Share This Article
نگاهی به «خداحافظی طولانی» ساخته فرزاد موتمن
آنتونیا شرکاء
فیلم «شبهای روشن» به نوعی توقعات را از فرزاد موتمن بالا برد. در فیلمهای بعدی این کارگردان به جز «صداها» اتفاقی را که منتظرش بودم، ندیدم و به مرور داشتم به این نتیجه میرسیدم که شاید شبهای روشن یک حادثه بوده است و تنها اتفاقی در کارنامه موتمن بوده. تا اینکه «خداحافظی طولانی» را با کارگردانی او دیدم. اگرچه تازهترین فیلم موتمن، ژانر مورد علاقه من نیست اما در نوع خود فیلم قابل قبولی است و تا حد زیادی یادآور فیلمهای اجتماعی و عشقی دهه٥٠ ایرانی است.
وجود المانهایی مثل باران، راهآهن، قطار، مردی که تازه از زندان آزاد شده است و میخواهد باز به اجتماع برگردد اما جامعه او را نمیپذیرد و در نهایت عاشقانههایی که برای این مرد در زندگی اتفاق میافتد، تمام این فضاها، من را به یاد سینمای دهه٥٠ ایران میاندازد. «خداحافظی طولانی» نشان میدهد کارگردان روی یکژانر مشخص کار کرده است و حتی از کلیشههای رایج نیز در جهت قوامبخشیدن به ژانر اثرش کمک میگیرد و این اتفاق از نظر من شرافتمندانه است؛ اینکه حداقل فیلم تکلیفش با خودش و مخاطبش مشخص باشد. شاید ژانر این فیلم ژانر مورد علاقه من نباشد و نمیدانم این فیلم چه جایگاهی میتواند در ایران و تهران سال٩٣ داشته باشد؟
شاید از این منظر کمی رنگوبوی کهنگی یا نوستالژیک داشته باشد اما قطعا در نوع خودش فیلمی سرپاست و میتواند از خودش دفاع کند و از نظر من این اتفاق، فاکتور مهمی است؛ خصوصا در میان انبوهی از فیلمهایی که به نوعی بلاتکلیف هستند و قصد دارند تا به هر ژانر نوکی بزنند و ادعای فیلم روشنفکری نیز دارند،«خداحافظی طولانی» اتفاق بسیار خوبی است. یکی از نکات قابلقبول فیلم بازیهای آن است؛ خصوصا بازی سعید آقاخانی که عادت داشتیم او را بیشتر در نقشهای کمدی ببینیم و در این فیلم او در یک نقش دراماتیک قرار گرفته است. ساره بیات هم بازی خوبی دارد؛ البته با نگاههای دراماتیکی که همیشه از او میبینیم و در اینجا که در راستای قصه قرار گرفته است ممکن است کمی تکراری به نظر برسد. شاید او را میتوان همسطح بازی پرویز پرستویی در میان خانمها دانست؛ اینکه همیشه با چشمهایی پراشک و بازی غلیظ، او را میبینیم و انگار حتی اگر نخواهد، این تراژدی همیشه در وجود اوست و احساس میکنم بعد از موفقیت فیلم «جدایی» در اینگونه نقشها جا میافتد. بازی او در نقش زنهایی که همیشه مورد ظلم و ستم قرار میگیرند و بهنوعی زن کتکخور است تکرار میشود و با اینکه خودش اذعان دارد که انتخابش است اما ایکاش توانایی خودش را در نقشهای دیگر نیز امتحان کند و در این کلیشه غرق نشود.
فیلم «خداحافظی طولانی»، به کارگردانی فرزاد موتمن را میتوانم بهعنوان یک فیلم خوب پیشنهاد کنم. صرفنظر از اینکه این فیلم در اولویتهای من نیست، رازی در آن نهفته است که مخاطب را تا انتها با خود همراه میکند و جذاب است.
