Share This Article
وقت مردن
«وجدان، وحشتناكترين چيز در دنياست. روزي كه من شانهبهشانه صدها و هزاران نفر از همراهان غيرنظاميام به لوله اسلحه سربازها خيره شديم، روزي كه بدنهاي دو نفري را كه اول از همه قتلعام شدند، روي چرخدستي گذاشتند و تا جلوي جمعيت بردند، من ماتومبهوت به دنبال كشف چيزي پنهان درون خودم بودم، به دنبال كشف غياب ترس. يادم ميآيد حس ميكردم كه حالا وقت مردن است، حس كردم خون صدها و هزاران قلب، همگي در يك شاهرگ جريان پيدا كرده است، خون تازه و پاك… به باشكوهي قلبي واحد، و ضربان اين خون را به تمام رگها و به خود من منتقل ميكرد و با جرئت حس كردم كه بخشي از آن هستم.» اين بخشي از رمان «اعمال انساني» هان كانگ است كه بهتازگي با ترجمه علي قانع توسط نشر چترنگ منتشر شده است. «اعمال انساني» رماني است كه يكي از وقايع تاريخي كرهجنوبي را دستمايه روايتش قرار داده است. در اوايل سال ١٩٨٠، كرهجنوبي در انتظار جرقهاي براي شعلهورشدن بود. چند ماه پيش از آن پارك چونگهي، ديكتاتور نظامي كه از دهه ٦٠ حكومت را در دست داشت توسط سرويسهاي امنيتي ترور شده بود. اين ترور اما دموكراسي به بار نياورد و يك نظامي ديگر حكومت را به دست گرفت. او نيز با اعلام حكومت نظامي، دانشگاهها را تعطيل كرد و فعاليتهاي سياسي را محدود كرد. تداوم اين وضعيت باعث شكلگيري اعتراضهايي ميان مردم شد. در بخشي از مقدمه ترجمه انگليسي كتاب درباره «اعمال انساني» ميخوانيم: «تيراندازيها، دلاوريها و قهرمانپردازيها، جنگوگريز و داستان هابيل و قابيل چيزهايي است كه به وفور در فيلمهاي مربوط به قيام گوانگجو آمده و شايد نويسندگان تازهكار وسوسه شوند و كارشان را با همين ايدههاي بهظاهر پركشش و جذاب شروع كنند. هان كانگ داستانش را با توصيف اجسادي كه روي هم انباشته شده و بو گرفتهاند شروع ميكند، آنها بدون هويت و نام و نشان دفن ميشوند كه نشاندهنده معضلي هستيشناسانه و منطقي است. جايگزيني در ايده بين واژههاي هممعني، از جسد و بدن مرده تا كالبدهاي بيجان يا تنها بدن بيانگر نوعي عدم قطعيت و يادآور ماجراي آنتيگون است. در بستر فرهنگي كرهجنوبي چنين باورهايي را ميتوان به جسمگرايي و ايده يكپارچگي جسماني ارتباط داد. به اين معني كه خشونت وارده به جسد، نوعي تعرض به روح است و تماميتي كه به جسم داده ميشود. در گوانگجو بعضي از جنازهها به دليل شدت جنايات و خشونت اعمالشده به آنها قابل شناسايي نبودند، طوري كه امكان برگزاري كفنودفن و مراسم تدفين از طرف خانوادههاي كشتهشدگان وجود نداشت. اين رمان همچنين در تعمق در پسزمينههاي پيچيده جنبش هوادار دموكراسي به همان اندازه غيرعادي است.» در اين رمان بهجاي آنكه اطلاعات تاريخي مستقيما در روايت رمان گفته شوند، تجربیات شخصيتهاي داستان آنها را منتقل ميكنند. در لايههاي زيرين رمان به فعاليتهاي طبقات مختلف اجتماعي هم توجه شده است. هان كانگ نويسندهاي است كه «همهچيز را از صميم قلبش احساس ميكند و اين نگراني را دارد كه تمامي ترديدها و تزلزلهاي موجود در اصل ماجرا حفظ شوند و از تحريك احساسات و غم و اندوه و شرمي كه همشهريهايش متحمل شده بودند كاسته شود.»