Share This Article
‘
بهمن رجبی؛
فکرِ روشنِ تنبک
جاوید جعفری
-در بررسی پدیده های استثنایی، کلمات برای ادا کردن حق مطلب مورد نظر با هم رقابت می کنند.و همین موضوع،اینگونه نوشتن ها را سخت می کند.و البته کلمات خود انسان ها هستند و هستیِ فکر آنها…
صحبت از بررسی یک پدیده است.و البته پدیده ای بسیار متفاوت از بسیاری پدیده های مشابه دیگر در این زمینه.چرا که نه از بستر موجود موسیقی معاصر ایران،بلکه از بستری که خود آن را ایجاد کرده و به آن تفاوت بخشیده،برآمده است.
بهمن رجبی…نامی که همیشه با تنبک نوازی در مفهوم وسیع آن گره خورده،و البته بیشتر نامی است که با خود بهمن رجبی گره خورده است…و همین تفاوت است که هم خودش و هم نوازندگی اش را از دیگران متمایز می کند.و این تفاوت فقط مربوط به تنبک نوازی او(که در آن به راستی رونده ای کم رقیب است) نیست.و به تعبیری وام گرفته از صحبت های خود رجبی،مربوط است به تنبک نواز و نه تنبک نوازی…و رجبی همیشه این گونه زیست کرده است:انسان/تنبک نواز/تنبک نوازی و….
مدام از خودم می پرسیدم نوشتن در مورد رجبی را از کجا و چگونه باید شروع کرد؟از خود او.از بهمن رجبی.که تصویری که این نام ارائه می دهد گویای همه چیز است…راینر ماریا ریلکه شاعر بزرگ آلمانی در کتابِ ساعات می گوید:
(…آنگاه یک مرد بار عصر خویش را به دوش می کشد و آن را به درون مغاک قلبش پرتاب می کند…)
وام گرفتن همین عبارت برای معرّفی بهمن رجبی به گمانم کافی است.
بررسی رجبی همیشه یک بررسی چندلایه خواهد بود.به این دلیل که به گونه های مختلف خود را شناسانده.هم از نظر کار هنری خود و هم از جنبه ی فکر و شخصیّت و عملکرد و پراتیک اجتماعی اش.رجبی تنبک نواز روشنفکر و روشنفکر تنبک نواز است.و منتقدی تابوشکن.جنبه ی انتقادی رویّه ی رجبی را حتّی در لابه لای قطعات ریتمیک او نیز می توان درک کرد.زمانی که به کمک ریتم با زمان بازی می کند.به گمان من تنبک به رجبی بدهکار است،و البته ای کاش سازهای دیگر موسیقی ایرانی نیز هر کدام یک بهمن رجبی داشتند.نه فقط از حیث نوازندگی…!
بهمن رجبی به راستی هنرمندی است که پا را از آموخته هایش،که همان آموخته ها نیز اکثراً از طریق خودآموز بوده،بسیار فراتر گذاشته است.حضورش همواره در موسیقی ایران حضور پر سر و صدایی بوده،بی آنکه در این میان،با نگاهی اندیشمندانه و نقّادانه،به بررسی رجبی و عملکردش پرداخته شود.حضور رجبی نقطه ی عطفی است،که به یک باره،سازی چون تنبک را از فرش به عرش کشانده.رجبی تنبک را فکرمی کند.و باید او را فکر کرد…انتزاع نهفته در پس ریتم های برآمده از انگشت های رجبی،خلاء زمان را تداعی می کند.بستری که او در طول این سالیان برای نوازندگی تنبک با تلاش شبانه روزی و خستگی ناپذیرش فراهم کرد،باعث سربرآوردن شیوه های دیگر در پرداختن به تنبک و نوع نگاه افراد به ساختار این ساز شده است.بی آنکه اصلاً بسیاری از نوازندگانِ حتّی تا حدّی نوآورِ تنبک بعد از رجبی،بدانند که بر شانه ی چه کسی ایستاده اند و سرچشمه ی اصلی کارشان از کجاست.به گمانم رجبی اگر نوازنده ی یک ساز ملودیک هم بود،در نواختن و خلق ملودی ها به انتزاعی ترین وجوه آنها نفوذ می کرد و توجّه نشان می داد.