Share This Article
نشانههای مفهوم برای جامعه امروزی
حسین سلطان محمدی (منتقد)
هر اثر تصویری، نشانههایی از دانش و توان سازندگانش و نیز زمان و مکان وقوع روایتش را در خود نهفته دارد و مجموعه «شمعدانی» نیز از این موضوع مبرا نیست. سروش صحت، چهرهای آشنا در عرصه نویسندگی و ساخت مجموعه تلویزیونی است و داستان هم انباشته از نشانههای مفهوم برای جامعه امروزی است. بنابراین باید بتوان راحت به شناخت روابط رسید. در نظر سطحی، این مجموعه طنز، بر پایه وقایعی به جلو میرود که برای بیننده امروزی آشنا و مفهوم است؛ روابط خانوادگی، روابط اجتماعی و روابط فردی. پدر کارمند یک شرکت خصوصی، مادر و دایی کارمند بانک، دختر یک پزشک عمومی، پسر خانواده هم علاف و البته خاله، زندایی، پسردایی و پدربزرگ. در داخل اینها هم افراد دیگر حضور دارند. همچنانکه خانه و بانک و شرکت و بیمارستان و اینها هم بهعنوان مکان یا لوکیشن تعریف شده است. اما آنچه در این فضا و زمان میگذرد، مبنای منطقی و عقلانیاش، محل پرسش است. مثلا زندگی تصویرشده در این فیلم، با شغلها و حوزههای کاری افراد این داستان، همسانی طبقاتی ندارد. به عبارت دیگر، در عالم واقع نمیتوان صرفا با کارمندی در شرکت و کارمندی بانک، چنین دستاورد مادیای را بهدست آورد که داستان در آن بهپیش میرود. همچنانکه شخصیتهای این مجموعه با کنشها و واکنشهای آنچنان ابلهانهای درگیرند که در سادهترین حالت، سلامت و جلو رفتنشان در زندگی را باید مدیون یک دست غیبی باشند. به رفتن مادر درون گاوصندوق بانک برای حرف زدن با موبایل، دقت کنید این کار جز از یک شخص نادان، از کسی دیگر برنمیآید. یا رفتار پسر خانواده که برای نجات حال پدربزرگ، با این توجیه که با تکنولوژی کاری ندارد، به بدویترین حالت، اقدام میکند. دختر خانواده که یک پزشک عمومی است، فاقد کمترین وقار و بزرگی یک شخص با تحصیلات عالیه است و خجالت میکشد بگوید پزشک عمومی است و سایر موارد دیگر. در این بستر بهشدت آزارنده، باید شاهد واژههای صریحی چون اختلاس، رابطهبازی و حتی دعواهای خالهزنکی دایی و زن دایی و تمسخر مشاغل پاییندستی چون مأمور اتافک آسانسور باشیم. اما بالاخره باید بتوان برای این حجم غلوشده از بلاهت و زیست جمعی امروزی و بازتاب چنین روابطی، با توجه به سازنده و البته نمایش آن از شبکه سه سیما، علت دیگری فراتر از خنده پیدا کرد. طبیعیترین فرض این است که در میان این فضای داستانی، نوعی هجو یا نقد اجتماعی را استنباط کنیم؛ هجو رفتارهای نوکیسگانی که در بستری از سنت و مدرنیته درگیرند و خود نمیدانند کدام سویه این بستر را بنگرند. هم به سنت معترضند و با توجهنکردن به پدربزرگ خانواده، نمونهای از آن را بازتاب میدهند و هم با روابطی امروزی درگیرند که در آنها عیبپوشی جایش را به عیبجویی داده یا تنبلی و فرار از تلاش و کار و فقدان انگیزه در جوانها، با فرار از مسئولیت کاری پدر یا خلاف ضوابط کارکردن مادر، ذاتی خانواده میشود.
