Share This Article
گفتگو با احمد آرام
بيتا ناصر / احمد آرام، يكي از نويسندگان پيشكسوت معتقد است تعدد موانع و مصائب در مسير نويسندگي، مستقيما تاثيرات واضحي را بر روند رو به رشد جريان ادبيات داستاني در كشور داشته است. به نظر او عدم امكان امرار معاش از راه نوشتن، نرخ پايين سرانه مطالعه در كشور، رويكردهاي غير اصولي منتقدان و مطبوعات در مواجهه با آثار ادبي از جمله اين موانع به شمار ميآيند اما با اين وجود نويسندگان جوان توانستهاند با تلاش و كوشش فراوان اتفاقهاي خوشایندی را در عرصه نويسندگي رقم بزنند كه در آثار به چاپ رسيدهشان به چشم ميآيد. آرام در اين رابطه ميگويد: «مطمئنم جوانهايي كه امروز مينويسند اگر به صورت جدي كار را دنبال كنند نه تنها در آينده پيشرفت ميكنند، بلكه تواني تازه به بدنه ادبيات ايران ميبخشند. . . ».
آرمان
با توجه به سابقه طولاني كه در حوزه فرهنگ و به فراخور آن ارتباط با نويسندگان نسلهاي معاصر داشتهايد، وضعيت امروز معيشت نويسندگان كشور را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
هميشه به اين مساله فكر كردهام كه چگونه كتابي مانند «بامداد خمار» كه اثري خاص و مستقل نيست و به آن شكل از ادبيات مستقل و غيرعامهپسند دفاع نميكند، در كشور نيز به عنوان اثري عامهپسند مورد توجه قرار ميگيرد و در خارج از كشور به چاپ پانزدهم ميرسد. در حالي كه برخي از آثار خوب ادبي به زور به چاپ دوم و سوم ميرسند. در جستوجوي اين مساله پاسخي نيافتم جز آنكه در واقع مردم ما علاقه چنداني به كتاب ندارند، به همين خاطر كتاب در سبد كالايشان قرار نميگيرد. در اين ميان دنياي مجازي و ارتباطات ديجيتالي نيز مزيد بر علت و حتي موجب دور شدن طبقه كتابخوان از كتاب شده است زيرا در فضاهاي مجازي آثار ادبي بسياري قابل دانلود و دسترسي است كه البته كليه آثارهاي ارائه شده در اين فضا صرفا آثاري فاخر يا حتي در سطح متوسط نيستند. در چنين شرايطي نويسنده چگونه ميتواند كتابي چاپ و منتشر كرده و از سود آن زندگي بگذراند يا در واقع امرار معاش كند. اما برخلاف شرايط در كشور ما، در اروپا اوضاع به اين شكل نيست زيرا وقتي كتابي چاپ ميشود، نويسنده اثر در مكان خاصي پشت ميزي مينشيند تا يك به يك كتابهاي خريداري شده از سوي مخاطبانش را امضا كند. به اين ترتيب صف طويلي از خريداران تشكيل ميشود و نويسنده حين امضاي كتابها با مخاطبانش
خوش و بش ميكند.
برنامههايي از اين دست كه معمولا در كشور ما هنوز رايج نيست، چقدر باعث ايجاد انگيزه و نگارش آثار بعدي در نويسنده ميشود؟
بدون ترديد نويسنده در چنين شرايطي احساس امنيت بيشتري ميكند و اين احساس به او انگيزه مضاعفي براي نوشتن و ارائه كارهاي جديد و تازه ميدهد. در چنين شرايطي نويسنده با خيال راحت و ذهني باز (در بازخورد يا مواجهه آثارش با مخاطب) در آپارتمانش مينشيند و بدون آنكه نگران چيزي باشد، مينويسند. متاسفانه اين اتفاقها در موارد محدودي در كشور ديده ميشود و در مقايسه با تعداد نويسندگان و عنوانهاي منتشر شده، رقم قابل ملاحظهاي نيست. از سوي ديگر در رسانههاي گروهي كشورمان توجه آنچناني به ارائه، تبليغ و شناخت آثار ادبي نميشود. در اروپا، آمريكا و حتي كشورهاي عربي برنامهها و حتي شبكههايي وجود دارد كه پيوسته آثار ادبي را مورد نقد، معرفي و بررسي قرار ميدهند. كاملا واضح است كه در اين شرايط از يكسو آثار ادبي زمان معرفي داشته و از سوي ديگر مخاطب قادر به شناخت و انتخاب ميشود.