امّا رجبی انتزاع نهفته در ریتم را دریافته است.و همسطح با این نوع دریافتن در ارائه اش نیز وسواس به خرج می دهد.تکنیک و محتوا در نواخته های رجبی نوعی ارتباط دیالکتیکی ذاتی دارند.به بیانی:در برابر هر تزی آنتی تزی می نهد و همینطور ادامه می دهد…و این نوع نگاه به ساز رجبی به نظر من می تواند این ذهنیّت را در پی داشته باشد که رجبی توانسته تعقّل ریتمیک را ایجاد،هدایت و مهار کند.پاکیزه بودن استیل نوازندگی بهمن رجبی،ارتباطی مستقیم با هماهنگی عینیّت و ذهنیّت در ارائه ی کار او دارد.شیوه ی استیل نوازندگی اش،صرفاً زیبایی ظاهری را در بر ندارد،بلکه قالبی است صحیح ساخته شده که مستعدِّ پذیرش محتوای متفاوتی است.و برای این پذیرایی است که همواره به طور طبیعی آماده است و تبدیل به این ساختار نوازندگی می شود.در مواجهه ی محتوا،و صورتِ ارائه ی آن در نوازندگی رجبی،هماهنگی نهادینه شده ای وجود دارد که نشان می دهد او ریتم را از درون شناخته است.رجبی ریتم را انتزاع می کند و عینیّت می بخشد و این نوع نوازندگی بیانگر تلاش ذهنی اوست،امری که در سایر نوازندگان و موسیقیدانان کمتر یافت می شود.
در میان نواخته های رجبی،با آثاری روبرو می شویم که به درستی می توان نام قطعه ی موسیقایی بر آنها نهاد.چرا که ساختار مشخّص و منسجم و پیچیدگی متمایز از شیوه های رایج پرداختن به جملات ریتمیک،و دشواری آگاهانه در ارائه ی بخشی از موتیف های فارغ از ساختار اصلی خود قطعه،نشان می دهد که تنها تفاوتش با قطعات ملودیک،تمایز ذاتی و هویّتی مقوله ی ریتم و ملودی است.در قطعه ی معروف گفت و گوی چپ و راست،ما با یک روایت داستانی روبرو هستیم.در واقع گفت و گوی چپ و راست داستانی است که تبدیل به ریتم شده و مستحیل در آن…و در این تبدیل،همچنان ساختار روایی خود را حفظ کرده و نشان می دهد.و این نکته به نظر من از نکات کلیدی در فرآیند خلق یک قطعه ی موسیقایی است.اینکه روایت در تغییر و تبدّل ها گم نشود و همواره روشن خود را نشان بدهد.گفت و گوی چپ و راست بسط یک ایده ی ظاهراً ساده ی ریتمیک است.مانند بسیاری دیگر از نواخته های آقای رجبی.همچون یک نویسنده که گاهی یک کلمه،یک عبارت،یک رویداد،یک پویش ذهنی و…او را به سمت خلق یک متن می برد،رجبی نیز با درک و تحلیل یک یا دو میزان ساده از ساختارهای ریتمیک مختلف،به سمت بسط آن می رود و در نهایت اثری متمایز می آفریند که در آن ایده های تازه ی دیگری نیز دیده می شود.رجبی همانگونه که خود تقسیم بندی و تحلیل کرده است،تنبک را در سه بعد:تکنوازی،دونوازی و گروه نوازی بررسی و اجرا می کند.و در هر کدام از این بخش ها،بنا به اقتضاء آن بستر،کنش ها و واکنش های بدیعی از خود نشان می دهد.رجبی در دونوازی هم همراه است و هم مستقل و با ریتم ملودی نوازنده ی ملودیک را به نوعی رصد می کند.حتّی اگر آن همنوازی به صورت بداهه باشد،و رجبی در واقع به بداهه نوازی همراه با فکر و تحلیل رسیده است.