شروع کمفروغ؛ ادامه موفق
سحر عصرآزاد
مجموعه طنز تلویزیونی «شمعدونی» هرچند شروعی پرفروغ و قابل انتظار نداشت اما در ادامه به واسطه حضور کاراکترهایی نسبتا تازه و پررنگشدن درام مسیر خوبی در پیش گرفت.
سروش صحت چهرهای شناختهشده و حرفهای در عرصه طنز تلویزیونی است که آثار مختلفی در کارنامه او به چشم میخورد؛ هرچند در وهله اول او بهعنوان بازیگر و نویسنده طنز به ذهن علاقهمندانش میآید تا یک کارگردان. صحت بهعنوان بازیگر بهخصوص در سینما همچنان در حال تجربه گونههای مختلف سینمایی و حضور در نقشهای متفاوت و دور از هم است و این نکته میتواند نگاه همهجانبه او را به بازیگری مؤکد کند که برای رسیدن به قوام، همواره در پی چالشی جدید است. اما در عرصه نگارش و پس از آن کارگردانی، او تمرکز عمده خود را بر طنز و کمدی قرار داده است که این نکته هم میتواند برآمده از اهمیت تمرکز برای رسیدن به نتیجهای قابلقبول و قابلدفاع باشد. درواقع از نقشآفرینی و نگارش متن آیتمهای طنز «جنگ ٧٧» تا امروز که مجموعه طنز تلویزیونی «شمعدونی» به نویسندگی و کارگردانی او در حال پخش است، صحت در فیلمها و سریالهای متعددی بازی کرده، چند فیلمنامه سینمایی به نگارش درآورده و سریالهای متعددی را نوشته، کارگردانی و بازی کرده است. پس از مجموعههای طنزی همچون «چارخونه»، «ساختمان پزشکان» و «پژمان»، «شمعدونی» نقطه تلاقی نگارش و کارگردانی سروش صحت است که البته فیلمنامه آن حاصل همکاری مشترک با ایمان صفایی است، مجموعهای که تلاش میکند با چند تغییر در اشل مجموعههای طنز تلویزیونی ارتباط بیشتر و بهتری با مخاطب خود برقرار کند؛ اما در گام نخست با مشکلاتی همراه بود.
در «شمعدونی» مثل اغلب مجموعههای طنز دو خانواده محور اصلی درام هستند که قرار است روابط و خردهداستانهای فرعی حولوحوش آنها بر بستر طنز قصهساز شود. خانوادههایی که تلاش شده در جزئیات شخصیتپردازانه کاراکترهای آنها، وجوهی تازه طراحی شود تا این روابط آشنا از ورطه تکرار به سطحی جدید و متفاوت وارد شوند و طبعا موقعیتهای جدیدی را برای طنز و جذابیت درام ایجاد کنند. در طراحی این کاراکترها، از زوج هوشنگ و زهره تا زوج عطا و شیرین و فرزندانشان سارا و سعید، اشکان و شخصیتهای پیرامونی آنها مثل زیبا، بابا رضا و مشیری، تلاش شده سویههای جدیدی برجسته شود تا از تیپ فاصله گرفته و تبدیل به شخصیتهایی جذاب و ملموس شوند؛ بهخصوص این سویهها در مورد کاراکترهای زن طناز خودنمایی میکند که با وجود محدودیتهای موجود توانستهاند از زن منفعل و سادهلوح، قدمی فراتر رفته و ابعادی چون هوشمندی، رندی، حاضرجوابی و… را نیز به نمایش بگذارند. در جنس جدید روابط هم میتوان به مثلث عطا، شیرین و شیوا (همسر سابق عطا) اشاره کرد که بدون لوثکردن این مثلث، سطحی جدید از روابط و طبعا کنش و واکنشها را به نمایش میگذارند. درواقع این سویهها که به ملموسشدن کاراکترها کمک میکند، نقاطضعف انسانی هستند که با نگاه طنز بزرگنمایی شدهاند تا شخصیتها را نه خوب و بد، بلکه از جنس انسان کنند؛ به همین دلیل مانور بیشتری روی آنها داده شده است. در انتخاب بازیگران این نقشها هم تلاش شده ترکیبی متفاوت از بازیگران جدید و شناختهشده در کنار هم قرار بگیرند تا مخاطب تصویر روشنی از حضور آنها در یک قاب نداشته باشد و به همین واسطه جذابیتی جدید وارد کار شود. اما همه این تلاشها در مرحله خلق شخصیتها، انتخاب بازیگران و حتی معرفی بازیگران جدید، بر بستر قصههایی کمرنگ با درامی قابل پیشبینی بهنوعی رنگباخته است. هر درامی حتی از نوع طنز، نیاز به پیچیدگی و اوج و فرود با منطق خاص خود را دارد تا بتواند مخاطب را کنجکاو و به پیگیری قصه این شخصیتهای بالقوه جذاب ترغیب کند، وگرنه امتیازهای اولیه آنها نمیتواند به فعلیتی مناسب برسد.
