اشتراک گذاری
‘
نیره رحمانی/ مد و مه
خانه دختر یکی از فیلمهای جسورانه جشنواره امسال است. چنانکه شاید برخی پیش بینی می کنند که اکران عمومی آن اگر ناممکن نباشد با حواشی و جرح و تعدیل های زیادی همراه خواهد بود که امیدواریماین گونه شود و شهرام شاهحسینی مجبور نگردد دوره بیفتد در سینماهای نمایش دهنده فیلم بخش های سانسور شده را باصدای بند برای تماشاگران تعریف کند!
بی شک نباید از نقش پرویز شهبازی در شکل گیری این حواشی که البته نقاط قوت فیلم هم عمدتا در ارتباط با آنها هستند غافل شد. اگرنخواهیم زیاد حساسیت نشان بدهیم و از پارهای نقاط ضعف فیلم صرف نظر کنیم، حاصل کار شهرام شاه حسنی و گروه همکارش قابل دفاع است و نتیجه فیلمی ست خوش ساخت با بازی های خوب که به واسطه مایه های اجتماعی گرایانه اش حرفهایی هم برای گفتن دارد. البته دیدن فیلم در جشنواره توصیه می شود چون معلوم نیست چقدر از فیلم برای اکران عمومی کوتاه خواهد شد!
****
نگاهی به فیلم خانه دختر ساخته شهرام شاه حسینی/ برگهایی که پرویز شهبازی رو نکرد
خانه دربند
آنتونیا شرکا
حضور پررنگ پرویز شهبازی را در مقام فیلمنامهنویس در جایجای «خانه دختر» میتوان دید. این رد موثر شهبازی را، هم بهلحاظ تماتیک میتوان بررسی کرد: پرداختن به مضامینی چون مسایل و مشکلات ناشی از دانشجویدختربودن در شهر بیدروپیکری مثل تهران و فشارهایی که هنوز از محل بخش سنتی و ریشهدار جامعهمان بر دختران و زنان وارد است؛ و هم بهلحاظ ساختاری: پرداختن به داستانی در قالب جنایی با همه خستی که بجا در ارایه اطلاعات به خرج میدهد. شهرام شاهحسینی، کارگردان فیلم – که هم اینک مجموعه پربینندهاش «همهچیز آنجاست» هرشب از شبکه سه سیما پخش میشود – تواناییهای خود را در بازیگرفتن از بازیگران و خلق لحظههای اشکانگیز و همچنین پرتعلیق، نشان داده است. بنابراین زوج شهبازی/شاهحسینی ترکیب مناسبی برای فیلمی مانند «خانه دختر» بهنظر میرسد. اما از سویی فیلم، هم در فیلمنامه و داستان نقاطی خالی دارد و هم در ساختار سینمایی. بیآنکه بخواهیم در اینجا وارد جزییات داستان شویم (مبادا از لذت تماشاکردن آن در نمایش عمومی کاسته شود)، آنچه سبب اقدام نهایی دختر (رعنا آزادیور) در پایان فیلم میشود، باورپذیر نیست. نه در او آنچنان عشقی نسبت به نامزدش دیدهایم و نه از تیپ شخصیتی او برمیآید که بهخاطر اتهامی که به او وارد شده – راست یا دروغ – دست به اقدامی هیجانی از این دست بزند. در بعد ساختاری تقسیم فیلم به دو پاره زمان حال و بعد بازگشت به گذشته موجب شکستی سبکی در فیلم شده است. درحالیکه در نیمهنخست با زحمت و تنها بهمدد قطعات کمی که از پازل داریم، فقط میتوانیم حدس بزنیم چه اتفاقی افتاده، از شروع فلشبک ناگهان روایت خطی میشود و بهسرعت به سمت پایانی میشتابد که کنجکاویم بدانیم. از اینجا آن بازیهای رازآلود فراموش شده و جایش را روایتی کلاسیک میگیرد. از نقاط قوت این نیمه، بازی بازیگران است، بهعلاوه یک حامد بهداد آشنا که به او رخصت داده میشود مطابق با غریزهاش «اوور» بازی کند. به یاد بیاورید تهدیدهایی را که در داخل ماشین به نامزدش میکند که پیامآور سرنوشتی شوم هستند. حضور حامد بهداد جزو نقاط قوت فیلم است. در کل، فیلم از جایی جنایی میشود که هنوز درام شکل نگرفته و کارگردان میتوانسته برگهای برنده خود را با درایت بیشتری رو کند.