صرف نظر از وضعيت معيشتي و درآمد ناچيز نويسندگي كه همواره به عنوان يك دغدغه از سوي نويسندگان مطرح بوده است، فعالان اين حوزه معتقدند كه مشکلات اين قشر به اينجا ختم نميشود و نويسندگان مجبور به تحمل و شكيبايي در برابر مسائل بسياري هستند. به نظر شما چه مشکلات ديگري در راه نوشتن وجود دارد؟
من معتقدم كه در ايران نويسندگان راستين كه ادبيات راستين را دنبال ميكنند هميشه مهجور واقع ميشوند. بدون ترديد مسائل و موارد متعددي مانند شرايط مميزي آثار ادبي در كشور وجود دارد. همچنين منتقدين و داوران جوايز ادبي تحليل و آناليز ضعيفي نسبت به كتابهايي كه چاپ ميشوند، دارند. به باور من اين مساله حتي بدتر و سختتر از مميزي است. در اين ميان نيز هستند داوران جوايز ادبي كه لابي خاص خود را دارند كه براي كسب جايزه كتاب خاصي با ديگر داوران رايزني ميكنند و حتي گاهي داوران سعي ميكنند در راي يكديگر تاثير بگذارند. اين عوامل به هر حال در تصويري كه از يك كتاب در ميان مخاطبان ساخته ميشود، تاثير ميگذارند.
چه توصيهاي به دست اندركاران جوايز ادبي داريد؟
داوران جوايز ادبي نبايد سليقهاي برخورد كنند. اين كار باعث گمراهي ذهن افراد كتابخوان ميشود زيرا اين سوال پيش ميآيد كه چرا سطح كتابي كه موفق به كسب جايزه ادبي شده، حتي پايينتر از متوسط است. در نتيجه خواننده از مطالعه زده ميشود. عوامل اينچنيني باعث مهجور ماندن كتابهاي راستين ميشود، به اين ترتيب آثار ادبي در سايه ميمانند. من هيچگاه به كسب جوايز ادبي فكر نكردم. اين شعار نيست اما در نهايت همه ما نويسندگان مانند اعضاي يك خانواده هستيم. هر جايزهاي كه به هر كتابي تعلق گيرد، باعث مطرح شدن اثر ادبي ميشود كه اين مساله زمينههاي روي آوردن مخاطب به كتاب را فراهم ميآورد. در نتيجه جوايز ادبي متعلق به همه نويسندگان است. اما دخل و تصرف در آن اجازه نميدهد كار رشد كند و ادبيات به خوبي مطرح شود.
چقدر به آينده ادبيات داستاني كشوراميدواريد؟
در سالي كه گذشت كتابهاي زيادي چاپ شد و بيشتر آنها توسط نويسندگان جوان نوشته شدهاند. در مطالعه برخي از آثار مشخص است كه برخي از آنها واقعا خوب هستند. من از نويسندگان رمان و داستان كوتاه معاصر نااميد نيستم. زيرا مطمئنم جوانهايي كه امروز مينويسند اگر به صورت جدي كار را دنبال كنند نه تنها در آينده پيشرفت ميكنند، بلكه تواني تازه به بدنه ادبيات ايران ميبخشند. در نهايت من به نويسندگان امروز اميدوارم.