بر همین اساس «شمعدونی» با وجود داشتن مایههای مستعد، شروعی کمفروغ داشت و از همان اولین قسمت بهجای برجستهشدن درام و قصهای جذاب، این شخصیتها بودند که مخاطب را به دنبالکردن داستانی قابل پیشبینی واداشتند. مثل اصرار هوشنگ به تدارک جشن قبولی سارا در کنکور تخصص پزشکی قبل از اعلام اسامی پذیرفتهشدگان که با مقدمهچینی، تأکیدهای مستقیم و رفتارهایی که بهواسطه زومکردن بر آنها تبدیل به اغراق شده، معلوم است به چه نتیجهای ختم خواهد شد. هرچند قصههای ساده و کمرنگ در قالب درامهای درونی میتوانند منجر به بسط شخصیتها و عمیقشدن آنها شوند، اما این فرمول در مجموعههای طنز صدق نمیکند. چون به واسطه تأکیدی که بر وجوه شخصیتی کاراکترها میشود، این وجوه در حد اغراق برجسته شده و توی ذوق میزنند و کارکرد و جذابیت اولیه خود را ازدست میدهند.
با این نگاه، قسمتهای آغازین «شمعدونی» نتوانست شروعی جذاب و همراهیبرانگیز برای مخاطبان تلویزیونی داشته باشد و با مجموعههای موفق سروش صحت چون «ساختمان پزشکان» برابری کند. اما در ادامه با تغییراتی در روند درام و پررنگشدن پیچوخمهای داستانی متناسب با جنس طنز حاکم بر مجموعه، بهتدریج این اغراق و تأکید بر کنش و واکنشهای کاراکترها کمرنگ شده و تناسبی بین بار قصه و شخصیتها در پیشبرد درام به وجود آمده که تماشای این مجموعه را دلپذیر کرده است.
«شمعدونی» مجموعهای است که با آزمون و خطای تجربهای جدید، مرحله ریسکپذیری اولیه را پشتسر گذاشته و میتواند با سیری هوشمندانه در کارنامه سروش صحت نمره قابلقبولی را ثبت کند.
شرق
16 Comments
دوستدار طنز
از اين همه ملاحظه كاري و محافظه كاري نويسندگان و منتقدان در مورد سروش صحت متاسفم. همين الان برويد سرچ كنيد تازه ترين نظرات مردم را درباره اين سريال كسل كننده و كم مايه ببينيد. اكثريت بينندگان از اين سريال ناراضي اند. چرا نظر شخصي تان را به تمام مردم تعميم مي دهيد؟
ترانه
حملات تند و تیز و غیرمنصفانه به این سریال تمامی ندارد. نمی دانم چرا کسی هیچ نقدی درباره فیلم میکائیل ننوشته است؟ من که این سریال را ندیده ام اما جایی هم نقدی نخوانده ام؟ خودم به عنوان یک مخاطب به غیر از حملات متعددی که به شخصیت سارا می شود خیلی هم سریال شمعدونی را دوست دارم. اگر چه به نسبت سریال های دیگر آقای صحت شاید جذابیت کمتری داشته باشد اما بد نیست با باقی سریال های در حال پخش و قبلا پخش شده مقایسه شود؟ اگر به لحاظ کم مایگی بخواهیم سریال هایی را که در سه سال اخیر پخش شده دسته بندی کنیم بعید می دانم کار آقای صحت شایسته این همه کم لطفی باشد!