***
نقدی بر فیلم خانه دختر :
نقد فیلم " خانه دختر " اثری از "شهرام شاه حسینی"
فرید مسجدی
فیلمنامهنویسان مسائل اجتماعی، مسائل اطراف خود را سنجیده و سوژهای را که برایشان دغدغه است، مینگارند. شیوه بیان اما روشهای متفاوتی دارد. گاهی داستان از دل مسئله روز جامعه مطرح شده، مخاطب را به دیدن داستان دعوت کرده و تصویری از آن که افق و دید کارگردان و نویسنده است را نشان میدهد. گاهی داستان، مسئلهای را مطرح کرده و تماشاچی را به فکر کردن دعوت میکند که سوژه مورد نظر را با خود در میان بگذارد. اگر فیلمنامه نویس جامعه خود را خوب بشناسد، مسئله را خوب باز کرده تا تماشاچی را به چالش بکشاند.
پرویز شهبازی از آن دست فیلمنامه نویسان است که دغدغه جامعه دارد. زمانِ خود را خوب میشناسد و برای مسائلش فیلمنامه مینویسد. سوالهای مهمی که گاها در اجتماع بحث کردن در موردشان مطرود است را وارد میکند. نفس عمیق اگر نگوییم بهترین، اما قطعا جزو بهترینهای سینمای ایران در ژانر اجتماعی است. فیلمی که در مورد مشکلات جوانان و ناامیدی بعد از دورهای رکود اقتصادی و بلوغ روشنفکری در جامعه بود. دربند، فیلمی دیگر که مسئله اعتماد را در دوره سیاهی روابط در جامعه نشان میداد. در خانه دختر، پرویز شهبازی پارا فراتر گذاشته و به مسئله مهم دیگری پرداخته است که یکی از مهمترین ابژههای فکری جامعه ما است. این امر نه مختص قانونگذاران، که در بین جوانان و خانوادهها نیز بحث برانگیز است. سوژه اصلی داستان در مورد مسئله بکارت و منزه بودن دختران از دید شرع، قبل از ازدواج است. سوژهای داغ که گاها توسط خیلی عظیمی از جوانان و خانوادهها بحثی مطرود است و جایی برای مطرح شدن ندارد. پرویزشهبازی با یک داستان، سوژه مورد نظر را باز میکند تا چالش ایجاد شود.
فرم روایی داستان، شجاعانه است. در ابتدای فیلم، انتهای داستان را نشان میدهد. مخاطب مرگ عروس را میفهمد، اما با ایجاد یک تعلیق خوب در روایت داستان، دلهرهی دانستن داستان را ایجاد میکند. فیلم آنقدر سرپاست که مخاطب با آنکه تمامی اتفاق را میداند، اما تا آخر نشسته و دوست دارد بداند که چگونه این اتفاق افتاده است. دو دوست عروس فوت کرده، بیخود و با ادا وارد ماجراجویی نمیشوند. بدون دلیل نیز در نقش کارآگاه در نیامده تا فیلم از زاویه آنها دیده شود، بلکه این داماد، با بازی بسیار خوب حامد بهداد است که داستان را برای تماشاچی باز میکند.
بزرگترین حفره فیلمنامه شاید جایی باشد که بپرسیم چرا حاج مرتضی نمیخواهد مراسم بگیرد و یا کسی بفهمد؟! حاج مرتضی علت اصلی مرگ دخترش را میداند که از داماد میپرسد : " مرد و مردونه بگو، به دختر من دست زدی؟! ". با کمی دقت میتوان فهمید که وقتی دختر میمیرد، داماد به خانواده دختر زنگ زده، حاج مرتضی علت را جویا میشود، داماد توضیح میدهد و مجبور میشود بگوید که دختر از دست معاینه توسط دکتر زنان دست به فرار گذاشته و پدر شک میکند. حاج مرتضی که به دختران خود اطمینان دارد، برای رفع شک اولین بار از داماد خود سوال میپرسد. حتی نشانهای در فیلم دال بر ادامه شک حاج مرتضی به دامادش است. آنجا که به خانه آمده و دختر کوچکتر خود را با داماد دیده، میگوید : " تو نامحرمی، درست نیست با دختر تنها اینجا باشی، این دختر به اندازه کافی بزرگ شده" .حاج مرتضی فکر میکند شاید دخترش کاری کرده است و شاید در محلهاش آبروریزی شود، برای همین حتی خانه خود را با قیمتی پایین تر برای فروش میگذارد. البته نباید منکر شویم که داستان ایراداتی دارد. اگر فرم روایی داستان را از ابتدا تا انتها، در خط سیر مستقیم زمان در ذهن خود مرور کنیم، خواهیم دید که در سیر منطقی وقایع، حفرههای فیلمنامه خود را نشان میدهند.