قطعه ی گفت و گوی چپ و راست رجبی نوعی پرسش و پاسخ است که گاهی در میان آن،جای پرسشگر و پاسخ دهنده عوض می شود و در انتهای قطعه با عرضه ی دوباره ی نمونه ی اصلی ایده ی بسط یافته،قطعه به پایان می رسد.در قطعه ی کوتاه دیگری که در سالهای مختلف آن را اجرا کرده،با سه بند انگشت به بسط جمله ای می پردازد که با وجود کوتاه بودن از نظر زمانی،غنای ریتمیک فراوانی دارد و همچنین از پیچیده ترین کارهای تکنیکی رجبی است.قطعاتی که در بخش فوق عالی کتاب آموزشی رجبی وجود دارند،به راستی اجرای صحیح هر کدام از آنها برای یک نوازنده ی حرفه ای هم کار بسیار مشکلی است و هر کدام از این قطعات،هم با توجه به سیر آموزشی شامل نکاتی هستند و هم نوعی اتود هستند و هم در آخر یک قطعه ی مستقل.بررسی قطعات و نوازندگی و جامعیّت کار او به گمان من بی هیچ اغراقی او را در زمره ی بزرگترین ویرتوئوزهای نه فقط موسیقی ایران بلکه جهان موسیقی قرار می دهد.در دونوازی هایی که رجبی داشته است،چند نمونه بسیار برجسته هستند و از آن جمله است کارهایی که با رضا شفیعیان انجام داده و خصوصاً بخش آواز ابوعطای آن.همچنین در اجرای مجدّد آثار پرویز مشکاتیان همراه با آقای جواهری در سالهای اخیر نیز رجبی قوّت نوازندگیش را حفظ کرده است.نمونه ی بسیار بارز آن همنوازی در قطعات کاروانیان و خصوصاً چندمضراب پنج گاه است.رجبی در این همنوازی ها به گونه ای ملودی ها را به تُم ها و بَک ها و… منتقل می کند.نوانس ها در نوازندگی رجبی تنها حالت تزئینی ندارند(مانند بسیاری دیگر از نوازندگان)بلکه به عنوان بخشی از شیوه ی بیانی مورد نظرش و متناسب با روند قطعه از آنها استفاده می کند.توجّه او به ریتم های مطربی و استفاده ی خلّاق از آنها نیز ذهنیّت نکته بین او را در نگرش به ریتم نشان می دهد که نمی خواهد از هیچ امکان موجودی چشم پوشی کند.به تنبک نوازی بهمن رجبی دقیقاً می توان مانند تکنوازی یک ساز ملودیک و با همان غنا و التذاذِ هنری گوش فرا داد.و به عبارتی رجبی تنبک نوازی است که کلیشه را که به شدّت در تنبک نوازی ایران ریشه داشت،حذف کرده است.همین بس که او با نگارش کتاب تنبک و نگرشی به ریتم از زوایای مختلف،نشان داد که چگونه می نگرد و می نوازد…
شخصیّت فردی رجبی به عنوان یک انسان درگیر اندیشه،بسیار قبل تر از شکل گیری ساختار نوازندگی و بیان هنری اش تکامل یافته است.همانطور که خودش همیشه در خلال صحبت هایش بر این موضوع تأکید می ورزد.رجبی همانگونه که فکر می کند و حرف می زند زندگی می کند.همانگونه امرار معاش می کند و تدریس می کند.شوخی هایش و استفاده فراوان او از طنز در سخنرانی ها و نوشته هایش،نوعی اعتراض تلخِ نه فقط هنری بلکه اجتماعی نسبت به جامعه ای است که در آن زیست می کند.او از معدود افراد و شاید نخستین فردی است که در موسیقی معاصر ایران،اینگونه به اجتماع خود توجّه داشته و نیازهای روشنفکرانه ی یک هنرمند را در متن کار خود فهمیده و تا حدِّ ممکن ارائه داده است.نوع نگاه متفاوت و پیشروی او نسبت به عرصه هایی وسیع و مهم چون علوم انسانی و روشنفکری و…او را از بسیاری موسیقیدانان دیگر که همواره متأسّفانه اسیر کلیشه های عقب مانده هستند و اصلاً در زمانه ی خود زیست نمی کنند،متمایز کرده است.