این مقاله را به اشتراک بگذارید
پیمان معادی کارش را با فیلمنامه نویسی در سینما آغاز کرده است. نگارش فیلمنامههای «آواز قو»، «عطش»، «کما»، «شام عروسی» و «کافه ستاره» نامش را به عنوان نویسنده آثار پرفروش سر زبانها انداخت تا اینکه در سال ۸۷ به دعوت اصغر فرهادی به عنوان بازیگر وارد پروژه «درباره الی» شد. از این پس رویکرد معادی به سینما تغییر کرد و علاقهمندان او را بیشتر به عنوان بازیگر فیلمهای فرهادی میشناختند. معادی توانست برای بازی در فیلم سینمایی «جدایی نادر از سیمین» جایزه خرس نقرهای بهترین بازیگر مرد را از جشنواره بینالمللی فیلم برلین دریافت کند.وی سال ۹۰ اولین فیلم سینمایی خود را با نام «برف روی کاج ها» با بازی مهناز افشار، حسین پاکدل و صابر ابر ساخت که مورد تایید مخاطبان و منتقدان نیز قرار گرفت. معادی همچنین در همین سال به جرگه بازیگران تئاتر پیوست و در نمایش «خشکسالی و دروغ» به کارگردانی محمد یعقوبی به ایفای نقش پرداخت. دومین تجربه بازی در تئاتر معادی نمایش «در انتظار گودو» به کارگردانی همایون غنی زاده است که تا ۲۹ فروردین در سالن اصلی تئاتر شهر روی صحنه بود.روند تمرین دومین حضور معادی در تئاتر، هفت ماه به طول انجامیده و وی تلاش بسیاری برای به تصویر کشیدن شخصیت ولادیمیر کرده که جزو شخصیتهای جاودانه ساموئل بکت در دنیای نمایش محسوب میشود.به گزارش مهر، با معادی درباره ورودش به عرصه تئاتر، حضور در نمایش «در انتظار گودو»، پروسه سخت تمرینهای این نمایش، حضورش در سینما، بازی در پروژههای بینالمللی و لزوم آموزش دیدن بازیگران در هر مقطعی که قرار داشته باشند، صحبت کردیم.
در این گفتوگو با ما همراه شوید:
شما با حضور در نمایش «خشکسالی و دروغ» وارد عرصه تئاتر شدید؛ تئاتری که فضای آن از «در انتظار گودو» کاملا متفاوت است. آن نمایش اثری رئالیستی و نزدیک به دنیای سینما و حتی حال و هوای واقع گرایانه و اجتماعی که قبلا بازی کرده بودید، بود بنابراین حضور در چنین نمایشی برای شما به عنوان بازیگر چالش کمتری نسبت به «در انتظار گودو» داشت که از لحاظ شیوه روایت، فضاسازی و ژانر جایگاه متفاوتی دارد. چطور وارد دنیای نمایش «در انتظار گودو» شدید؟ چون روی صحنه کاملا مشخص است که روی شخصیت ولادیمیر کار و تمرین زیادی شده و برای پروراندن آن زحمت کشیده اید.
