Share This Article
نوشتن در سايه
نويسندگاني كه خود را پشت نام ديگري پنهان كردند
زينب كاظمخواه
آنها روزها و ماهها مينشستند و مينوشتند اما وقتي ميخواستند نامشان را روي اثر زادهشده بنويسند، دچار ترديد ميشدند كه نام خود يا نام ديگري غير از نام خودشان را بنويسند. اين چه نيرويي بوده و هست كه نويسنده را وادار ميكند كه وقتي اثرش تمام شد تن به اين موضوع بدهد و نام خودش را روي كتاب ننويسد. چه نيرويي است كه باعث ميشود او در سايه بودن را ترجيح دهد، نامي كه او انتخاب ميكند بعدها از نام اصلياش معروفتر شود و او سالها با همان نام در سايه زندگي كند تا روزي يكي پيدا شود و پرده از خالق اصلي اثر بردارد. در تاريخ ادبيات جهان بسياري از نامهاي معروفي كه به گوشمان خورده در واقع از نام مستعار استفاده ميكردهاند. نامهايي چون جورج اليوت، جوزف كنراد، پابلو نرودا، جورج اورول و جي كي رولينگ نويسندگاني هستند كه همگي با نام ديگري آثارشان را خلق كردند و پا به دنياي بزرگ ادبيات گذاشتند. هر كدام آنها براي اين كار دليل خاص خودشان را داشتند. يكي ميخواست حريم خصوصياش را حفظ كند، يكي چون زن بوده و نميخواسته با پيشداوري مخاطبان روبهرو شود اين كار را كرده، ديگري براي افشاگري نام مستعار انتخاب كرده است. دانستن داستان هر كدام از آنها براي انتخاب نام مستعار، داستان جذابي است كه دانستن آن خالي از لطف نيست.
حفظ حريم خصوصي
يكي از دلايل معمولي كه براي استفاده از نام مستعار وجود دارد اطمينان از حريم خصوصي يا – از آن فراتر – براي حفظ گمنامي است. در ميانه قرن ١٨ زماني كه «لوييزا ميالكات» رماننويس امريكايي شروع به انتشار آثارش كرد، مردم تصور ميكردند كه نوشتن هر چيزي براي زنان ناشايست است. با اين وجود خانواده او در نوشتن كتابهايي مانند «زنان كوچك» او را حمايت كردند؛ اما اگر لوييزا به آنها ميگفت كه كتابهاي ديگري نوشته است اين موضوع آنها را ميترساند اما آن آثار دقيقا كتابهايي بودند كه براي او پول به همراه داشت. خانواده الكات اوضاع مالي خوبي نداشتند بنابراين لوييزا داستانهاي ترسناك، تريلرهاي وحشتناك، معماگونه و عاشقانه نوشت و آنها را به مجلات زرد آن زمان فرستاد كه همين نوشتهها برايش درآمدي دربرداشت كه توانست خانوادهاش را حمايت مالي كند. لازم نبود كسي بداند كه آن لوييزاي خواستني و شيرين، كتابهاي گوتيكي مانند قصههاي «خون و تندر» را نوشته باشد. نخستين كار منتشر شده او با نام «فلور فيرفيلد» منتشر شد، اما در كارهاي بعدي از نام «آ.ام. بارنارد» و« ال.ام الكات» استفاده كرد.
داستان جورج اليوت
داستان «جورج اليوت» نيز بامزه است. قبل از اينكه او حرفه رماننويسي را آغاز كند، «ماري آن اوانز» يك منتقد ادبي شناخته شده بود. اما اين منتقد شناختهشده يك روي ديگر سكه هم داشت. مردم او را زني ميدانستند كه دو دهه با مرد متاهلي زندگي ميكند. از همين رو او آن زماني كه به عنوان نويسنده شروع به كار كرد از نام مستعار بهره برد تا مانند تختهسنگي پاك باشد. او نام جورج را كه نام معشوقهاش بود براي خود برگزيد و اليوت را به اين خاطر انتخاب كرد كه ميگفت كلمهاي است كه خوب در دهان ميچرخد.