فیلم "خانه دختر" فیلم خوبی است که بدلیل مسئله مهم و چالشبرانگیزی که دارد، شاید نتواند اکران عمومی بگیرد. تا میتوانید تلاش کنید درجشنواره ببینیدش.
*****
نگاهی به فیلم خانه دختر ساخته شهرام شاه حسینی
پشت پرده ابهام
یاسمین خلیلی فرد
«خانه دختر» يکي از بهترين و متفاوت ترين فيلم هاي جشنواره سي و سوم است. تقريباً قابل پيش بيني است که فيلمنامه اي از پرويز شهبازي تا چه حد مي تواند رئاليستي و درعين حال پرکشش از آب درآيد.
به لحاظ موقعيت کاراکترهاي داستان و فضاسازي، فيلم دور از ساخته هاي شهرام شاه حسيني و بسيار نزديک به آثار پرويز شهبازي است. موقعيت دختران دانشجو و نوع روابط آنها يادآور موقعيت مريم در فيلم «دربند» است، اما برخلاف «دربند» که در آن بحران آنچنان جدي و دردناک نيست و داستان بيشتر بر پايه شخصيت هايش بنا شده است در «خانه دختر» اين بار از همان آغازين لحظات درام، شاهد يک گره افکني اساسي در فيلم هستيم که تا لحظات پاياني فيلم پاسخي به آن داده نمي شود و همين مسئله کشش فيلم را دوچندان مي کند. گره داستان بسيار هوشمندانه و غيرقابل پيش بيني است و مخاطب را دچار غافلگيري ميکند. پيشرفت روايت و نقش هر يک از شخصيت هاي اصلي داستان در آشکار شدن بخشي از ماجرا و گشوده شدن بخشي از گره داستان به خودي خود از ديگر نکات مثبت فيلم است. شخصيت پردازي قوي فيلم و اينکه هر يک از اين شخصيت ها پيشينه اي دارند از مهم ترين ويژگيهاي فيلمنامه است. اجزاي درام آن قدر هوشمندانه طراحي شده اند که مخاطب بر صندلي خود ميخکوب مي شود و در انتظاري جانکاه به سر مي برد تا دريابد علت مرگ سميرا (رعنا آزادي ور) چه بوده است. بازگشت به گذشته و مرور وقايع اتفاق افتاده به جذابيت بيشتر داستان کمک مي کند. تعليقي که در فيلم ايجاد مي شود مخاطب را به ياد معماي مرگ الي در فيلم «درباره الي» اصغر فرهادي مي اندازد. شاه حسيني دست بر موضوع حساسي گذاشته است و تا مرز خطوط قرمز به جلو رفته است، اما بهتر آن بود که حالا که کارگردان با چنين ظرافتي پيش رفته در پايان نيز به گره گشايي خود جلاي بيشتري مي بخشيد و مخاطب را با ابهام در درک درست واقعه تنها نمي گذاشت. نبايد از ياد برد که اصغر فرهادي نيز در «درباره الي» تا حدودي مخاطب را دچار تعليق مي کند و اين ابهام تا پايان با او باقي مي ماند اما او در بخش هايي از فيلم با کاشت اطلاعات بروز چنين ابهامي را منظقي مي کند و پاسخ به سوالات مخاطب را در دل آن اطلاعات قرار مي دهد، اما به نظر مي رسد در «خانه دختر» برخي جزييات داستان دچار ابهام ها و معماهايي هستند که تا پايان نيز پاسخ درستي به آنها داده نمي شود، از جمله آنکه چرا پدر سميرا (بابک کريمي) از همان ابتدا سعي دارد مسئله مرگ دخترش را مسکوت نگاه دارد و تلاشي براي فهم و درک ماجرا نمي کند؟ در بسياري از صحنه هاي فيلم اشاره بر پاکدامني و نجابت سميرا مي شود (مثلاً سرايدار خانه ، مدير تالار عروسي، دوستان همکلاسي او و …) بارها بر اين مسئله تأکيد مي ورزند پس چرا در نهايت او دست به خودکشي مي زند؟ آيا واقعاٌ سميرا با آنچه ديگران از او مي گويند تفاوت دارد يا اتفاقي در برهه اي از زندگي نجابت وي را خدشه دار کرده است؟! آيا مثلاً اين امکان وجود دارد که در گذشته دختر مورد تعرض واقع شده باشد؟ آيا ممکن است در دوران کودکي آسيبي به او رسيده باشد؟! آيا ممکن است کسي از نزديکان پدر و يا فاميلي نزديک به او تجاوز کرده باشد و پدر به همان علت نمي خواهد صداي مسئله درآيد؟ حتي اين امکان وجود دارد که انتخاب نام «خانه دختر» نشانه اي باشد بر اين مسئله که اتفاقي در همان خانه محل زندگي براي دختر روي داده است و درواقع همان خانه است که منشا نگون بختي او بوده است، خانه اي که حتي خواهر کوچکتر سميرا نيز در آن با خيال آسوده زندگي نمي کند و ترسي هميشگي در رفتار و نوع نگاهش موج مي زند… اينها پرسش هاييست که براي تماشاگر چنين فيلمي پيش مي آيد و فيلمساز موظف بود با نشانه گذاري هاي صحيح و کاشت اطلاعات کافي در گذشته دختر و بخش هايي از فيلم اين ابهامات را برطرف کند.
