این مقاله را به اشتراک بگذارید
هر نویسنده تقدیری دارد، مثل همه آدمها که پیشانی نوشتشان با دیگری فرق دارد. برخی همه عمر را در راحتی و آسایش خیال زندگی می کنند، طعم شهرت و رفاه را می چشند؛ برخی دیگر مدتی از زندگی خود را در بدبختی و دربدری یا زندان سپری می کنند، اما بالاخره دیر یا زود موسم خوشیشان می رسد، اسم و رسمی به هم می زنند و بقیه عمر را با آسایش می گذرانند. تجربه آن سالهای دشوار هم می شود پشتوانه کارشان تا کسب موفقیت و معاش کنند.
اما گویی تقدیر در مورد همه بخش کوتاه یا بلندی از خوشی را در نظر نگرفته. جماعتی هستند که باید همه عمر را در بدبختی و آوارگی و یا بدتر از آن زندان و کار با اعمال شاقه بگذرانند. آدمهایی که اگر توان خلاقه ای هم داشته باشند و به هزار دردسر آن را به ثمر برسانند، آنقدر دیر شناخته می شود که دیگر فرصتی برای استفاده از نتیجه کارشان نمانده و چه بسا مجموعه این توفیق و اعتبار و یا شهرت می ماند برای روزگار پس از مرگ.
وارلام شالاموف نویسنده کتاب «قصه های کولیما» نمونه بارز نویسندگان دسته سوم است. همانها که گویی روزگار به هیچ وجه میانه ای با آنها ندارد و تصمیم نگرفته اندک صورت خوشی به آنها نشان بدهدهمین قدر خوش شانس هستند که چند دهه ای بعد از مرگ آثارشان شناخته شود.
روسیه در قرن بیستم درگیر یکی از بزرگترین حماقت های کل تاریخ خود شد. در نظر گرفتن اینکه انقلاب روسیه تا حد زیادی نتیجه اضمحلال سیاسی و اجتماعی این کشور، به دلیل ضعف و بی تدبیری آخرین تزار تاریخ روسیه بود و یا هر دلیل دیگری، نمی تواند توجیه کننده پناه بردن به دامان هیولای مخوفی به نام کمونیسم باشد.
البته وقتی مردم روسیه گرفتار این آفت مزمن شدند، کمونیسم در آغاز به عنوان جامعه بی طبقه و عدالت حکومت پرولتاریا (که قرار بود در این دیار و ایضا کل دنیا حاکم شود)، صورت زیبایی از خود نشان می داد. صورت زیبایی که مدتی بعد مشخص شد که صورتک است و پشت آن هیبت مخوفی پنهان شده. هیبت مخوفی که تجسم آن را در شیوه حکومت داری استالینیستی، اردوگاه های کار اجباری در گولاک سیبری، قتل و عام روشنفکران و هنرمندان و حتی رحم نکردن به رفقای دیروز که پابه پای آنها در به بار نشستن این حماقت تاریخی نقش داشتند و البته نرم نرمک متوجه خبط و خطای خود می شدند. بعدها خیلی از همین چهره های کم و بیش برجسته که به این اشتباه تاریخی پی بردند و کارشان اگر به مردن نکشید به چیزی بدتر از آن ختم شد یعنی زندانی شدن در گولاک.
البته برخی هم بودند که تجربه زندانی شدن در چنین اردوگاه هایی را دستمایه نوشتن آثاری کردند که بعدها به شهرت آنها در سطح جهان انجامید. یکی از نمونه های شاخص این افراد الکساندر سولژنیتسین بود که سالهایی طولانی را گولاک گذراند، اما هرچه بود اواخر عمر عاقبت به خیر شد و با نوشتن آثاری در این باره و از همه معروف تر همچون مجمع الجزایر گولاک به شهرت رسید و حتی برخی براین باورند که او با نشان دادن حقایق جاری در آن کشور سهم ویژه ای در کله پا شدن کمونیسم داشت. آثار این نویسندگان بازگو کننده این بود که چگونه یک انقلاب پوشالی فرزندان و یا روشنفکران خود را به مسلخ می برد.
وارلام شالاموف تقریبا همین کار را کرد، با داستانهایی به لحاظ ادبیت به مراتب بهتر و تاثیرگذارتر اما به اندازه سولژنیتسین خوش شانس نبود، و با وجود اینکه آثار او به لحاظ محتوای نیز نزدیکی بسیاری با نوشته های سولژنیتسین داشت و می توانست به شکلی به مستندتر پرده از حقایق جاری در پشت درهای بسته شوروی سابق بردارد، به چنین توفیقی دست نیافت. چرا که این آثار در زمانی که باید منتشر نشدند و کشف آنها در جهان ماند برای سالها بعد از مرگ او.
شالاموف ده سال قبل از انقلاب کارگری روسیه، به سال ۱۹۰۷ در وولوگدا در شمال این کشور چشم برجهان گشود. پدرش کشیشی ارتدوکس و مادرش معلم بود. شالاموف سال ۱۹۲۴ به مسکو رفت تا در دانشگاه حقوق بخواند. اما مدتی بعد درگیر مسائل سیاسی شد. نخستین بار در ۲۲ سالگی دستگیر شد و به اتهام تحریکات ضدحکومتی به حبس در اردوگاه اورال محکوم شد.
