رفتن به محتوا رفتن به نوار کناری رفتن به فوتر

برچسب: گوهر مراد

پرسه ای در دنیای غلامحسین ساعدی / نسیم خاکسار

متن حاضر سخنرانی نسیم خاکسار در مراسم هفنادمین سالگرد تولد غلامحسین ساعدی در دانشکده پژوهش های آسیائی و آفریقائی است که به همت این دانشکده و سازمان هنرمندان بدون مرز در لندن برگزار شد. در این برنامه علاوه بر نسیم خاکسار، در قسمت اول، خانم دکتر شاداب وجدی ( شاعر) و محمد جلالی سحر…

ادامه مطلب

داستان‌نویسی و داستان نویسان ایرانی در گفتگویی خواندنی با غلامحسین ساعدی

این گفتگویی است یا گوهر مراد (ساعدی) که در زمان حیاتش توسط ماهنامه آدینه انجام شد، گفت و شنودی که در آن درباره آثار خودش و همچنین داستان نویسان پیشکسوت یا همدوره خودش می گوید.

ادامه مطلب

آخرین روز های غلامحسین ساعدی به روایت مهستی شاهرخی

ساعدی در دو سال آخر عمرش بیمار بود. پیر و افسرده شده بود. کبدش درست کار نمیکرد. با وجودی که خودش پزشک بود، از بیمارستان میترسید. در تهران هم، برای معالجه، سنگ مثانه اش، دوستانش او را به زور به بیمارستان برده بودند وگرنه با پای خودش که نمیرفت. این اواخر دیگر میدانست که رفتنی…

ادامه مطلب

داستان آدینه (۲۰): «پادگان خاکستری» داستانی از غلامحسین ساعدی / به همراه نوشته ای درباره زندگی و آثارش

این داستان از جمله داستانهای منتشر نشده غلامحسین ساعدی بوده که نخستین بار توسط دکتر علی اکبر ساعدی در اختیار علی دهباشی قرار گرفت و در شماره پنجم کلک منتشر شد. در ادامه این نوشته نیز خواننده مطلبی هستیم که به شکلی موجز و گذرا به زندگی و آثار این نویسنده بزرگ ایرانی پرداخته است

ادامه مطلب

غلامحسین ساعدی به روایت غلامحسین ساعدی

آنچه در ادامه می خوانید غلامحسین ساعدی به روایت غلامحسین ساعدی است، این نوشته را ساعدی خود نوشته و در آن به شکلی گذرا اشاراه ای به فرازهایی مهم از زندگی اش کرده است. یادش گرامی که مظلومانه زیست و مظلومانه نیز در غربت جان داد

ادامه مطلب

مرگ در غربت / یادی از غلامحسین ساعدی

«دیگر ساعدی، یک ایرانی، برای یک دنیا حرف زننده است؛ بر سکوی پرش مسائل محلی به دنیا جستن… اگر خرقه بخشیدن در عالم قلم رسم بود و اگر لیاقت و حق چنین بخششی می یافتم، من خرقه ام را به دوش غلام حسین ساعدی می افکندم.» این را «جلال آل احمد» پس از تماشای نمایش…

ادامه مطلب

چرا روشنفکران ایرانی در به در و بدبخت اند؟

'چرا روشنفکران ایرانی در به در و بدبخت اند؟ «گدا» که مظهر شخصیت فروپاشیده انسان است، جا به جا در داستان های ساعدی رخ می نماید؛ به گونه ای که حتی عنوان برخی از داستان های او «گدا» ست و آشکار است که گدا همزاد مفاهیم آشنایی است.  امیر حکایت «گدا» که مظهر شخصیت…

ادامه مطلب

انتشار دوباره آثار غلامحسین ساعدی

سکوی پرش ساعدی پس از سال‌ها آثار ساعدی امکان بازنشر پیدا کرده‌اند. اخیرا نیز «چوب‌بدستهای وَرَزیل» و چند نمایشنامه دیگر از ساعدی بازنشر شده است. «داستان از این قرار است که پای گراز به دهی به نام ورزیل باز شده، و ما هنگامي وارد قضايا مي‌شويم که گراز زمين يکي از روستاييان، محرم را شخم…

ادامه مطلب

الفبای ساعدی

مروری بر کتاب «تکه قبل از تکه‌شدن» نوشته آسیه جوادی سهراب بشردوست نویسندگانی هستند که با آثارشان جهانی خاص خود را می‌آفرینند و نویسندگانی هم هستند که جهان‌های برساخته نویسندگان دسته اول را تکرار می‌کنند. در ادبیات داستانی ایران، غلامحسین ساعدی جزء دسته اول است. نویسنده‌ای که با مواد و مصالح جهان واقعی…

ادامه مطلب

معرفی کتاب همسایه هدایت/ هدایت و اسلافش

دکتر قهرمان شیری پیش از این با کتابی درباره مکتب های ادب یدر ایران خود را پژوهشگری موشکاف و دقیق نشان داده بود؛ از دکتر شیری اخیرا ;تابی با نام همسایه هدایت منتشر شده که به نقد آثار غلامحسین ساعدی اختصاص دارد.

