Share This Article
‘
فیلمهایی برای ندیدن!
سری پنجم
نوشتهی پژمان الماسینیا
اشاره: تا به حال به فیلمهای معروف و اسموُرسمداری برخوردهاید که تاریخمصرفشان گذشته باشد؟ به آثاری که بهبه و چهچه گفتنهای منتقدان وطنی و فرنگی سالهاست نثارشان میشود اما درواقع علاوه بر اینکه دیگر کمترین جذابیتی ندارند گهگاه مبتذل و مشمئزکننده هم هستند، چطور؟… آدمیزاد در مواجهه با چنین فیلمهایی، دو راه بیشتر ندارد؛ یا بایستی از ترسِ به باد رفتن آبرو سکوت پیشه کند و همرنگ جماعت، به کورهی تعریفوُتمجیدها بدمد یا بیخیالِ انگ خوردن و حفظ پرستیژ خود، پنبهی آن فیلمهای کذایی را بزند!… چهار فیلمی که برای این شماره انتخاب کردهام، همگی متعلق به ژانر وحشتاند و بهترتیب تاریخ اکرانشان مرتب شدهاند؛ فیلمهایی که البته اسموُرسمدار بهحساب نمیآیند اما از این بابت کنار هم قرار گرفتهاند که -هرکدام به دلایل مختلف- انتظارتان از یک فیلمِ ترسناک را برآورده نمیکنند و با ندیدنشان، چیز دندانگیری از دست نخواهید داد!
۱- «سردابه و پاندول»؛ محصول ۱۹۶۱ آمریکا
«سردابه و پاندول» (The Pit and the Pendulum) ساختهی راجر کورمن است که فیلمنامهاش با الهام از داستانی کوتاه بههمین نام اثر ادگار آلن پو -نویسندهی آمریکایی مشهور قرن نوزدهم- به رشتهی تحریر درآمده. «مرد جوانی بهنام فرانسیس برنارد (با بازی جان کر) برای آگاهی از چندوُچون ماجرای مرگ خواهرش، الیزابت (با بازی باربارا استیل) که بهتازگی خبردار شده جاناش را از دست داده است، قدم به قصری قدیمی در کنارهی دریا میگذارد. برخوردهای نامعمول ساکنین قصر و حالوُهوای غریبی که بر آنجا حاکم است، این سوءظن را در دل فرانسیس ایجاد و تقویت میکند که نیکولاس مدینا، همسر الیزابت (با بازی وینسنت پرایس) و دیگران، قصد پنهان کردن حقیقت را دارند…» «سردابه و پاندول» یکی از هشت فیلم کمهزینهای است که راجر کورمن -کارگردان برجستهی فیلمهای مستقل- براساس داستانهای آلن پو طی سالهای ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۴ ساخته. گرچه تعداد شخصیتها و فضاها محدود است، تمام مدت زمان فیلم در همان قصر باستانی سپری میشود و گاهی ساختگی بودن دکورها و شیوهی نورپردازی صحنه توی ذوق میزند؛ اما با گذشت زمان بر جذابیت «سردابه و پاندول» اضافه میشود و کارگردان در تحریک حسّ کنجکاوی تماشاگران برای پی بردن به اصل قضایا توفیق مییابد. بلافاصله پس از آشکار شدن راز پشت پرده، فیلم دوباره -مثل دقایق ابتداییاش- از رمق میافتد که تا پایان، وضع به همین منوال است. البته توجه به قدمت ۵۳ سالهی فیلم –«سردابه و پاندول» محصول ۱۹۶۱ است- و امکانات زمان تولید، همچنین بودجهی اندکی که کورمن برای ساخت فیلمهای خود هزینه میکرد [بودجهی «سردابه و پاندول» ۳۰۰ هزار دلار بوده!] باعث میشود سطح توقعاتمان را چندان بالا نبریم. «سردابه و پاندول» -در نوع خودش- فیلم نجیبی بهشمار میآید که نمیدانم این نجابت را باید به حساب منبع اقتباس گذاشت، خواست راجر کورمن و یا جوّ حاکم بر سینمای آن سالها. فیلم، شاید برای تماشاگران ابتدای دههی ۶۰ میلادی ترسناک بوده باشد اما حالا چنین کارکردی ندارد و بیشتر جنبهی معماییاش مخاطب را درگیر میکند. علیرغم تمام کاستیها، همینکه فیلم بعد از گذشت نزدیک به ۶ دهه هنوز قابلِ دیدن است، نشان میدهد که راجر کورمن کارش را -تا حدّ امکان- درست انجام داده.
