اشتراک گذاری
سکوی پرش ساعدی
پس از سالها آثار ساعدی امکان بازنشر پیدا کردهاند. اخیرا نیز «چوببدستهای وَرَزیل» و چند نمایشنامه دیگر از ساعدی بازنشر شده است. «داستان از این قرار است که پای گراز به دهی به نام ورزیل باز شده، و ما هنگامي وارد قضايا ميشويم که گراز زمين يکي از روستاييان، محرم را شخم زده و محصولاش را از ميان برده و محرم به همين سبب از ديگران جدا شده و در خرابهاي به خاک سياه نشسته است. دهاتيها هرکدام يک چوب به دست دارند. چوب سلاح آنهاست، وسيله دفاع آنهاست، نشانه دلبستگي آنهاست به زمين و زندگي. ولي محرم ديگر چوب بهدست ندارد، چون ديگر چيزي ندارد تا از آن دفاع کند. در حقيقت محرم از صف چوببهدستهاي ورزيل خارج شده است. روستايياني که هنوز بلا بر سرشان نازل نشده جاهلاند. ميگويند لابد محرم يک کاري کرده است که گراز به زميناش زده. اما ضربه بلا محرم را به هوش آورده و با روشنبيني وحشتناکي، که نتيجه بلازدگي است، پيشبيني ميکند که اين شتر در خانه همهشان خواهد خوابيد. محرم چون آب از سرش گذشته واقعيت فاجعه را تمامن درک ميکند و ميداند که گراز با صداي دهل و اين قبيل حيلههاي عاجزانه ميدان را خالي نميکند. محرم اين را توي چشم همه ميگويد و نفرت همه را برميانگيزد. چوببهدستهاي ورزيل يک طرف قرار دارند و محرم بيچوب يک طرف. يک طرف هيئت اجتماع است و اميد و دلبستگي به مال و خودبيني و چارهجويي؛ يک طرف فرد است و يأس و آزادي از قيد تعلق و روبهروشدن با واقعيت زشت». این روایت نجف دریابندری از نمایشنامه مطرح ساعدی است. در پرده اول این نمایشنامه کشاکش اين دو گروه به تصویر کشیده میشود و در پرده دوم نمايشنامه یکباره تغيير ماهيت ميدهد و به شکل نوعي کمدي درميآيد و ماهیت کنایی پیدا میکند. «قضيه از اين قرار است که چوببهدستهاي ورزيل سرانجام ميروند دستبهدامن يک مسيو ميشوند و مسيو دو شکارچي به ورزيل ميفرستد و شکارچيها گرازها را ميکشند و خودشان بهجاي گرازها شروع ميکنند به خوردن داروندار مردم ورزيل. ورزيليها ميروند دو شکارچي تازه ميآورند تا ظلم شکارچيهاي اول را دفع کنند…» و الخ. این نمایشنامه در میان دیگر آثار نمایشی ساعدی اهمیتی بیچونوچرا دارد. چراکه ساعدی در این نمایشنامه طنز سیاه و هراسناک خود را در بستر زندگی جاری بهتمامی نشان میدهد. از این روست که جلال آلاحمد پس از دیدن نمایشِ «چوببدستهای ورزیل» مینویسد: «اینجا دیگر ساعدی یک ایرانی برای دنیا حرفزده است. بر سکوی پرش مسائل محلی به دنیا جستن، یعنی این».