وقتی به خانه ای که در آن زندگی و تدریس می کند می روی،نخستین چیزی که ممکن است توجّه را بیش از دیگر چیزها جلب کند(البته اگر اهل کسی اهل اینگونه توجّهات باشد!)،تصاویر متعدّدی از متفکّران و روشنفکران است که بر دیوار اتاقش نصب کرده و از آنها می گوید و با آنها زیست می کند.رجبی حتّی در تند ترین انتقاداتش،استدلالی نهفته را به مخاطب یادآوری می کند.استفاده ی بسیار او از مقوله ی طنز،بیانگر دردهایی است که در طول سالیان متمادی با تمام وجود آنها را درک کرده و زیسته است.و بخشی از واکنش های حتّی بسیار تند او،پیامد غفلت جامعه ی ما و خصوصاً جامعه ی هنری ماست که پدیده ای به نام بهمن رجبی را هیچ گاه درک نکردند.حضور او در بستر اتّفاقات اجتماعی دوران معاصر به عنوان فردی از جامعه ی موسیقی که به طور آگاهانه و به دور از اینکه فرضاً باد به کدام سمت می وزد!،نکته ای است که کمتر به آن توجّه شده است.و این حضور او چنان مستقل بوده و هست که حتّی منتقدان او نیز به آن اعتراف دارند.سطح درک و نگاه او از سال ها قبل از انقلاب 57 و زمانی که جامعه ی موسیقی ما از نظر فکری و فرهنگی در سطحی بسیار پایین قرار داشت(و هنوز هم همچنان در سطحی بسیار پایین قرار دارد!)،به گونه ای بود که مجبور شد به تنهایی اهداف هنری و اجتماعی اش را پی بگیرد و فریاد کند و هزینه های بسیاری نیز برای آن بپردازد…در دوران بعد از انقلاب که رجبی به دلیل رویکرد و عقایدش از حضور در جامعه منع شده بود،سکوت اجباری او را کمتر کسی درک کرد و پس از این سکوت نیز آماج کینه توزی های فراوان قرار گرفت.امّا هیچ گاه از فعّالیّت و تلاش در راه اهدافش دست نکشید و همچنان نیز همین گونه زیست می کند.رجبی به بیانی فلسفی،یک اُبژه ی برآمده از تفاوت و دگرگونی است.در بستری که به هیچ عنوان مهیّای پرورش این چنین شخصیّتی نبود.رجبی اتّفاقی است در بستر موسیقی معاصر ایران که متأسّفانه فقط حواشی مربوط به این اتّفاق بیشتر دیده شد.اعتراض و انتقادی که او همواره فریاد کرده است،و جست و جوی او برای ایجاد نوع متفاوتی از عمل اجتماعی برآمده از یک تئوری چپ گرایانه که به آن معتقد است،از کار هنری و شیوه ی زندگی اش تصویری ساخته که در میان هیاهوی این روزگار،به نظرم نگاه به آن،او را این گونه تداعی می کند:انسان منتقد و معترضی با فکر روشن انسان و تنبک!
بهمن رجبی،فکرِ روشنِ تنبک است.فکرِ روشنی که هیچ گاه خاموشی بر آن چیره نمی شود.
‘
24 Comments
مهسا نوری
استاد بهمن رجبی یکی از بزرگان موسیقی هستند….متن خوبی بود.
علی
بسیار عالی …//
ستاره شفیعی
استاد بهمن رجبی بزرگمرد موسیقی است.دمبک نوازی ایشان همراه با تفکر و اندیشه است
درود بر این مرد بزرگ
فرزانه شمس
عاشق کارهای استاد رجبی ام. متن خیلی خیلی خوبی برای بیان استاد بود.
مهدی صمدانی
متنی سزاوار و زیبا..باموضوع ، فکر و قلمی توانمند
آرمان
بسیار عالی
فائزه میرمجربیان
متنی بسیار عالی و پر محتوا برای بیان هنر و زندگی استاد بهمن رجبی است .//
سید ساسان سلیمانی
عالی بود
ناشناس
به نظر من استاد بهمن رجبی بزرگترین نوازنده تنبک هستند.
