی که “فرهاد” معلق بین عمل و بیعملی و انگیزه و بیانگیزگی است هرچند که هردو اشارههایی به سایهی والدین خود دارند و از بیرون به هم نگاه میکنند و در بیان احساساتشان تودارتر هستند”. وی همچنین اضافه کرد: “اگرچه با دو نثر متفاوت در بخشهای فرهاد و رویا سر و کار داریم اما ساختار هر دو روایت یکی است. در کل بخش ابتدایی رمان شاخصتر از بخشهای دیگر است و انتظار مخاطب را از کتاب بالا میبرد”.
در ادامه منتقد دیگر جلسه مرتضی کربلاییلو گفت: “در این رمان با شخصیتهایی مواجه هستیم که گلهمند و ناراضیاند ولی به هیچوجه متوجه نمیشویم که مشکل این آدمها چیست و در درون داستان تعبیر نمیشود. شخصیتهای مویهگر و نالهکن و تا حدودی شاکی که علت شکایت در داستان حضور ندارد و فقط خواننده را متوجه میکند که اوضاع خوب نیست. این گلهمندی به هقهق منجر میشود. در بند مربوط به “فرهاد” مدام چراهایی طرح میشود که راوی و مخاطب دلیل آن را نمیداند. این ندانستن از کجا میآید. کسی که متوجه است چه میخواهد مقداری از قوای حیوانی خود فاصله گرفته است اما کسی که به این مرتبه نرسیده هنوز، در مرحلهی حیوانیت به سر میبرد”. نویسندهی “قارا چوبان” همچنین گفت: “وقتی بتوانیم در مورد خودمان به تصویر روشنی برسیم از این خواستهای حیوانی میتوانیم فاصله بگیریم. فرهاد داستان تصویر روشنی از خودش، پدرش، زنش و تاریخش ندارد. تصویر روشن حاصل پیشرفت در قوای انسانی است. توصیف نظامی از عشق خسرو به شیرین هم دچار چنین وضعیتی است و مبتنی بر چشم و ابرو و اندام شیرین است و بر قوای معرفتی استوار نیست”.
نویسندهی “روباه و لحظههای عربی” در انتهای صحبتش گفت: “در این کتاب هر سه شخصیت دچار چنین مشکلی هستند. وقتی ابهام هست خواست حیوانی تا لحظهی مرگ خاموش نمیشود و کسی که از آن فاصله نگرفت به ذهن فرهیخته و رشدیافته نمیرسد. فرهاد رویا را نمیخواهد و رویا هم فرهاد را نمیخواهد اما در عمل با هم زندگی میکنند. فرهاد به دنبال نویسنده شدن است اما این امر برآورده نمیشود، در پالایشگاه کار میکند اما این کار را نمیخواهد، با اینکه ریرا را میخواهد به سمت او نمیرود. چنین شخصیتی پذیرفته که برده است و باید سرکوب شود و گلهگذاری و هقهقاش بیمورد است و ای کاش داستانی میداشتیم که شاه را مثال میزد نه برده را. شکسپیر نمونهی بارز پرداخت شخصیتهای شاهوار در داستانهایش است”.
سیروس نفیسی منتقد حاضر در جلسه گفت: “رمان تراژدی انسان شهرنشین معاصر ایرانی است و نویسنده از عهدهی کار خیلی خوب برآمده و شخصیتهای خوب و جانداری را ساخته است هرچند فصل کوتاه مربوط به ریرا در رُمان پا در هواست و به نظر میرسد حذف این بخش لطمهای به رُمان نمیزند”.
منتقد دیگر حاضر در جلسه امیر مولایی هم گفت: “زبانِ کار جذاب بود و لحن داستانهای شهریای که دچار انفعال است ناگزیر است از شکست و شاید اگر این لحن کمی امیدوارکنندهتر بود بهتر میبود”.
محسن حکیم معانی نویسندهی “ارواح مرطوب جنگلی” هم گفت: “مشکل فقط در پرداخت شخصیت نیست بلکه در نوع نگاه به داستان است و این نوع نگاه در داستان ایرانی حاصل جهانبینی روشنفکر ایرانی است”.
مهدی ربی نویسندهی “برو ولگردی کن رفیق” هم در مقام پاسخگویی به کربلاییلو برآمد و گفت: “خاصیت ادبیات پرسش مطرح کردن است و این در ذات آن نهفته است. آنچه محل ایراد شما به رُمان است مقولهای است برون متنی و چنین نگاهی بیرون ادبیات است و حتا چخوف هم در باغ آلبالو پاسخی به چیزی نمیدهد بلکه تنها سوال طرح میکند. این در حالی است که ماکسیم گورکی نویسندهی دیگر روس به اشتباه در مقام پاسخگویی در داستانهایش برآمده است”.
سیاوش گلشیری نویسندهی کتاب نیز در انتهای جلسه ضمن تشکر از حضار گفت: “این انتقاد به این جلسه وارد است که به نویسنده اجازهی حرف زدن داده نمیشود و این روال غلطی است” و خطاب به کربلاییلو ادامه داد: “حرفهایتان فلسفی بود و سلیقهای برخورد کردید و حرفتان آنقدر بزرگ است و انتقاد شما آنقدر وسعت دارد که به کل تاریخ ادبیات ایران برمیگردد”.
وی همچنین ادامه داد: “شما ادبیات مدرن را نمیشناسید و انسان سرگشتهی امروز را هم نمیشناسید. ریرا قرار بود تنها باشد تا حالت نوستالژیکگونهای ایجاد کند برای همین هم است که یک لحظه میآید و میرود و فقط اشارهای به او میشود. درواقع حضور ریرا سویهای اجتماعی و به نوعی مرتبط با وقایع سیاسی هم است”. او همچنین اضافه کرد: “تشابهات ساخت و مواد و مصالح فصلهای داستان به این معنی نیست که شخصیتها هم یکی هستند و درواقع من در سه فصل سرگشتگی هریک از این شخصیتها را به تصویر کشیدهام”.
این جلسه با حضور نویسندگانی چون حسین سناپور، ابراهیم مهدیزاده، مهدی ربی، شاهرخ گیوا، محمود قلیپور، شهریار عباسی، یوسف انصاری، پونه ابدالی، رامبد خانلری، امیر مولایی و فرحناز علیزاده و دیگر نویسندگان برگزار شد.
تهیه و تنظیم گزارش: ضحی کاظمی
نقل از وب سایت هفت اقلیم
مد و مه دهم خرداد ۱۳۹۲