از ديگر اشکالاتي که بر فيلم وارد است، حذف و خروج ناگهاني شخصيت پريسا (پگاه آهنگراني) از داستان است. خروج بهار (باران کوثري) از داستان با بازگشت او به شهرش براي تعطيلات منطقي است، اما پريسا که به نظر مصرتر و باهوشتر از بهار مي رسد و مي تواند نقش مهم تري در کشف راز مرگ دختر داشته باشد به ناگاه از داستان پاک مي شود.
بازيهاي خوب فيلم از ديگر عناصر مثبت آن است. هيچ بازي بدي در فيلم به چشم نمي خورد. حتي فرعي ترين بازيگران در فرعي ترين نقش ها نيز درست در جاي خود قرار گرفته اند و همسان با ديگر بازيگران فيلم به ايفاي نقش پرداخته اند. حامد بهداد بازي دروني زيبايي از خود ارائه مي دهد که موجب مرموزتر شدن کاراکتر منصور مي شود و حتي تا ميانه هاي فيلم اين ترديد براي مخاطب به وجود مي آيد که آيا او در قتل دختر دست داشته است؟! آيا ممکن است او راز مرگ دختر را بداند؟! همچنين رويا تيموريان در همان چند سکانس يکي از بهترين بازي هاي دوران بازيگري خود را برجاي مي گذارد. او ايفاگر نقشي متفاوت است و از عده آن بخوبي برمي آيد. پگاه آهنگراني و بابک کريمي نيز بازي هاي خوبي دارند و مي توان بي ترديد «خانه دختر» را يکي از بهترين فيلمهاي اين دوره جشنواره به لحاظ بازيگري دانست. درباره «خانه دختر» مي توان صفحه ها نوشت. فيلمي که يکي از قوي ترين فيلمهاي جشنواره تا به امروز بوده است اما نوشتن مفصل تر را بايد به زمان اکران عمومي فيلم موکول کرد./ بانی فیلم
****
نگاهی دیگر به خانه دختر
يك فيلم سركاري
مونا باغی
اولين نكته جذاب و كنجكاويبرانگيز درباره فيلم خانه دختر همكاري پرويز شهبازي در مقام فيلمنامهنويس و شهرام شاه حسيني در مقام كارگردان است. دو نام آشنايي كه تنها با مرور اسم آثار پيشينشان متوجه تفاوتهاي اساسي در سليقه و ديدگاهشان ميشويم. فيلم خانه دختر با وجودِ خوش ريتم بودن، در بخش فيلمنامه از حفرههاي داستاني فراواني رنج ميبرد. فيلم سعي دارد قصهگو باشد و شوك اوليه را در همان دقايق نخست به خوبي به تماشاگر وارد ميكند اما در ادامه از بيان مقصودش واميماند. فيلم گره اصلي را با مرگ سميراي در آستانه ازدواج ايجاد ميكند و با مرموز نشان دادن خواهرِ سميرا اين تصور را به ذهن تماشاگر ميآورد كه فيلم قرار است گره را به كمك او به عنوان كسي كه بيشتر از ديگران به خواهرش نزديك بوده و حقايق را ميداند باز كند اما خواهر تا انتها به صورت يك منبع اطلاعاتيِ دست نخورده باقي ميماند و فيلم ناگهان تصميم ميگيرد آنچه خودش مانند پازل كنار هم چيده را خراب كند و با يك فلاشبك طولاني داستان را به انتها برد. در نتيجه وجود دو شخصيت مهم با بازي خوبِ باران كوثري و پگاه آهنگراني كه از همان ابتداي ايجاد گره در جريان قرار ميگيرند و با سماجت دنبال يافتن دليلِ مرگ دوستشان هستند به شكل عجيبي خلاصه ميشود در اينكه متن شعري كه سميرا سروده را به دست داماد برسانند تا براي سنگ قبر نوعروس از آن استفاده كند يا مثلاٌ داماد متوجه شود نامزدش فيسبوك داشته ولي دوست پسر نداشته.