نويسندگان ديگري هم بودند كه چون نميخواستند كسي بداند آنها در حال تجربه كردن هستن از نام مستعار استفاده ميكردند. «مري جين ميكر» چند نام مختلف براي شخصيتهاي ادبياش داشت، از جمله «ام.اي كر»، «آن آلدريش»، «مري جيمز»، «ام. جي ميكر» و «وين پيكر». اما «جيمز كالتون» نويسنده رمانهاي عاشقانه و كارآگاهي كسي نبود جز «جوزف هانسن» كه رمانهاي كارآگاهي «ديو برندستتر» را نوشت. او در ابتداي كارش با نام كالتون مينوشت همچنين دو رمان گوتيك نيز با نام مستعار «رُز بروك» منتشر كرد. «فيليپ آندروس» هم نام مستعار «ساموئل استيوارد» بود كه كتابهاي عاشقانه مينوشت.
نام مستعار براي افشاگري
«دبليو. مارك فلت» (نويسنده گلوي عميق) افشاكننده ماجراي واترگيت بود و در پي افشاگري او، ريچارد نيكسون در سال ۱۹۷۴ از مقام خود استعفا داد. او كه با نام مستعار «خبرچين گمنام» بهتر شناخته ميشد براي ٣٠ سال هويتش مخفي ماند تا اينكه در سال ٢٠٠٥ تصميم گرفت هويت خود را فاش كند. «جو كلين» گزارشگري بود كه رمان «رنگهاي اوليه» را به اسم ناشناس نوشت و چيزهايي را درباره شخصيت بيل كلينتون آشكار كرد. بنابراين استفاده از نام مستعار ميتواند نام نويسنده را پنهان نگه دارد و او پشت آن نام به افشاگري بپردازد.
در كنار مساله حفظ حريم خصوصي، نويسنده دلايل ديگري نيز براي استفاده از نام مستعار دارد كه بر او تحميل ميشود و بسته به نوع كارش ممكن است به استفاده از نام مستعار پناه ببرد.
بسياري از دولتها، ارتشها و كارهاي مشاركتي نياز دارند كه كارمندانشان توافقنامهاي را امضا كرده و اطمينان دهند كه استانداردها را رعايت خواهند كرد و وجوه مختلف آن حرفه را محرمانه نگه ميدارند. «ريچ مريت» نويسنده به خاطر محدوديتهاي قانون آتلانتا تنها مدتي بعد از انتشار كتابش درباره يكي از پورن استارها كه در سال ٢٠٠٥ منتشر شد شغلش را از دست داد. اگر او با نام مستعار كتابش را مينوشت حالا ميتوانست شغلش را داشته باشد.
جورج اورول و محافظت از شانسهاي آينده
خانواده «اريك آرتور بلر» فكر نميكردند كه آرزوي او براي نويسنده شدن قابل وقت صرف كردن باشد و مانند لوئيزا ميالكات، بلر اين موضوع را با انتخاب يك نام مستعار از خانوادهاش مخفي نگه داشت، با اين وجود شعرها و مقالاتي كه در مجلات منتشر ميكرد به نام خودش بود. او تصميم گرفت نام مستعاري براي نخستين كار بلندش به نام «آس و پاسها در پاريس و لندن» كه در سال ١٩٣٣ منتشر شد برگزيند. او مطمئن نبود كه منتقدان چه برخوردي با كتاب نيمه بيوگرافي او كه شامل تحقيقات مخفياش درباره زندگي فقيرانه در پاريس و لندن بود خواهند داشت. اگر كار بلند اول او بهشدت از سوي منتقدان رد ميشد، درمييافت كه نام واقعياش را بايد براي آينده نگه دارد. او نام كوچكش را «جورج» انتخاب كرد كه قديس حامي انگلستان بود و براي نام فاميلش نام رودخانه مورد علاقهاش يعني «اورول» را برگزيد. هم تاريخ هم منتقدان نسبت به «جورج اورول» مهربان بودند. اما او هرگز هيچ رماني ديگري به نام «اريك بلر» ننوشت.
