پسری نوجوان، جعفرنام، برآمده از روستا، رنجدیده از ظلم اربابان، در آستانه انقلاب به صف انقلابیون میپیوندد؛ در جریان جنگ، تجربه میاندوزد و به فرماندهی، پخته و سردوگرمچشیده بدل میشود؛ فرماندهی که همزمان با فعالیت مسوولانه در رزم، عشق و صلح را در دل میپروراند.
زنی به نام پوران؛ لبریز از شور زندگی، همیشه دلواپس مرگ…