ترانه
البته من کامنتم رو با توجه به نظر دوست عزیزمون و دیگر نظراتی که از برخی مردم دیدم نوشتم نه مطلب روزنامه شرق. :))
ترانه
فکر کنم خیلی صورت خوشی نداشته باشه آدم حرفشو پس بگیره ولی این دو قسمتش خیلی رو اعصاب بود. :)) خواهش می کنم یه سریالی بسازن آدم بخنده نه که هی حرص بخوره؛ اون وقت مجبور شه نبینه. کاری به بقیه ندارم از آقای صحت توقع آدم بیشتره خب. خودشون که انقد شوخ و طنزن.
حسين
نامه اينجانب به پروفسور سروش صحت براي خلق اين شاهكار
سلام
من حتي نميدونم شما اين نامه رو ميخونيد يا نه . اصلا به دست شما ميرسه يا نه. ولي خوب به هر حال بايد براي شما در مورد اين سريال شمعدوني بنويسم و اگر جرات داريد تا آخر نامه را بخوانيد.
من يه بيننده ساده ساده هستم و هيچ از عناوين و اصطلاحات دهن پركن عالم فيلم و سينما خبر ندارم. و البته شك ندارم كه حتما منتظر نقد و بررسي صاحبان هنرو منتقدان بزرگ هستيد و نظر مردم عادي براي تان هيچ ارزشي ندارد.
بگذريم شما واقعا اين سريال رو كجا ساختيد؟؟؟ ايران؟؟فرهنگ ايراني؟؟؟ اين سريال آبكي آبدوغ خياري با كدوم يكي از فرهنگ هاي ما سنخيت داره؟؟؟ اخه مرد حسابي، پروفسور تو كدوم بيمارستان يه بچه اونم چندين ساعت پشت دستگاه پيجر بيمارستان ميره و هيچكس هم اصلا كاري نداره. اصلا چيزي از حراست و مديريت بيمارستان شنيديد؟؟؟؟ تو كدوم خانواده ايراني وقتي پدر بزرگ خانواده داره با پدر كسي كه اومده دخترش رو براي پسرش خواستگاري در حاليكه دراز كشيده با لگد به داماد ديگرش كه دختردم بخت داره ميزنه و ميگه پاشو گم شو برو؟؟؟؟؟ نكنه شما پروفسور عزيز توي فاميل و خانواده گرامي تان همچين رفتارهايي وجود داره و اينقدر عادي شده كه حتي به عنوان يك سوژه با مزه و خوشايند بهش نگاه ميكنيد. اره؟؟؟
نكنه تو فاميل ها و خانواده هاي شما يه بچه هر چي ميخواد به بقيه ميگه؟؟؟ نكنه توي خانواده شما دختري رو كه در كنكور رد شده ماه ها به سخره ميگيرن؟؟؟؟؟نكنه دكترهاي عمومي ايراني عزيز اينقدر بلاهت دارن و احمق هستن ؟؟؟ بانكي كه شما ساختيد كدوم يك از بانكهاي ماست؟؟؟ پسر هاي نوجوان ايراني كجاش مثل اين سعيد شما هستن كه سمبل بلاهت و بي دست و پايي هست ؟؟؟ كدام دايي ايراني اينقدر چتر باز و مفت خور هست كه حتي به خواهرزاده نوجوان خودش رحم نكنه و مجبورش كنه با پول توجيبي اش او رو مهمان كنه؟؟ توي كدوم كوچه هاي ايران هميشه دوتا بچه اونم به صورت شيفتي به حرفهاي بزرگترها گوش ميدن و با نهايت بي ادبي به آنها بي احترامي ميكنند؟؟