ادامه مطلب

نگاهی تند گذر به نمایشنامه جانشین اثر غلامحسین ساعدی (گوهر مراد)

برخی از آثار غلامحسین ساعدی بعد از سال‌ها در نشر نگاه منتشر ‌شده. «آی‌بی‌کلاه، آی‌باکلاه» از مشهوترین آثار نمایشی ساعدی است و فضای کلی و مشترک آثار او در این نمایشنامه هم وجود دارد.

ادامه مطلب

دکتر غلامحسین ساعدی: از پروانه‌ای در تبریز، تا گورستان پرلاشز پاریس

بزرگ علوی نگران بدری‌خانم بود، نگران ادامه انتشار مجله الفبا، مراسم عزاداری و حضور کسانی که می‌بایست در سوگ آنان شریک می‌شدند. او در برلین و دوستان در فرانسه و خوشحال از اینکه زندگینامه‌اش به قلم ساعدی به چاپ نرسیده، چون همه را لطف غلامحسین می‌دانست نه واقعیت، و مسرور از این‌که پایان‌نامه دکترای دانشجویانش،…

ادامه مطلب

داستان آدینه (۵۸) سعادت نامه اثر غلامحسن ساعدی

غلامحسین ساعدی نویسنده بزرگی ست و به تناسب همین اعتبار در ادبیات داستانی ایران، در مد و مه نیز مطالب بسیاری درباره او منتشر شده است. دوم آذر ماه روزی ست که این نویسنده ایرانی در غربت و تنهایی درگذشت از همین رو بی مناسبت ندیدیم به این بهانه آثاری دیگر از او و درباره…

ادامه مطلب

بریده رمان: «مَقتَل» اثر غلامحسین ساعدی

غلامحسین ساعدی آثار متفاوت و متنوعی در کارنامه دارد، به تناسب این تنوع که تا حد زیادی ناشی از پرکاری او در برخی مقاطع از عمرکوتاه اوست، به لحاظ کیفی نیز گارنامه اش فراز و فرود بسیار دارد. عمرکوتاهی  که متاسفانه بخشی از آن هم به در گیری های سیاسی و زندان هدر شد و…

ادامه مطلب

داستان آدینه (۵۷): «واگن سیاه» اثر غلامحسین ساعدی

نه، نه، اسم و رسم درست و حسابی نداشت؛ مثل همه‌ی ولگردا، هر گوشه به یه اسم صداش می‌کردن، تو راه‌آهن: هایک، ته شاپور: مایک، تو مختاری: قاراپت، تو تشکیلات: هاراپت، تو سنگلج: برغوس، تو توپخونه: مرغوس، تو لاله‌زار: میرزا بوغوس،‌ تو استانبول: بدارمنی، آوانس خله، موغوس پوغوس. آخرشم نفهمیدیم اسم اصلی‌ش چی هس،‌ کجا…

ادامه مطلب

گفت‌و‌گو با جعفر والی (یادی از گوهر مراد، گاو و تئاترملی ایران)

روزی یک جوان کارگردان در مجله «صدف» چشمش به داستان کوتاهی از نویسنده‌ای به نام «گوهر مراد» افتاد. کارگردان جوان آنقدر درگیر این داستان - روایت دو پسربچه که منتظر پدرشان بودند - شد، که همان‌جا به سیروس طاهباز زنگ زد و این آغاز یک آشنایی و داستانی بود که تاریخ تئاتر و سینمای ایران…

ادامه مطلب

غلامحسین ساعدی؛ آخرین روزها

نوشته زیر یکی از تاثیر گذارترین و بهترین روایت هاست درباره روزهای آخر عمر غلامحسین ساعدی، سالها از نخستین انتشار آن در کلک می گذرد اما هنوز خواندنی ست، هر چند خواندن آن بیش از اینکه لذت بخش باشد، سرشار از اندوه است. چرا که ما را در حال و احوال روزهای آخر ساعدی شریک…

ادامه مطلب

«شهادت» یک لال بازی از گوهر مراد (غلامحسین ساعدی)

صحنه راهروی درازی است که اشخاص از طرف چپ وارد و از طرف‎ راست خارج می‎شوند. در طرف راست دیوار، روبروی تماشاچیان، چند حفره‎ی گور مانند بطور سرپاکنده‎اند؛ بلندی این حفره‎ها هم قد یک آدم‎ معمولی است. در طرف چپ صحنه، دو مرد درشت هیکل، بفاصله‎ی دومتر از یکدیگر ایستاده‎اند. از جلوهر کدام زنحیری از…

ادامه مطلب

«عروسی» اثر: گوهر مراد (غلامحسین ساعدی)

آدمها: عروس. داماد. [اتاق هشت گوشی با سقف گنبدی شکل که به یک هشتی قدیمی بیشتر شبیه است تا به یک اطاق. در سنگین و کهنه‎ای با حلقه‎ی فلزی بزرک‎ که در دیوار مقابل کار گذاشته‎اند. اتاق پر است از خرت‎وپرت اشیاء کهنه و فرسوده که از اجداد داماد بارث رسیده است. گردوخاک حدود تمام اشیاء را…

ادامه مطلب