گونه: ترسناک، معمایی
بودجه: ۳۰۰ هزار دلار
فروش: ۲ میلیون دلار
۲- «رزولوشن»؛ محصول ۲۰۱۲ آمریکا
«رزولوشن» (Resolution) کار مشترک جاستین بنسون و آرون اسکات مورهد؛ دربارهی مایکل و تلاش او برای کمک به دوست قدیمیاش کریس است که حالا تبدیل به معتادی تمامعیار شده. «وقتی کریس به بستری شدن در مراکز بازپروری رضایت نمیدهد، مایکل تصمیم میگیرد او را یک هفته در محل سکونتاش حبس کند تا سم از بدن کریس خارج شود. کریس ساکن کلبهای مخروبه در یک منطقهی دورافتاده است که در اطرافاش، آدمهای عجیبوُغریب زیادی زندگی میکنند…» نوشتن دربارهی چنین ملغمههایی از تصاویر متحرک که مشکل بتوان "فیلم" خطابشان کرد، هم ساده است و هم وقت چندانی نمیگیرد. وقتی فیلمی طی ۹۴ دقیقه، نه قصهای داشته باشد، نه حرفی برای گفتن و هیچ کاراکتر بهدردبخوری نیز نتواند به تماشاگرش معرفی کند؛ از چه میتوان نوشت؟! «رزولوشن» حتی از پیگیری خط سادهی داستانیاش عاجز است و از جایی بهبعد، مسئلهی اعتیاد کریس وِل میشود؛ درست مثل خود فیلم و پایانبندی نامفهوماش که بیسرانجام رها شده است. فیلم بدون اینکه ارتباطی منطقی میان ماجراهایی -مثلاً- ماورایی که حولوُحوش مایکل و کریس رخ میدهد، برقرار کند، خامدستانه بهدنبال وحشتآفرینی است! ایجاد هیجان و ترس از هیچ! هفت شب اقامت مایکل و کریس در کلبهی -بهاصطلاح- اسرارآمیز یکی پس از دیگری حرام میشوند؛ دریغ از یک اتفاق! فیلمنامهنویسها حتی به خودشان زحمت ندادهاند توجیهکی برای تصاویری که از مایکل و کریس ضبط شده و سر از لپتاپ درمیآورند، بتراشند! همانطور که اصلاً مشخص نمیشود چه کسی از کریس فیلم گرفته و مایکل را به اینجا کشانده است؟… از این ابهامات در «رزولوشن» بسیار است و برشمردنشان بیهوده. «رزولوشن»، فاقد هرگونه ارزش ساختاری و محتوایی، فقط وقت بیننده را میکُشد و گوشاش را با کلکسیونی از دشنامهای رکیک -بهویژه انواع و اقسام کاربردهای واژهای خاص!- میآزارد.
گونه: ترسناک، معمایی، هیجانانگیز
بودجه: ۱ میلیون دلار
جوایز: برندهی ۱ جایزه و کاندیدای ۲ جایزهی دیگر در جشنوارههای مختلف
۳- «تحت توجه شیطان»؛ محصول ۲۰۱۴ آمریکا
«تحت توجه شیطان» (Devil's Due) ساختهی مشترک مت بتینلی-اولپین و تایلر ژیلت، به پیامدهای ناگوار اتفاقی میپردازد که در ماه عسل برای زاک مککال (با بازی زاک گیلفورد) و تازهعروساش، سامانتا (با بازی آلیسون میلر) رخ میدهد. «زاک و سامانتا پس از عروسی به دومینیکن میروند. شب قبل از بازگشتشان به آمریکا، به اصرار یک راننده تاکسی، وارد مراسم مرموزی میشوند که در زیرزمین کلوپی شبانه در حال برپایی است؛ آنها پس از صرف نوشیدنی بدمزهای، هوشوُحواسشان را از دست میدهند. صبح روز بعد که زاک و سامانتا، گیج و منگ -در هتل محل اقامتشان- از خواب بیدار میشوند، چیزی از شب گذشته بهیاد نمیآورند. مدتی بعد، سامانتا به زاک اطلاع میدهد که -علیرغم مصرف مرتب قرص- باردار شده است…» «تحت توجه شیطان» [که احتمالاً ترجمهی بهتری از "روز تولد شیطان" و… باشد] در سینمای وحشت، هیچ حرف تازهای نمیزند و فقط سعی دارد از چهارچوبی که پیشتر توسط فیلمهای مهم این گونهی سینمایی بنا شده است، عدول نکند. «تحت توجه شیطان» بهلحاظ محتوایی، مدام فیلم درخشان "بچهی رزماری" (Rosemary's Baby) [ساختهی رومن پولانسکی/ ۱۹۶۸] [۱] را به ذهن متبادر میکند و از نظر فرم نیز بیش از هر فیلم دیگری، وامدار اولین قسمتِ "فعالیت فراطبیعی" (Paranormal Activity) [ساختهی اورن پلی/ ۲۰۰۷] [۲] است؛ گرچه "فعالیت فراطبیعی" هم خود تحت تأثیر "پروژهی جادوگر بلر" (The Blair Witch Project) [ساختهی مشترک ادواردو سانچز و دانیل مایریک/ ۱۹۹۹] [۳] بود. «تحت توجه شیطان» مثل دو فیلم اخیر، در