درست است. فاصله این دو تئاتر به لحاظ شیوه نگارش متن و اجرا بسیار از هم دور است اما اتفاق مهم این است که من با کار محمد یعقوبی فاصله سینما تا تئاتر را طی کردم و ورودم به این عرصه با «خشکسالی و دروغ» آغاز شد. ممکن است جنس فضا یا بازیهای این نمایش شبیه فیلمهای اجتماعی که قبلا بازی کرده بودم، باشد اما ورود به صحنه تئاتر، تمرینهای چند ماهه و اجرای مدام روی صحنه و دم به دم با تماشاگر شدن تجربه بسیار بسیار متفاوتی نسبت به سینماست. من با کار آقای یعقوبی تئاتر را تجربه کردم و به این دنیا وارد شدم. بعد از حضور در «خشکسالی و دروغ» کارهای مختلفی انجام دادم تا اینکه بازی در نمایش «در انتظار گودو» به من پیشنهاد شد.حضور در این نمایش برایم از چند نظر جذاب بود چون نمایشنامه «در انتظار گودو» نوشته ساموئل بکت همیشه برای من متن جذابی بوده است و این جذابیت بعد از ۴۰ اجرا هنوز هم وجود دارد. این نمایشنامه آنقدر زوایای ناشناخته و حرف برای گفتن دارد که سالهای سال میشود به آن فکر کرد، راجعبه آن بحث کرد و حتی بارها و بارها آن را روی صحنه برد. دلیل دیگری که باعث حضورم در این نمایش شد به خود همایون غنیزاده و شناختی که وی از بکت و «در انتظار گودو» داشت، بر میگشت. ارادت و علاقهای که غنیزاده به این متن داشت به من این اعتماد را داد که میتوانم وارد این دنیا شوم و فاصله بسیار دور سینما تا تئاتر را طی کنم.موضوع دیگر خود ولادیمیر «در انتظار گودو» بود چون حضور در این نقش هم معمولا دغدغه بزرگی برای یک بازیگر است اما این مساله هم اهمیت زیادی دارد که قرار است بازیگر ولادیمیر در کنار و شانه به شانه چه کسی بازی کند؟ در واقع استراگون قرار است چه کسی باشد؟ ولادیمیر و استراگون مثل لورل و هاردی میمانند و یکی از آنها را نمیتوان بدون دیگری تصور کرد. بنابراین وقتی فهمیدم بازیگر نقش استراگون رضا بهبودی است بسیار خوشحال شدم و انگیزهام برای حضور در نمایش چند برابر شد. چون علاوه بر اینکه بهبودی بازیگر فوقالعادهای است ما در زمان تمرینها و حتی در طول کار تعامل بسیار زیادی با هم داشتیم و مرتب درباره لحظهها و تجربیات کار با هم صحبت میکردیم و مفهوم و چرایی آنها را مورد بررسی قرار میدادیم. این همکاری با بازیگران دیگر گروه نیز بسیار لذتبخش و برای من مثل یک ورک شاپ بود.
چقدر به آموزش و کسب تجربه در بازیگری اعتقاد دارید؟ حضور در جایی مثل تئاتر چقدر میتواند به آب دیده شدن و بالا رفتن تواناییهای یک بازیگر کمک کند؟
همیشه تصورم این بوده که یا باید کاری را نکرد یا به شکل کامل آن را به انجام رساند. همیشه هم تلاشم را کردم که کارها را به بهترین شکل به انجام برسانم البته نمیدانم چقدر موفق بودهام. حدود دو سه سال است که برای کار به آمریکا میروم ، در دورههای تخصصی بازیگری هم شرکت میکنم و جالب است بدانید که بازیگران حرفهای تئاتر برادوی و حتی سینمای حرفهای هالیوود هم در این کلاسها شرکت میکنند حتی بازیگر خانمی که چند سال قبل برنده جایزه اسکار شده است در این کلاسها حضور مییابد. فراگرفتن بازیگری تمامی ندارد و من هر وقت که میخواهم به آمریکا سفر کنم از قبل هماهنگ میکنم که بتوانم در دورههای دو یا سه هفتهای این کارگاههای آموزشی حضور یابم.چون همیشه شما به عنوان بازیگر قرار است نقشی را ایفا کنید که تا به حال آن را انجام ندادهاید بنابراین باید یاد بگیرید، تحقیق کنید و بپرسید. یا باید به این شکل به دانستههایمان بیفزاییم یا اینکه به جایی مثل تئاتر برویم و موقعیت تازهای را تجربه کنیم و وقت بگذاریم روی بیان و فیزیکمان. بعد از این تجربیات است که شما میتوانید بگویید حالا من فکر میکنم که بازیگر بهتری شدهام چون برای نقشی که یک صدم بازی در سینما هم دیده نمیشود هفت ماه زحمت کشیدم.