بازشناسي نام و به خاطرسپاري
بازشناسي نام واقعا مهم است. اما اگر اسم واقعي شما به صورت اتفاقي «ريتا مايي براون» يا «مايكل جردن» يا «بيل كلينتون» باشد چه؟ قطعا اين ايده خوب نيست كه با نام اصليتان كتاب چاپ كنيد. كتابخانه كنگره كپيرايت هر كاري را كه تحت عنوان نام واقعي نويسنده يا نام مستعار نوشته شده باشد ثبت ميكند. نام مستعار براي كپيرايت مطرح نيست اما بايد بدانيم كه نام يك نويسنده ميتواند يك علامت تجاري باشد. «جيمز پترسون»، «ژانت ايوانويچ» و «تام كلانسي» نامشان خودشان برند بود، بنابراين در ميان نامها، آنها به عنوان يك علامت تجاري مورد توجه بودند.
نويسندگان مدام نامهايي را انتخاب ميكنند كه در خاطر بماند و با ژانرشان متناسب باشد. آنها اميدوارند اين نام انتخابي براي به دست آوردن برند يا بازشناسي نام، به آنها كمك خواهد كرد. «مايكل كرافت» نام اصلياش «مايكل جانسون» بود كه با دو نام «كرك مانينگ» و «كلر گري» داستانهاي دنبالهدار معماگونه نوشت. او ميگويد: «احساس ميكرد كه مايكل جانسون اسم خيلي معمولي است. كرافت نام فاميل مادرم بود و نام كامل من مايكل كرافت جانسون است. اين موضوع يك شيوه بازاريابي است؛ نه تلاشي براي مخفي نگه داشتن هويتم.»
«جيمز رولين» يك نام راحت براي به خاطر سپردن است، نامي كه بسيار آسانتر از نام واقعي نويسنده يعني «جيم كجازكوسكي» است. آواي تلفظ رولين مانند يك ماجراجو، يك نام ژانر هيجانانگيز است. «لموني اسنيكت» نام واقعي «دانيل هندلر» است، اما لموني بسيار براي به خاطرسپاري آسانتر است و آيا به نظرتان براي كتابهاي كودك بسيار مناسبتر نيست؟
آساني تلفظ و به خاطرسپاري نام شما بسيار مهم است. قطعا نام نويسنده بايد چيزي باشد كه از ميان انبوهي از نامها قابل شناخت باشد و انتخاب كردن يك نام مستعار جذاب و مناسب يكي از راهحلها است.
يكي ديگر از دلايلي كه نويسندگان از نام مستعار استفاده ميكنند به اين خاطر است كه آنها در ژانرهاي مختلف مينويسند و چون نامشان در يك گونه ادبي تثبيت شده، نوشتن در ژانر ديگر ممكن است خوانندگانشان را گمراه كند. شايد به همين خاطر باشد كه «آگاتاكريستي» خالق داستانهاي كارآگاهي نام مستعار «مري وست موكات» را براي نوشتن درامهاي عاشقانهاش برگزيد تا خوانندگانش را سردرگم نكند يا «استفن كينگ» كتابهاي زيادي در حوزه طنز با نام مستعار «ريچارد باخمن» داشت كه ميخواست بدون نام مشهور كينك آنها را بفروشد. بسياري از خوانندگان او تا سالها نميدانستند كه باخ و كينگ يكي هستند تا اينكه خود او اعتراف كرد كه باخ همان كينگ است.
دوريس لسينگ، برنده نوبل ادبيات يكي ديگر از نويسندگاني است كه قبل از معروف شدن، دو كتاب با نام مستعار «جين سامرس» منتشر كرده بود. اين كارها بارها از سوي ناشر رد شدند و زماني كه در نهايت انتشار يافتند منتقدان نسبت به آنها بسيار بيرحم بودند. فروش بالا چيزي بود كه او تحت نام واقعياش به دست آورد. بعد از آن ما هرگز كتابي به نام جين سامرس نديديم.