اطلاعات اضافهاي كه قرار نيست هيچ كمكي به باز شدن گره اصلي كند در اين ميان مهمترين نقطه قوت فيلم را قطعاً بايد حامد بهداد دانست. بازيگري كه به خوبي توانست با بازياي كنترل شده، هر آنچه تماشاگر براي درك بهتر از موقعيتي كه در آن گير افتاده لازم دارد را در نگاه ، جنس صدا و تمامي حركاتش بگنجاند.
در بخش دوم فيلم يعني همان بخش فلاشبك مواجه ميشويم با يك خانوادهي شوهرِ به شدت فانتزي كه لحن فيلم را كاملا عوض ميكند. شخصيتهايي كه آنقدر از فضاي جدي تعريف شده در نيمه نخست فيلم بيرون ميزنند كه انگار فيلمساز اين خانواده را از يك طنز سخيف برداشته و پرت كرده باشد وسط يك ملودرام با هدف نقد اجتماعي! درواقع فيلم ترجيح ميدهد همان تصوير ثابت و سطحي از جامعه سنتي كه در اكثر فيلمها ميبينيم را نقد كند و از سطح به عمق نرسد.البته در مورد سوژه فيلم جامعه هدف در دلِ جامعه سنتي هست اما تمام اين جامعه را دربرنميگيرد كه اين هم براي فيلمساز اهميتي نداشته است. از اين نكته هم كه بگذريم حجم توهين به شخصيت اصلي داستان از طرف خانواده داماد در فيلم انقدر زياد تعريف شده كه انتظار خارج شدن او از حالت طبيعي براي تماشاگر امري بديهي باشد اما شهبازي به عنوان فيلمنامهنويس برخلاف جسارتي كه از او در فيلم نفس عميق سراغ داشتيم اينبار براي سميرا همان تصوير آشناي دخترِ معصومِ بيدست و پا كه نبايد هيچ انتظاري به جز ترس و لرز از او داشت را انتخاب ميكند. تصويري كه ديگر خيلي هم مطابق با جامعه كنوني نيست تا در نهايت اينگونه شود كه دختر به جاي خشم، ترس و اضطراب در چهرهاش موج بزند و به جاي واكنش نشان دادن و دفاع از شخصيت خود، فرار كند. سميرا با وجودِ داشتنِ پدري كه در تمام طول فيلم ميبينيم به داماد خود شك دارد، نه به دخترش و نامزدي كه با مادر خود درگير ميشود و زير بارِ اين سنت خانوادگي نميرود، ترجيح ميدهد قبل از پرسيدن نظر نامزدش به همان تلفن سادهي بيجواب مانده اكتفا كند و درحالي كه شرايط مناسب براي مبارزه با رفتار توهينآميزي كه فيلم براي ما تعريف ميكند وجود دارد، ميبينيم دختري كه شهبازي آفريده آنقدر ضعيف و حقير است كه بدون كوچكترين تلاشي، ميشود همان قربانيِ معصومي كه بايد عكسش در صفحه اول روزنامه چاپ شود و ترحم بخرد تا شايد جامعه اصلاح شود./ هفت فاز
****
گفتگوی با شهرام شاهحسینی:
این جامعه دیگر توان فریاد زدن ندارد
«خانه دختر» را می توان اولین ساخته بلند سینمایی شهرام شاه حسینی به حساب آورد اگرچه که شاه حسینی پیش از این با فیلم های «کلاغ پر»، «زن ها فرشته اند» و «آقای هفت رنگ» به سینمای ایران راه پیدا کرده است و حتی پیش تر از آن هم با فیلم کوتاه «به طعم خاک» توانست سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر را در سال 1381 از آن خود کند.