تصور من از شما پیش از دیدن بازی تان در نمایش «در انتظار گودو»، فیلمنامه نویسی بود که به واسطه آشنایی با اصغر فرهادی و حضور در آثار وی مطرح شده نه کسی که صرفا یک بازیگر حرفهای است. شما را به عنوان کسی میشناختم که شغل و حرفه دیگری دارد و تفننی میخواهد حضور در عرصه بازیگری را هم تجربه کند اما بعد از ایفای نقش ولادیمیر میتوانم به واسطه تلاشتان برای ایفای این شخصیت از شما به عنوان یک بازیگر حرفهای نام ببرم.
خوشحالم که این اتفاق افتاده چون واقعا یکی از تلاشهای من این بوده است که بتوانم تصور یک بازیگر حرفهای و تلاشگر را به مخاطب القا کنم، اما جالب است بدانید که من قبل از «درباره الی» هیچ آشنایی با اصغر فرهادی نداشتم. فرهادی در نمایش خصوصی یکی از فیلمهای کوتاهی که ساخته بودم من را دیده بود و یک ماه بعد از طریق دوستی مشترک با من تماس گرفت و گفت که چیزی در تو دیدهام که فکر میکنم بازیگر فوقالعادهای خواهی شد بنابراین نقشی در فیلم «درباره الی» برایت در نظر گرفتهام و حتی نام آن کاراکتر را پیمان گذاشتهام.این تصوری که من با آقای فرهادی دوست بودم و به واسطه همین دوستی در فیلم «درباره الی» بازی کردم تصور اشتباهی است. رفاقت من و فرهادی بعد از «درباره الی» و به واسطه حضور در آن فیلم شکل گرفته است. اگر امروز من به عنوان بازیگر فعالیت میکنم و شما استعدادی در وجود من میبینید به خاطر ریسک و اعتمادی بوده که آقای فرهادی در مورد من کرده است.
شما کارتان را در سینما از فیلمنامه نویسی آغاز کردید. فیلمنامههایی که در آن برهه مینوشتید مثل «آواز قو»، «کما» و «کافه ستاره» مشخصا متعلق به سینمای تجاری نبودند اما اکثرشان آثار پرمخاطب سینمای بدنه به شمار میآمدند اما زمانی که اولین فیلمتان را کارگردانی کردید دغدغه تان کاملا متفاوت با فضای قبلی بود و در بازیگری هم به سراغ جنس دیگری از سینما رفتید.
فعالیتهای هنری من به دو دوره تقسیم میشود. دوره اول متعلق به زمان ورودم به سینما تا نگارش آخرین فیلمنامهام «کافه ستاره» بود. برای فردی مثل من که آشنا و رابطی در سینما نداشت ورود به عرصه سینما مخصوصا فیلمنامه نویسی دشوار بود اما فیلمنامه فیلم «آواز قو» باعث معرفی من به سینماگران شد. فیلم بسیار به لحاظ تجاری در زمان اکران موفق بود و همین مساله باعث شد که مورد توجه قرار بگیرم.آن چند فیلمنامهای که نوشتم همگی بدون استثنا به لحاظ تجاری بسیار موفق بودند و معمولا اگر پرفروش ترین آثار سال نمیشدند در رده دوم یا سوم جای میگرفتند. اما به جایی رسیدم که دیدم این نوع سینما جایی نیست که من برای ورود به آن ۱۰ – ۱۲ سال زحمت کشیدم. وقتی شما فیلمنامه نویس هستید همه چیز تحت اختیارتان قرار ندارد و فیلمنامه ممکن است در زمان اجرا دچار تغییرات زیادی شود. من احساس میکنم در آن مقطع ارائه فیلمنامه هایم به اشخاص مناسب را خیلی خوب بلد نبودم بنابراین از این فضا فاصله گرفتم تا به دنبال سینمایی که دغدغهام است و عاشقش هستم، بروم.