مستعارنويسي براي توليد انبوه
بعضي نويسندگان در طول يك يا دو سال ممكن است يك كتاب چاپ كنند اما آن سوي ماجرا هم نويسندگاني قرار دارند كه ممكن است يك ماهه كتابي را بنويسند و ناشر نميتواند هر ماه كتابي از آنها چاپ كند، بنابراين اين دست نويسندگان نامهاي مستعار متعددي را بر خود انتخاب ميكنند. «ژرژ سيمنون» نويسنده معروف كتابهاي كارآگاهي كه بيشتر به خاطر خلق «كارآگاه مگره»، معروف است. ٢٠٠ عنوان كتاب با نام خودش منتشر كرده است و ٣٠٠ كتاب هم با ١٧ نام مستعار. «استاندال» (ماري هنريج بيال) هم كتابهاي زيادي در طول زندگياش نوشت و از دويست نام مستعار استفاده كرد.
فرار از تبعيض جنسيتي
اگر شما به گذشته با دقت نگاه كنيد نويسندگان بسياري را در كنار «جورج ساند» و «جورج اليوت» خواهيد يافت كه از نام مستعار به خاطر كنار آمدن با تبعيض جنسيتي استفاده كردهاند. خواهران «برونته»، شارلوت، اميلي و آن كتاب شعري به نام «شعرهاي كورير، اليس و آكتون بل» در سال ١٨٤٦منتشر كردند و تا زماني كه اين مجموعه به خوبي فروش نرفت نوشتن آن را نپذيرفتند. آيا هيچ تصادفي در كار نبود كه هر كدام از آنها نامي با آواي زنانه موازي با نام واقعيشان انتخاب كردند؟
اين موضوع كاملا ناعادلانه است اما واقعيت دارد كه بعضي از ژانرها در داستان تجاري وقتي از سوي يك جنس خاص نوشته ميشود بهتر فروش ميرود. در عرصه داستانهاي علمي – تخيلي، زنان تاخت و تازكنندگان واقعي هستند، اما اين واقعيت همچنان پابرجاست كه آثاري كه نامهاي با آواي مردانه دارند احتمال بيشتري وجود دارد كه هم از سوي مردان و هم زنان خوانده شود. نامهاي با آواي زنانه اغلب از سوي مردان ناديده گرفته ميشود، بنابراين بسياري از نويسندگان از حرف اول يا نامهاي جنس خنثي استفاده ميكنند. مطالعات نشان ميدهد بعضي از خوانندگان از كتابهايي كه از سوي زنان نوشته شده اجتناب ميكنند، بنابراين نويسندگاني مانند «مارجوري بردلي كلووك» (ام. برادلي كلوگ) و «جوان رولين» (جي كي رولينگ) از حروف اول اسمشان استفاده كردهاند.
«بنجامين فرانكلين» يكي از نويسندگاني است كه مجموعهاي از نامههاي «جذاب» او به روزنامه نيوانگلند؛ يكي از نخستين روزنامههاي امريكايي ميرسد و با نام «سايلنس دوگود» بيوهاي ميانسال چاپ ميشد كه در واقع او كسي نبود جز بنجامين فرانكلين جوان. اين نامهها بعد از اينكه براي انتشار رد شدند نويسنده با رندي نام مستعاري را برگزيد در نتيجه آنها به سرعت منتشر شدند.
«آيزاك آسيموف» بيشتر براي كارهاي علمي – تخيلي و كتابهاي علمياش مشهور است. از او خواسته شد كه كتابي علمي- تخيلي براي نوجوانان بنويسد كه اساس يك سريال تلويزيوني شود. از آنجايي كه آسيموف نگران بود كه اين سريال هم، مانند بسياري ديگر از سريالهاي آن زمان، سريال بدي از آب درآيد، تصميم گرفت تا داستانها را با اسم مستعار پل فرنچ منتشر كند. نخستين كتاب اين مجموعه در ژانويه ۱۹۵۲ توسط دابلدي منتشر شد. اگرچه پروژه تبديل داستان به يك سريال تلويزيوني منتفي شد، آسيموف به نوشتن داستانهاي اين مجموعه ادامه داد و در نهايت حاصل كار او شش كتاب شد. آسيموف قصد داشت كتاب هفتم را با عنوان «لاكي استار و برفهاي پلوتو» آغاز كند، اما پس از تصميم او مبني بر نوشتن كتابهاي غيرداستاني، موضوع نوشتن اين كتاب منتفي شد. وقتي كه نگرانيهاي او درباره ساخت سريال از روي داستان از بين رفت، آسيموف تصميم گرفت ديگر اين حقيقت كه كتابها توسط او نوشته شدهاند را انكار نكند.
