Share This Article
گفت و گو با داريوش مهرجويي
مشکلِ ما، بسته بودن فضاي هنر است
محسن چاووشي و اردوان كامكار در سنتوري 2 نيستند
سبا فرجاد:
داريوش مهرجويي کارگرداني شاخص با ذوقي است که بي ترديد مي توان او را پيشتاز عرصه سينماي نوين ايران ناميد. مهرجويي از آنجا که تحصيلات دانشگاهي خود را در رشته فلسفه گذراند، نگرش فلسفي نيز در آثارش نقشي در خور داشته و اصول فکري اش در شخصيت هايي به نمايش گذاشته شده است، اصولي که حکايت از آگاهي و بينش فردي متفاوت دارد.
همکاري خلاقانه مهرجويي با زنده ياد غلامحسين ساعدي در نوشتن سناريوي فيلم «گاو»، آن اثر را به يک نمونه خوب و موفق از اقتباس ادبي در سينماي ايران تبديل کرد. مهرجويي سينماي موج نو را در نيز در اواخر دهه 40 و با همين فيلم که شاهکاري اقتباسي از اثر جاودانه غلامحسين ساعدي بود؛ فرمي عيني بخشيد که جهاني شد. انتخاب اقتباس هايش براي سينماي ايران در زمره بهترين هاست. برگزيدن آثار هنرمنداني چون هوشنگ مرادي کرماني و گلي ترقي به عنوان نويسندگاني آشنا با چم و خمِ زندگي توده مردم، و در عين حال برداشت از آثار ادبيات مدرن جهان مانند سلينجر و ايبسن همگي نمايانگر بينش توأمان اجتماعي و فلسفي مهرجويي است. او کارگرداني ست که خوب مي داند اقتباس در فيلم هايش چگونه به اثري ماندگار تبديل خواهد شد؛ چنانچه نمونه هايش در فيلم هايي چون گاو، دايره مينا، پري و … قابل مشاهده است.
داريوش مهرجويي علاوه بر کارگرداني در ترجمه و تاليف آثار ادبي نيز دستي پخته دارد که نشانگر خويشتنِ هنرمندي است که خوب مي داند چه مي خواهد. به هر تقدير سينماي ما وامدار اوست و نامش اعتبار سينماي ايران.
با توجه به اينکه داريوش مهرجويي اين روزها به همراه تيم سازنده؛ مشغول پيش توليد «سنتوري 2» است و قصد دارد نمايشي را نيز به روي صحنه ببرد، اين دو موضوع بهانهاي شد تا گفت و گويي با او داشته باشيم:
رکن اساسي يک اثر سينمايي معمولا قصه و داستان فيلم است، با اين وجود همواره در سينماي ايران به ويژه در سال هاي اخير با ضعف فيلمنامه مواجه بوده ايم و فيلم هاي سينمايي در کورس موضوعي متوسطي افتاده اند، از ديد شما دليل اين چالش چيست؟
ـ در حال حاضر کساني که نه تخصص لازم را دارند و نه دانش کافي، در جايگاه قضاوت آثار هنرمندان کشور قرار گرفته اند و در بررسي اين آثار، از شعر و موسيقي گرفته تا ادبيات و سينما نگاه خودي و ناخودي دارند. در واقع چنين نگاهي است که مانع شکوفايي هنر يک سرزمين مي شود. اثرات چنين نگرشي سبب مي گردد که به عنوان مثال در حوزه سينما، صرفا «خودي ها» بهترين اکران ها و موقعيت هاي فستيوالي را در اختيار داشته باشند. بنابراين متاسفانه تمامي فرصت ها در اختيار سينماي دولتي است؛ سينمايي که مدعي است وظيفه اش «ارشاد» سينماي مستقل، واقعي و حتي سينماي جوان کشور است.
با اين وصف شما معتقديد که چنين نگرش هايي مي تواند دليل کم رنگ شدن ارتباط ميان دو حوزه ادبيات و سينما باشد؟
ـ بله، قطعا اينگونه مميزي ها اثر گذار هستند، چرا که در چنين شرايطي نوعي ترس بر ذهن و فکر هنرمند حاکم بوده و ناگزير است که از همان ابتدا خودسانسوري کند، در اين صورت اثرش بيانگر خواسته اش نيست، و امکان بيان کامل انديشه اش را نخواهد داشت. مادامي که براي هنرمند در مقوله ذهن، فکر و انديشه فرصت و آزادي وجود نداشته باشد او نمي تواند در جايگاه ابراز فرهنگ جامعه هماهنگ عمل کند و منعکس کننده افکار جامعه باشد. همين عوامل سبب مي شوند که هنر، ضعيف، روزمره و غيرماندگار گردد. اثري که از تفکري خاص وآگاهانه متولد شود جايگاهش به مراتب جاودانه تر خواهد بود. هنرمند نبايد به دليل بيان انديشه و هنرش ممنوع الاثر شود. اگر دانش و آگاهي کافي وجود داشته باشد طبعا آثار هنرمندان بهتر و عميق تر درک خواهد شد و سينما از اينگونه نگاه هاي افراطي در امان خواهد بود.