در آن مقطع دو سه سالی هیچ کاری انجام ندادم و از آن فضا فاصله گرفتم و نگارش هیچ فیلمنامهای را هم نپذیرفتم و شروع کردم به نوشتن فیلمنامهای که دغدغهام بود. در این فاصله دو سه تا فیلم کوتاه هم ساختم که تجربیات بسیار خوبی برایم بود. در فکر ساختن اولین فیلمم بودم که با اصغر فرهادی آشنا شدم و در «درباره الی» بازی کردم. بعد از «درباره الی» هم به رغم پیشنهادات زیادی که برای بازی میشد باز دو سال فیلم بازی نکردم. با خودم عهد کرده بودم که یا کار نمیکنم یا کاری را میکنم که خودم آن را دوست داشته باشم.به این معنی که اگر قرار است تئاتر کار کنم کارهایی مثل «خشکسالی و دروغ» و «در انتظار گودو» باشد و اگر قرار است فیلمی بسازم، اثری باشد مثل «برف روی کاج ها» که خودم از ساختنش خوشحال باشم. اگر هم قرار است در زمینه بازیگری در آثاری حضور پیدا کنم فیلمهایی باشد که آنها را دوست داشته باشم و عمیقا بتوانم با آنها ارتباط پیدا کنم.نمی گویم حتما میخواهم در فیلم کارگردانهای بزرگ بازی کنم یا میخواهم در کارنامهام اسم چند کارگردان مطرح باشد؛ به هیچ وجه ولی دلم میخواهد در فیلمی بازی کنم که به لحاظ بازیگری چیزی به من بیفزاید و من نیز چیزی به فیلم اضافه کنم. حتی من در فیلم «ملبورن» که اولین تجربه کارگردانی نیما جاویدی بود، بازی کردم چون احساس کردم بازی در چنین فیلمی تمرین و تلاش میخواهد و کار متکی بر حضور بازیگر است و کوچکترین خطایی در بازی این کاراکتر کل درام را به هم میریزد. هرگاه فیلمنامهای به دستم میرسد به این فکر میکنم که چرا من باید در آن فیلم بازی کنم و این فیلم قرار است با حضور من به کجا برسد. این دوره دوم زندگی من است که البته تا امروز ادامه داشته و امیدوارم تا ابد ادامه پیدا کند. دغدغه امروزم این است که اگر قرار است فیلم بسازم، فیلمنامه بنویسم یا بازیگری در سینما و تئاتر را تجربه کنم آن کارها باید از یک استانداردی پایین تر نباشند.
چند سالی است که شاهد حضورتان در پروژههای بینالمللی هستیم. بازی در فیلمهای هالیوودی چطور برایتان پیش آمد؟ این حضور به واسطه آشنایی قبلی با کمپانیهای خارجی بود یا حضور در فستیوالهای مختلف باعث دیده شدنتان شد؟
هیچکدام. نه آشنایی و رابطه و نه شرکت در فستیوالهای بینالمللی نمیتواند به معرفی شما به پروژههای خارجی کمک کند. حضور و موفقیت چشمگیر فیلم «جدایی نادر از سیمین» در خارج از کشور باعث دیده شدن من شد و باعث شد که بازی ام را خیلی بپسندند که این از شانس من بوده است. هرکجا که ما دعوت میشدیم از بازی من تعریف زیادی میکردند و به نظر میرسید این نوع بازی برایشان خیلی جذاب بوده است. این فیلم برای من به یک نمونه کار تبدیل شد و چون آشنایی به زبان انگلیسی و امکان رفت و آمد هم داشتم برایم قرار مصاحبههایی گذاشتند که مثل شرایط استخدام کردن یک کارمند عالی رتبه بود. انتخاب بازیگر در آمریکا سه چهار مرحله و رده بندی مختلف دارد و باید آزمونهای مختلفی را پشت سر گذاشت تا آنها مطمئن شوند که حضور شما به عنوان بازیگر اتفاقی نبوده و شما با سینما آشنایی کاملی دارید و آن را میشناسید که بخواهید در یک گروه فوق حرفهای هالیوودی کار کنید.