سروش
بسیار خوب…
الهام یثربی
بسیار زیبا
سعید کاشانی
کارهای استاد رجبی واقعا همراه با تفکر است.
امیر
من استاد رجبی بزرگ را به عنوان بزرگترین نوازنده تنبک در ایران میدانم.
مستانه علی زاده
موضوع خیلی خوبی است که با قلمی عالی بیان شده
شایان سهیلی
بسیار عالی و زیبا
فرهاد الماسی
بهمن رجبی عصیانگری که باید شناخت❤
ماندانا
درود بر این مرد بزرگ….
مژگان عبدلی
استاد رجبی واقعا مرد بزرگی است که به تنبک ارزشی جاودانه بخشیده است.
آزاده جعفري
متني قوى و البته جامع در مورد استاد رجبي
مهشید
متن بسیار قوی ای و خوبی بود…
احسان
ارزش و ابهتی که آقای رجبی به تنبک و تنبک نواز دادند،هیچگاه از خاطرمان فراموش نخواهد شد.ایشالا همیشه سایش بالای سر ما باشه.
چشم باز کنید.
بهمن رجبی یک انسان خود شیفته،حراف واقعا ریاکار،بدون شرافت که با ادبیات چریک های مارکسیتی ،و اشعار مهمل و ضد ایرانی احمد شاملو که در عین دو رویی در قالب افتاده گی کاذب توام با عقده و حسد عیان،با ادعا ها و اتهامات واهی ،مایع ننگ جامعه تنبک نواز چه از حیث حرمت و آبرو این ساز و نیز چه از نظر روش مکتبی به حق مفتضح ،همه را می کوبد و احدی را از نظر شعور مغرور خودش آدم حساب نمیکند،مگر آنکه همه ی نظرات تحمیلی خودش را همه بی چون و چرا قبول کنند. متاسفانه طبع یک سری مردم به خصوص جوان ها که اسیر شارلاتانیسم او می شوند و خیال میکنند اسطوره یافته اند. اصلا اصالت ندارد هیچ،سیستم تنبک نوازی آقا بسیار شلخته و از هم گسیخته و یکبار مصرف است. این مرد که از همه طلبکار است و اسیر امیال نفس خویش است اصلا قابل احترام نیست هیچ بلکه طرد شدن هم از سرش زیاد است.همین زبان سرخش سرش را بارها چه قبل انقلاب و چه بعدش به باد داد،اخلاق اش که گند بود هیچ گندتر هم شد.آدمی به راستی کور و متکبر،وقاحت پیشه …کجا رفت آن تعلیمات امیر ناصر افتتاح که دم میزند و فقط بعنوان معلم نه نوازنده یادش میکند.میگوید من نمیخواهم بنده کسی باشم(در پوشش این دو پهلویی یعنی حرف حرف من است و باقی بخواهی نخواهی باید بنده من باشند)فواره چو بلند شود سرنگون شود.
چشم باز کنید.
عده ای هم با تقلید از کج روی آقا شروع به سیاه کردن کاغذ نت یک خطی به اسم آموزش تنبک و اختراع من در آوردی ریز و فن دکان راه انداخته و کتاب هایشان عین قارچ چاپ میشود،هنر جو که وا می ماند و اصلا نوازنده بار می آید و اغلب آموزشگاه ها که فقط دنبال پول اند.من به چشم بارها دیدم که اغلب نیمه کاره فراگیری تنبک را حتی با متد همین رجبی را ول کرده اند،این متد های پوشالی که بماند.مگر همین محمد اخوان ادای بهمن رجبی را در نیاورد..چه باید گفت که نگفتنش بهتر است،
چشم باز کنید.
خیال نکنید با تکنوازی های چپ و راست و گلیساندو ها و امثالهم هنر کرده است،گول اینها نخورید،مخلص کلام از حکیم فردوسی
سر ناکسان را برافراشتن
وز ایشان امید بهی داشتن
سر رشته خویش گم کردن است
به جیب اندرون مار پروردن است