*****
نگاهی به خداحافظي طولاني
پوریا ذوالفقاری
تعداد فيلم هاي عاشقانه سينماي ايران زياد نيست و بسياري از دوره هاي جشنواره بدون داشتن فيلمي با اين مضمون و رويكرد برگزار شده اند. بعد از هر چندسال هم وقتي يك شب هاي روشن يا درخت گلابي ساخته شده، اين پرسش به وجود آمده كه چرا تعداد اين آثار بيشتر نيست؟ جشنواره سي وسوم اين خوبي را دارد كه دو عاشقانه قابل بحث و مهم را به تاريخ سينماي ايران اضافه مي كند. يكي در دنياي تو ساعت چند است؟ صفي يزدانيان بود و ديگري خداحافظي طولاني فرزاد موتمن: عاشقانه اي در فضاي كمتر تجربه شده در سينماي ايران. با مرزي ظريف بين دنياي ذهني و واقعيت پيراموني شخصيت اصلي. با درخشش سعيد آقاخاني در نقش مردي تلخ و حضور پذيرفتني ساره بيات و ميترا حجار و مهم تر از همه كارگرداني كه نشان مي دهد براي ساختن فيلم خوب لازم نيست در مراحل مختلف توليد فيلم هوا شود. درك درست فيلمساز از جهان اثرش و تلاش او براي هماهنگ كردن همه فاكتورها با گوهر مركزي اثر لازمه اصلي ساختن فيلمي دلچسب است. عاشقانه اي ديگر (و اين بار شايد متفاوت تر از شب هاي روشن و درخت گلابي كه به عشق در دنياي روشنفكرانه مي پرداختند) به سينماي ايران اضافه شده است. نبايد از دستش داد. / اعتماد
****
خداحافظي طولاني: تاشهاي خوش رنگ عشق…
عباس یاری
نگاه سرشار از عشق يك زن با لبخندي دل نشين تمامي فضاي خانه را پر كرده؛ خانهاي كه حالا مدتهاست روي آن گرد غم پاشيده شده و به دليل پارهاي سوءتفاهمها مكان امني نيست. تصوير عاشقانهي زن حالا آن قدر به جاي جاي اين خانه تاشهاي خوشرنگي از عشق زده كه مرد تمامي اين فشارها، مشكلات و خواريها را در حسرت آن روزهاي عاشقانه به جان ميخرد، زير بار تهمتها مقاومت ميكندو مشتهاي گره كردهي انتقامجويان را به جان ميخرد. خونين و مالين و له شده با تني پوشيده از گلولاي به قاب پنجرهي خانهاش چشم ميدوزد كه همچنان همان تصوير ثابت رؤيايي و نگاه سرشار از عشق و محبت او را مقاوم و سرپا نگه داشته است.
خداحافظي طولاني جدا از بازي درخشان سعيد آقاخاني، يكي از نوستالژيكترين فيلمهاي جشنواره امسال است.
****
قصههای گمشده
علی شیرازی
خداحافظی طولانی (فرزاد مؤتمن): تا اینجای جشنواره به نظر میرسد که فیلمسازان انگار بر خلاف سال گذشته قصد قصهگویی دارند. خیلی هم خوب است و در صورت موفقیت، باعث آشتی تودههای تماشاگران با سینما میشود. اما داستانگفتن در سینما آداب خاص خودش را دارد. این را، هم اصغر عبداللهی (فیلمنامه نویس باسابقه که از دیرباز دستی هم در قصهنویسی داشته) خوب میداند و هم فرزاد مؤتمن. بدین ترتیب وقتی میبینیم یحیی (سعید آقاخانی) از محل کارش به خانه برمیگردد و میبیند که برادرزن در غیاب او کل اثاثیه را به مبلغ ناچیزی به سمساری فروخته، متوجه میشویم که دقت کافی در قوام آوردن داستان و فیلمنامه صرف نشده است. در ادامه هم میبینیم که سر و کله طلعت (میترا حجار) در زندگی یحیی پیدا میشود و وقتی بنا به عادت این سالها گمان میکنیم که لابد پای خیانت و مثلث عشقی در میان است، بهیکباره یحیی خطاب به ماهرو (ساره بیات) یا – فرقی نمیکند – تصویر قابگرفته او در اتاقش میگوید همه چیز همان طوری پیش رفت که خودت میخواستی. اما باور کنید گفتن این یک جمله برای این داستان و این اتفاقها منطق دست و پا نمیکند. بهعلاوه فیلم، در اجرا نیز دچار کاستیهایی هست. مثلاً دو سه تا از صحنههای درگیری یحیی و برادرزن مضحک از کار درآمده و به درد فیلمهای کمدی میخورد (مثل موسیقی برخی سکانسهای فیلم). جایی هم که بچهها شادیکنان در داخل مینیبوس از مقابل طلعت میگذرند اشتباه در تعیین زاویه و نوع حرکت دوربین، بههمراه تدوین غلط باعث شده تا تماشاچی به اشتباه فکر کند راننده مینیبوس قصد آزار دختر را دارد (که با پیشزمینهای که از آدمهای مینیبوس سرویس کارگاه داریم تصور دور از انتظاری نمیتواند بود).