خوشبختانه من از همه این آزمونها موفق بیرون آمدم و از آن موقع بود که پیشنهادات مختلفی به من شد که تا امروز هم ادامه دارد. هیچ کس نمیداند تعداد پیشنهادات خارجی که رد میکنم خیلی بیشتر از پیشنهادات داخلی است. رد کردن این پیشنهادات ربطی به مسائل اخلاقی و سیاسی ندارد چون از همان ابتدا اعلام کردم که در این نوع فیلمها بازی نمیکنم و آنها هم دیگر چنین فیلمنامههایی را برای من نمیفرستند چون آنقدر حرفهای هستند که وقتی مدیر برنامه شما بگوید این فرد فیلمهای ضد اخلاقی، ضد دین و مذهب و مملکتش بازی نمیکند دیگر چنین آثاری را برایش نفرستند.فیلمنامههایی که به دستم میرسند بسیار حرفهای هستند و در آنها بازیگران تراز اول هالیوودی حضور دارند اما من همان سوالی که در انتخاب فیلمهای ایرانی از خودم میپرسم در انتخاب آثار هالیوودی هم میپرسم. میگویم این فیلم قرار است چه چیزی به من اضافه کند؟ اگر قرار است صرفا در یک پروژه هالیوودی حضور داشته باشم که چیزی به من اضافه نمیکند آن کار را نمیپذیرم به جای آن ترجیح میدهم روی فیلمنامهای که دوست دارم کار کنم و فیلمی را که دوست دارم، بسازم. اما ممکن است باز هم در آثار هالیوودی حضور داشته باشم. در حال حاضر روی چند فیلمنامه کار میکنم و امیدوارم بتوانم فیلم دومم را بسازم. همچنین ممکن است فیلمنامهای از من نیز توسط کارگردان دیگری ساخته شود که فعلا در مرحله گفتوگو و مذاکره است.
به نظر میرسد دلیل اینکه شما توانستید به موفقیت دست پیدا کنید و به پروژهای هالیوودی هم وارد شوید این است که عطش دیده شدن به هر شکل را ندارید. این امر از کم مصاحبه کردنتان با رسانهها هم پیداست. شما و همایون ارشادی به عنوان بازیگرانی شناخته میشوید که حضورهای بینالمللی موفقی را تجربه کردهاند اما این حضورها قرار نیست به هر شکلی باشد.
حضور در ایران و خارج از کشور برایم فرقی ندارد. بازی در فیلمی ایرانی، هالیوودی یا اروپایی باید از حداقل استانداردی که من در ذهن دارم برخوردار باشد تا آن را بپذیرم حالا هرجای دنیا میخواهد باشد و هر دستمزدی که میخواهد داشته باشد. من از دنیای فیلمنامه به عرصه بازیگری آمده ام، دغدغه قصه و درام دارم پس اگر بخواهم دیده شوم با کارگردانی و فیلمنامه نویسی هم دیده خواهم شد. اگر عطش دیده شدن به هر شکل را داشتم نمیرفتم هفت ماه تئاتر تمرین کنم.در نهایت این است که مگر تو قرار است چند تا فیلم در کارنامه ات داشته باشی. من به عنوان بازیگر باید همه تلاشم را بکنم تا با خودم چیزی به یک پروژه اضافه کنم بنابراین اگر پروژهای به تصورات و استانداردهایم نزدیک نباشد ترجیح میدهم بیکار بمانم تا اینکه کاری را که دوست ندارم، انجام دهم.
مد و مه ۳۱ فروردین ۱۳۹۳