فرمت "تصاویرِ کشفشده" (found footage) قرار میگیرد. تنها تمایزی که میان «تحت توجه شیطان» با "بچهی رزماری" و "فعالیت فراطبیعی" میتوان پیدا کرد، دلایل متفاوتی است که برای رویدادها تراشیده میشود. بهعنوان مثال، توجیه فیلم «تحت توجه شیطان» برای تصویربرداری مداوم زاک از تمام وقایعی که برایشان رخ میدهد، ثبت تاریخچهی خانوادهی جدید مککال است. یا با توجه به اینکه داستان در سال ۲۰۱۳ میگذرد، اعضای فرقهی شیطانی، مراحل تولد نوزاد را از طریق دوربینهای مداربستهای که در گوشهوُکنار خانه نصب شده است، زیر نظر دارند؛ درحالیکه زوج مسن شیطانپرست "بچهی رزماری"، همسایهی رزماری و گای بودند. فیلم، البته از "فعالیت فراطبیعی" جلوههای ویژهی بهتر و بیشتری دارد که این مورد، با در نظر گرفتن ۷ میلیون دلاری که برایاش هزینه شده -در مقایسه با ۱۷ هزار دلار بودجهی ناچیز "فعالیت فراطبیعی"!- چندان هم دور از انتظار نیست. بهنظر میرسد که "فیلمترسناک متوسط" خواندن «تحت توجه شیطان» خیلی ناعادلانه نباشد چرا که نه آنقدر خوب است که چیزی برای شگفتزده کردنمان داشته باشد و نه آنقدر بد تا از یک ساعت و نیمی که حراماش کردهایم، احساس بلاهت بهمان دست دهد!
گونه: ترسناک، معمایی
بودجه: ۷ میلیون دلار
فروش: حدود ۳۷ میلیون دلار
جوایز: کاندیدای ۲ جایزه از مراسم گلدن تریلر (Golden Trailer Awards)
۴- «۱۳ گناه»؛ محصول ۲۰۱۴ آمریکا
«۱۳ گناه» (Thirteen Sins) فیلمی به کارگردانی دانیل استام در ردهی سینمای وحشت است. «شخصی ناشناس -که از همهچیز خبر دارد- از طریق تماس تلفنی به الیوت (با بازی مارک وبر) -که تازه از کار بیکار شده است، در آستانهی ازدواج قرار دارد و همچنین مسئولیت نگهداری از برادری عقبمانده بر دوشاش سنگینی میکند- پیشنهاد میدهد تا با پشت سر گذاشتن ۱۳ چالش، میلیونر شود. پیشنهادی سخاوتمدانه که عملی کردناش ابتدا جذاب و وسوسهکننده بهنظر میرسد، ولی بهتدریج تبدیل به کابوس زندگی الیوت میشود…» یک خط داستانیِ نهچندان بکر که تا نیمه یا یکسوم پایانی -زمان دقیقاش چه اهمیتی دارد؟!- با اجرایی متوسط -متمایل به خوب- کجداروُمریز پی گرفته میشود اما ناگهان به درهی عمیق سهلانگاری و آسانگیری سقوط میکند و به پایانی بدون منطق و فاجعهبار منتهی میگردد. تماشای این فیلم -اگر بشود گفت فیلم!- را اکیداً به تمام بینندگانی توصیه میکنم که هیچ راه دیگری برای هدر دادن یک ساعت و نیم از عمر عزیزشان بلد نیستند!
گونه: ترسناک، هیجانانگیز
بودجه: ۴ میلیون دلار
فروش: حدود ۸۰۰ هزار دلار
جوایز: کاندیدای ۲ جایزه در جشنوارههای مختلف
پانویسها:
[۱]: در این زمینه، میتوانید رجوع کنید به نقد "بچهی رزماری" بهقلم نگارنده، تحت عنوان «مصائب ژاندارک به روایت پولانسکی»، منتشرشده در تاریخ پنجشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۳؛ در قالب شمارهی ۲۴ صفحهی طعم سینما.
[۲]: در این زمینه، میتوانید رجوع کنید به نقد "فعالیت فراطبیعی" بهقلم نگارنده، تحت عنوان «از محدودیت تا خلاقیت»، منتشرشده در تاریخ دوشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۳؛ در قالب شمارهی ۷۹ صفحهی طعم سینما.
[۳]: در این زمینه، میتوانید رجوع کنید به نقد "پروژهی جادوگر بلر" بهقلم نگارنده، تحت عنوان «یکبار برای همیشه»، منتشرشده در تاریخ دوشنبه ۱ دی ۱۳۹۳؛ در قالب شمارهی ۵۷ صفحهی طعم سینما.
‘
4 Comments
رعنا
چرا شماره پنجمو اینقدر دیر گذاشتین؟ دیگه داشتیم ناامید میشدیم…
مد و مه
مطلب منتشر شده بود اما به دلیل مشکل فنی روی سایت دیده نمی شد. کماکان روزهای دو شنبه یا سه شنبه خواننده این سری از مطالب باشد
رعنا
ممنون که به نظر خوانندگان اهمیت میدین.
رامتین مشکات
چه خوب که ادامه میدهید.