پاياني براي نوشتن با نام ديگر
اما مستعارنويسي نتايج ديگري هم دارد و در حالتهاي بيمارگونه ممكن است براي نويسنده مشكلات روحي به وجود بياورد. رومن گاري از چهار اسم مستعار استفاده كرده و دو جايزه هم با دو اسم مستعار متفاوت برده است. خوب كه دقت كنيم ميبينيم هركدام از اين اسمهاي مستعار براي خودشان هويت دارند. در مورد «پسوا» شاعر پرتغالي هم كه از اسمهاي مستعار متفاوتي استفاده كرده است و با هر كدام از آنها اثري به سبكي كاملا متفاوت نوشته است. اگر بيش از حد به اين هويتهاي متفاوت بها داده شود تعادل روحي فرد را از بين ميبرد همانطور كه در مورد رومن گاري اتفاق افتاد و عاقبت از اينكه كدام اين «منها» خود اوست، خسته شده و خودكشي كرد.
****
نويسندگان ز ن با نام هاي مردانه
شايد يكي از عمدهترين دلايلي كه زنان نويسنده خود را پشت نام ديگري پنهان كرده باشند تبعيضهاي جنسيتي باشد. در دورهاي كه نوشتن براي زنان امري پسنديده محسوب نميشد، زناني بودند كه عاشق نوشتن بودند و براي اينكه كسي از راز آنها با خبر نشود نوشتههايشان را تحت نام ديگري منتشر كردند. بسياري از زنان نويسنده به دلايل مختلف با نام مستعار آثارشان را منتشر كردهاند.
خواهران برونته
خواهران برونته در ميان رماننويسان زمان ما جزو بهترينها هستند، شارلوت، اميلي و آن برونته خواهران دنياي ادبيات، مانند بسياري از زنان معاصرشان، ابتدا كارهايشان را با نامهاي مستعار كورير، اليس و آكتون بل منتشر كردند. بازخورد «بلنديهاي بادگير» اميلي، چيزي بود كه آن را اثري وحشيانه و شرير توصيف كردند كه با نام مستعار مردانه جاي تعجبي نداشت. بر اساس گفتههاي شارلوت ما دوست نداشتيم كه زنان را اينگونه بناميم زيرا نوع نوشتار و تفكر ما در آن زمان چيزي نبود كه بتوانيم آن را زنانه بناميم. ما يك احساس مبهم داشتيم و به نويسنده زن با نگاهي متعصبانه نگريسته ميشد.
لوئيزا ميالكات
زماني كه بهترين كار لوئيزا ميالكات با نام «زنان كوچك» با نام واقعياش منتشر شد، نويسنده امريكايي اغلب از نام مستعار« آ.ام برنارد» براي نوشتن آثارش در ژانروحشت استفاده ميكرد كه اين موضوعات براي زن نويسندهاي در اواخر قرن نوزدهم غيرمعمول بود. آثار الكات با عنوان آ.ام بارنارد نوشته ميشد. نام مستعار مخفي مردانه او از سوي يك دلال كتابهاي ناياب با نام «مادلين بي. استرن» و كتابخانهدار« لئونا روزنبرگ» در سال ١٩٤٠ كشف شد.
آمانتين ارر لوسيل دوپن
او در سال ١٨٠٤ در پاريس متولد شد، آمانتين لوسيل ارر دوپن كه به نام ژرژ ساند شناخته ميشود يكي از نويسندگان پركار و روايتكننده داستانهاي عشقي و طبقات اجتماعي است كه به نقد هنجارهاي اجتماعي جامعهاي كه در آن زندگي ميكرد پرداخت. يكي از پيشگامان اوليه فمينيسم، رماننويس روسي ايوان تورگنيف يك بار درباره ساند گفت: «نويسندهاي كه اغلب براي جنجالهاي تكاندهندهاش در محافل اجتماعي پاريس براي بيپروايياش در پوشيدن لباسهاي مردانه، سيگار كشيدن در جمع و ماجراهاي عشقي گاهگاهش چه مرد شجاعي بود او (زن) و چه زن خوبي.»