به قول خودتون يكي يكي لوكيشن هارو مرور كنيد . آخه پروفسور كجاي اين داستان از زندگي روز مره ما نشات گرفته ؟؟؟ كل داستان چندين قسمتي شما ( كه خدا ميدونه اين شاهكار چقدر براي صدا و سيما آب خورده است) يك سيكل و تسلسل هست كه در هر برداشت و لوكيشن دقيقا تكرار ميشه يه نفر يه كاري ميكنه همه مسخره اش ميكنن و در آخر يكي از يكي ديگه عذرخواهي ميكنه. در سريال آبكي شما تا الان نزديك به يكصد و چند بار يكي از يكي عذرخواهي كرده و جالب اينكه در تمام آنها طرف عذرخواهي كننده توسط شما و ديگر نويسندگان چيرررررررررررره دستتان مسخره شده است.پروفسور نويسنده اگه سرتاسر سناريوي شما رو تجزيه و تحليل كنن بيش از صدهزار بار اين ديالوگ ها تكرار شده : از كي تا حالا اينجايي ؟؟ درو باز كنم؟؟؟ يعني چي؟؟؟ برو معذرت بخواه !! بيا منو بخور !! چند وقته تنها نشديم !! و …..
سريال مزخرف شما اينقدر روي اعصاب آدم ميرود كه بيشتر عصبانيت به آدم دست ميدهد تا لذت تماشاي يك سريال كه با بودجه دولتي و ملي تهيه شده است . فكر نكنم براي تو پروفسور و بقيه تهيه كنندگاه اين سريال مزخرف اصلا همچين چيزي مهم باشد كه بينندگان بايد از ديدن سريال لذت ببرن يا نه. همين كه پولي به جيب زديد مهمه بقيه اش به جهنم.
ما اينقدر بي حيا هستيم كه هرچي ميخواهيم به بزرگ و كوچيك بگيم؟؟ داستان تخيلي ميخواهيد بسازيد بسازيد با اين همه مسئول بي سواد بي تعهد بي مسئوليت كه در سرتاسر وزارت خانه هاي مربوطه داريم شك نداشته باشيد كه مجوز ميدادن. دليلش هم همين شاهكار شما كه مجوز پخش گرفته. خاك بر سر ما ايراني ها كه تو و امثال تو پروفسور شديد متولي فرهنگي ما . شما به شعور ببنندگان تان توهين كرديد با ساخت اين سريال. حتما كلي نشستيد به ريش ماها خنديديد كه چي ساختم و هيچكس نگفت بابا اين چيه اخه ساختي شايد هم با چهار تا ديگه نشستيد كلي خسته نباشيد به هم گفتيد و كلي براي هم نوشابه باز كرديد.آخر درآوردن پول مگر چقدر ارزش دارد . همه شماها هم كه الحمدلله به جهت بيسوادي همان مسئولان كه خدمتتان عرض كردم ( كه هر …. رو مجوز ميدهند ) به نان و نوايي رسيده ايد. فكر ميكنيد نميشود با سناريوي بهتري به همان پول رسيد.
پروفسور عزيز وقت شما را به علت اهميت زيااااااااااااد براي ساختن سريال هاي آبكي ديگر و به جيب زدن پول بيت المال نميگيرم. اگر بخواهم به نمونه هاي مشابه در سريال آبكي شما اشاره كنم مثنوي صد من كاغذ ميشود. فقط يك خواهش دارم كه البته بازم شك دارم نامه مرا بخوانيد. فقط شمارا به جان عزيزتان و مقدسات تان كه صد در صد كاملا يقين دارم فرهنگ و آبروي ايراني نيست ، قسم ميدم تا نكند خداي نكرده اين سريال رو در شبكه آي فيلم يا ديگر شبكه ها به زبان هاي ديگر دوبله كنيد همين خودمان اين شاهكار را مي بينيم بس است نگذاريد خانواده هاي ايراني دست مايه تمسخر ملت هاي ديگر بشوند.