بنابراين از ديدگاه شما ماهيت ارتباط ميان ادبيات و سينما مطلوب است؟
ـ طبيعتا چنين ارتباطي مثبت است و نتيجه خوبي دارد، مشروط به اينکه اساسا امکان به وجود آمدن چنين ادبياتي در کشور باشد. مشکلِ ريشه اي، بسته بودن فضاي هنر و به طور کلي سانسور است، طبعا چنين نگاه بسته اي نسبت به هنر در حوزه ادبيات نيز انعکاس داشته و سبب مي شود غالب آثار ادبي نيز آنچنان که بايد محتواي غني و عميقي نداشته باشند.
آيا در خصوص منابع تاريخ ادبيات کشور نيز چنين سانسوري حاکم است و مانع از برداشت و اقتباس از آنها مي شود؟
ـ به شخصه در بخش ادبيات کلاسيک از آثاري که ظرفيت برداشت و اقتباس داشتند استفاده کرده ام. البته چند کار ديگر نيز انجام دادم که جلويش گرفته شد؛ يکي از آنها فيلمنامه «قنات» بود که با همکاري هوشنگ گلشيري و بر اساس داستان «معصوم سوم» نوشتم. سينما دربرگيرنده همه هنرهاست، و بخش اعظمي از فيلمنامه ها برداشت يا اقتباس از از آثار ادبي است. اما برخي فيلمسازان چه آگاهانه و به دليل حسادت و چه از روي نا آگاهي، صرفا براي مطرح کردن نام خود به سراغ آثار ادبي ارزشمند و برداشت از آنها نمي روند و تاکيد دارند که متن فيلمنامه، نوشته و ايده خودشان باشد، کما اينکه ايده خوبي هم نباشد. اما بايد به اين نکته توجه داشت که مولف يک اثر سينمايي کارگردان است، چه متن فيلمنامه نوشته خودش باشد و چه برداشت يا اقتباس از اثر يک نويسنده.
شما پيشتر نمايش «درس»، از آثار مشهور اوژن يونسکو را در تماشاخانه ايرانشهر به صحنه برده بوديد درباره نمايش تازه اي که قرار است به صحنه ببريد کمي توضيح دهد..
ـ اين نمايش با نام «غرب واقعي»، هم اکنون مراحل آمادهسازي خود را پشت سر ميگذارد و اوايل مردادماه در پرديس کوروش روي صحنه خواهد رفت.
«غرب واقعي» برمبناي نمايشنامه اي با همين نام اثرِ سام شپرد اجرا مي شود. برگردان اين اثر توسط خودم انجام شده و دو سال پيش از سوي انتشارات هرمس منتشر شد. اما متاسفانه در حوزه نشر کتاب نيز با مشکلاتي مواجه هستيم. به عنوان مثال از آنجا که اساسا پخشِ انتشارات در کشور ما ضعيف عمل مي کند کتاب مذکور در کتابفروشي ها ناياب بود و کسي هم پيگيري نمي کرد، چرا که نگاه ها صرفا معطوف به منافع شخصي است و مديريت صحيحي بر حوزه نشر و کتابفروشي ها به عنوان مسوولان اشاعه فرهنگ و هنر کشور، حاکم نيست.
راستي سنتوري 2 به کجا رسيد؟ شنيده ها حاکي از اين است که امکان دارد بهرام رادان در سنتوري 2 حضور نداشته باشد…
ـ پيش توليد سنتوري 2 آغاز شده؛ اما تيم بازيگري هنوز مشخص نيست البته در بخش موسيقي فيلم، محسن چاوشي و اردوان کامکار قطعا حضور نخواهند داشت. متاسفانه گاهي با رفتارهايي مواجه مي شويم که بيش از همه نشان از بي مهري و نا سپاسي افراد دارند. به هر طريق نبايد فراموش کنيم که سينما صرفا ماديات و پول نيست، ارزش هاي ديگري هم وجود دارند که بايد حرمتشان نگاه داشته شود.
بانی فیلم