ماري آن ايوانس
ماري آن ايوانس در سال ١٨١٩ متولد شد. او دختر مدير يك املاك بود، بچهاي باهوش با ميل وافري براي خواندن، نخستين تاخت و تازش به دنياي نوشتن وقتي بود كه او به عنوان دستيار سردبير در مجله وستماينستر ريويو استخدام شد. زماني كه جورج هنري لويس فيلسوف و منتقد انگليسي كه ماري با او درگيري احساسي داشت تشويقش كرد كه داستان بنويسد، نام مستعار جورج اليوت مردانه را انتخاب كرد، به باور ايوانس نام مستعار ميتواند كليشه ذهني نسبت به زنان را از بين ببرد. غير از كتابهايي او درباره سياست، بهترين آثار او شامل «آدام بدِ» و «ميدل مارچ» است.
كارن بليكسن
كارن بليكسن نويسنده دانماركي – نويسنده كتاب «بيرون از آفريقا» كه خاطرات دقيق او از زماني كه در كنيا زندگي ميكرد- در طول حرفه نويسندگياش تعداد زيادي نام مستعار استفاده كرد. معروفترين نام مستعار مردانه او آيزاك دينسن بود كه او براي مجموعه داستانهاي كوتاه «هفت داستان گوتيگ» كه در سال ١٩٣٤ منتشر شد برگزيد.
كاترين بوردكين
او كتابهاي زيادي در سال ١٩٢٠ به نام خودش چاپ كرد – كارهايي شامل نخستين آثارش كه از جمله «آنا كالگوهون و عشق سركش» نخستين رمان تخيلياش كه او به عنوان نخستين كار پختهاش از آن ياد ميكند – كاترين بوردكين نويسنده ادبيات علمي تخيلي انگليس بعدها چند كار با نام مستعار موراي كنستانتين نوشت. علاوه بر اين، معروفترين رمان او با نام «شب صليب شكسته» تصويري از ناكجاآباد آينده يك فاشيست با يك موضوع فمينيستي مجزا را با نام كنستانتين منتشر شد. هويت واقعي كنستانتين توسط پروفسور و نويسنده داپهن پاتال در سال ١٩٨٠ كشف شد.
جي كي رولينگ
ما همه جي كي رولينگ را به عنوان زني موفق پشت كتابهاي معروف «هري پاتر» ميشناسيم اما حرف اول نام او مبهم بود و كسي در ابتدا نميدانست كه او يك زن است. ناشر او باري كانينگام فكر كرد مخاطبان جوان مرد داستانهاي هري پاتر زماني كه بفهمند كه كتاب توسط يك زن نوشته شده آن را كنار بگذارند. رولينگ در سال ٢٠١٣ كتابي جنايي با نام «آواي فاخته» با نام مستعار روبرت كالبريث منتشر كرد و زماني كه نويسنده واقعي آن آشكار شد مورد توجه برخي منتقدان قرار گرفت. گرچه رولينگ از انتخابش دفاع كرده و گفت: «من با اينگونه جديد به ابتدايي حرفه نويسندگي و سالهاي اوليه آن برگشتم، و بدون هيچ انتظاري براي بازخورد صاف و پوست كنده مخاطبان كار كردم.»
رابين تورمن
نويسنده داستانهاي علمي تخيلي رابين تورمن كه كارهاي او جزو پرفروشهاي نيويورك تايمز بوده است، هويت خود را تا مدتها به عنوان يك نويسنده زن افشا نكرد تا اينكه كتاب سومش منتشر شد. از آنجايي كه خانواده و دوستانش او را به اسم مخفف راب ميناميدند، نويسنده احساس كرد كه قهرمانهاي اصلي كتابهايش معمولا مردان هستند، انتشار نام زن نويسنده روي جلد كتاب ممكن است خوانندگان بالقوه آثار را از بين ببرد.