خدانگهدار
حسين صادقي
Anaiitisen
آین حجم از بی احترامی و بی ادبی به هم دیگه رو من در طول 25 سال زندگیم در هیچ جای دنیا ندیدم. چرا اینقدر در این فیلم به هم بی احترامی میکنن یعنی نه پدر حرمت داره نه مادر نه پدر بزرگ…
شیوا
بنظر میرسه دوستان عزیزی که کامنت دادن اصلا تعریف طنز اجتماعی رو درک نکردن!!! مگه با یه اثر جدی طرف هستید که اینطور فیلسوف مآبانه راجع به این اثر نظر میدید?! اگر در طنز بزرگنمایی و اضداد نباشه چطور میشه بیننده رو جذب موضوع مورد بحث کرد؟؟ متاسفانه طنز پردازانی که در جامعه ما جرآت عرض اندام دارن بسیار انگشت شمارند.. من از آقای سروش صحت سپاسگزارم که اینطور هنرمندانه عمل کردن ایشون یک هنرمند مولف هستند و اثرشون واقعا جای بحثو تامل داره و بسیار متاسف هستم که در جامعه ما هرکسی چه آگاه و چه بی اطلاع در هر حیطه ای سرک میکشه و از سیاست گرفته تا فیزیک کوانتوم نقد پردازی میکنه! اگر کمی طنز میفهمیدید اینطور بیرحمانه و ناآگاهانه به اثر ایشون حمله نمیکردید …. متاسفم… در این جامعه اونهایی که واقعا اصحاب هنرند دغدغه نان دارند و فرصت نقد ندارند یک عده بیکار هم دست به قلم شدند و قلمفرسایی میکنند…
فرهنگی
اگرازشخصیتهای طنز تهران بهره می بردند بهتراز بازیگران بی تجربه اصفهان بود
معلم
لهجه اصفهان سریال رو خرابش کرد
Amir
آره بازیگران اصفهانی همه تجربه کاری ندارن
رضا
این سریال چنین بازیگرانی هم میخواد
مجتبی
مزخرف ترین سریالی که پخش شد و بخاطر دختر 6 سالم نشستم چنتا قسمت آبکیش رو دیدم تنها طرفدار سریالش دختر 6 سالمه که تازه یاد گرفته مثله تو سریاله هی حرفای تیکه دار و سوالای الکی بپرسه و اینکه خنده های الکی بکنه ، الان چند وقته سر ساعت پخشش یا میبرمش پای سیستم فتوشاپ بهش نشون میدم یا فلش میزنم فیلمای کودک براش میذارم ….. والا
خیلی طنزش مزخرفه خاک برسر ایده پرداز و تهیه کننده و کارگردان زشتش
امیر غلامی
واقعا متاسفم برای وقتی که هدر دادم برای چند قسمت اول این سریال بی محتوا با بازیگرانی یخ نمونه بارز اقای نعمتی که حتی حرف زدن بلد نیست ووووو
حیف بودجه ای که هدر کردید برای این سریال فوق ضعیف
نظرم در مورد پروفسور صحبت 360 درجه عوض شد.این سریال نماد بی ادبی بی احترامی دیالوگ های تکراری و لوس
ناشناس
مسخره ترین وچرت ترین سریالی که تاحالا دیدم اصولا آقای صحت بعد از سریال پژمان اصلا نتوانستند سریالی خوبی بسازند تازه سریال لیسانسه هاوفوق لیسانسه ها هم خیلی مسخره بود
ناشناس
عجب لهجه ی مزخرفی داشت. دوباره دارن پخش میکنن
مهسا
سریال شمعدونی یکی از بهترین سریالی بود که دیدم از آقای صحت خواهش میکنم فصل دوم این سریال رو درست کنن