سال ۱۹۳۱ دوباره به مسکو بازگشت و سال ۱۹۳۷ بازهم دستگیر شد، اما این بار جرم او از دید حکومت بسیار جدی تر بود! از همین رو او را به منطقه کولیما فرستادند. کولیما در شمال شرقی سیبری، در روزگار زمامداری استالین محل ساختن اردوگاههای کار اجباری بود. یکی از آن مناطق مخوفی که گذراندن محکومیت در آنجا به منزله جان کندن تدریجی بود و زنده ماندن در چنین جهنم سفیدی چیزی شبیه معجزه.
هفده سال از زندگیاش را در این منطقه در اردوگاه های کار اجباری گذراند. شالاموف سال ۱۹۵۶ در حالی به مسکو بازگشت که از دو سال قبل کار روی کتاب «داستانهای کولیما» را آغاز کرده بود. او نگارش آنها را در سال ۱۹۵۴ میلادی آغاز کرد و تا سال ۱۹۷۳ ادامه داد. شالاموف در این فاصله زمانی تقریبا دوازده سال را برای نوشتن این کتاب صرف کرد و آن را به اثر اصلی خود تبدیل کرد. او در این ایام تقریبا به موجودی از کار افتاده بدل شده بود و به همین دلیل هم از ازدوگاه کار اجباری رهایی یافته بود تا بقیه عمر را همچون موجودی معلول و ناتوان در آسایشگاه های معلولین سپری کند.
شالاموف در قصه های کولیما به روایت حوادثی میپردازد که در اردوگاههای سیبری اتفاق افتاده است. این اثر یک کالبد شکافی ادبی وهمآلود و بیرحمانه از یک جامعه بسته است که هیچ کسی در آن از آسیب پذیری مصون نیست. داستانهای او همگی از تجربیات واقعی اش سرچشمه می گرفتند و از حقایق هولناکی سخن می گفتند که از دید جهانیان پنهان مانده بود. او معتقد بود آثارش نه داستانند و نه خاطره، بلکه او کوشیده به آثار ادبی خود سندیتی ببخشد که گواهی باشند بر دوران سختی که بر مردم آن دیار گذشته است.
قصههای کولیما اثر ادبی شگفت و بینظیر قرن بیستم است. این کتاب مجموعهای ست از تجارب مخوف و باورنکردنی زندگی در اردوگاههای کار اجباری شوروی که توسط نگاه تیزبین یکی از محکومان نقل میشود و بهصورت داستانهایی پراکنده تمامی زیروبمهای دردها و امیدهای این زندگی را بیان میکند.
این داستانها در واقع شخصیت دیکتاتوری شوروی را از درون نشان میدهد و اینکه آنها چگونه به انسان با چشم تحقیر نگاه میکردند. از آنجا که نفی بلد شالاموف در وطنش حتی تا مدتها پس از مرگش در سال ۱۹۸۲ هم ادامه داشت، این کتاب او در سال ۱۹۸۹ در روسیه منتشر شد.
به این ترتیب شالاموف همه عمر روزگار در سختی گذراند و هیچگاه روی خوشی ندید، داستانها او رفته رفته در جهان شناخته شده و ارزشهای شان آشکار می شود، اما افسوس که داستانهای او در زمان خود منتشر نشده و ناشناخته ماندند تا این مرد رنج کشیده هیچگاه طعم موفقیت در زندگی را درک نکند.
داستانهای او در روسیه در دوران فضای باز سیاسی گورباچف و کمی پیش از فروپاشی حکومت کمونیستی شوروی سابق به سال ۱۹۸۹ منتشر شدند. در دیگر کشورها قدر ارزش این آثار دیرتر نیز شناخته شد، چنانچه آلمانی ها تازه در سال ۲۰۰۷ به ترجمه آثار او پرداختند.
مجموعه «قصههای کولیما» (جلد ۱) اثر وارلام شالاموف ترجمه نازلی اصغرزاده ترجمهای است از «The Kolyma Tales» که دربرگیرنده داستانهایی چون «کوبیدن برف بکر»، «ماجرای شب»، «باران»، «میوههای جنگلی»، «روحانی تاتار و هوای آزاد»، «تایگای زرین»، «شوکدرمانی» و… ؛ این کتاب در ۳۰۶ صفحه، شمارگان ۱۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۴ هزار تومان به به همت نشر مروارید به چاپ رسیده است.
نسخه آلمانی این اثر در پنج جلد منتشر شده است و نشر مروارید پس از معرفی این نویسنده مهم ادبیات روس به مخاطبان فارسی زبان ادبیات داستانی در آینده نزدیک جلدهای دیگر این اثر ادبی ارزشمند را نیز منتشر خواهد کرد.
قصه های کولیما
نویسنده: وارلام شالاموف
مترجم: نازلی اصغرزاده
نشر مروارید چاپ اول بهار ۱۳۹۳
شمارگان ۱۱۰۰ نسخه
۳۰۶ صفحه،۱۴۰۰۰ تومان
الفِ کتاب / مد و مه / مرداد ۱۳۹۳