اما «خانه دختر» به لحاظ ایده و داستانی که دستمایه فیلمنامه پرویز شهبازی قرار گرفته، پا را از ساخته های قبلی این کارگردان فراتر می گذارد و وارد جهان جدی تری می شود.
شهرام شاه حسینی خود در این باره معتقد است که فیلمی ساخته که به خودش تعلق دارد و از آنجا که گیشه برایش اهمیت زیادی دارد می گوید اگر این فیلم با اقبال مخاطب مواجه نشود و یک میلیارد تومان نفروشد در کار خود شکست خورده است.
«خانه دختر» داستان دختر دانشجویی در آستانه ازدواج است که درست در روز عقد اتفاقی برایش رخ می دهد و قصه فیلم از اینجا رقم می خورد. منصور با بازی حامد بهداد و بهار با بازی رعنا آزادیور نقش این زوج را بازی میکنند و ابتدای این فیلم دوستان دانشجوی بهار با بازی پگاه آهنگرانی و باران کوثری مشغول خرید و آماده کردن خود برای این عروسی هستند که شخصی به آنها اطلاع می دهد بهار فوت کرده است و مراسم عروسی برگزار نمی شود.
از جمله محورهایی که این فیلم به سراغ آن رفته بیان رفتاری است که فیلمساز اثر وضعی آن را در روند یک داستان نشان می دهد.
شهرام شاه حسینی در این گفتگو که به مناسبت اکران فیلمش در سی سومین جشنواره فیلم فجر صورت گرفت، بیان کرد که در این فیلم خانواده با وجود اینکه نیت خیری دارد اما با استفاده از یک رفتار غلط مانع وصل شدن دو نفر می شود.
وی همچنین بیان کرد که در فیلم «خانه دختر» هم همه فکر می کنند آنچه که انجام می دهند درست ترین کار است و اتفاقا کار خود را با نیت خیر هم انجام می دهند اما همان نیت های خیر اگر غیر منطقی باشد بعدا ممکن است به یک فاجعه تبدیل شود.
*در این فیلم دغدغه ای مطرح می شود که به نظرم بسیار زنانه است و شاید طرح آن در سینما برای اولین بار باشد.
– من هیچگاه به آن این شکل نگاه نکردم که برای اولین بار موضوعی را مطرح می کنم. اتفاقا من طرفدار سینمای قصه گویی هستم که تکرار شده باشد و این برایم مهم است که حالا در این قصههای تکراری شما چگونه به آن نگاه و آن را بررسی می کنید و به قول بهرام بیضایی مرکب مهم است نه مقصد.
من معتقد هستم که یک قصه اگر به 10 کارگردان داده شود از آن مطلب 10 مدل فیلم با سلیقه های مختلف ساخته می شود و نگاه های متفاوتی از آن در می آید بنابراین چندان مشعوف قصه ای که روایت می کنم، نیستم.
*بحث شعف نیست اتفاقا مساله بر سر این است که شما چرا و چطور خواستید نگاهتان را درباره دغدغه خود مطرح کنید؟
– به هر حال من خوشحال هستم که محتوایی را بیان می کنم که تازگی دارد اما با این حال «خانه دختر» موضوعی را مطرح می کند که دغدغه بسیاری از جوانان و اتفاقا مردان است تا دخترها.
فکر می کنم تکلیف دخترها مشخص تر است. پسرها دوست دارند درباره ارتباط دخترها قبل از ازدواج با فرد دیگر دروغ بشنوند تا آینده زندگی شان را به مخاطره نیندازند یعنی حاضرند این دروغ را آنقدر تکرار کنند تا به یک واقعیت برایشان تبدیل شود.
این مساله در فیلم هم به نوعی بیان می شود یعنی دیالوگی در فیلم وجود دارد که حامد بهداد به نامزدش می گوید «هیچ وقت یه چیزایی رو به من نگو» و ادامه می دهد که در این صورت مغزش درد می گیرد و اتفاقاتی که نباید، رخ می دهد.
*این نوعی بدآموزی نیست که حرف هایی گفته نشود؟
– باید نگاه خود را از بدآموزی بیرون بیاورید. قصه در اینجا از نگاه این شخصیت و این کانال درباره این معضل این گونه بیان می شود و شاید درباره معضل دیگری و در فیلم دیگری بیان آن متفاوت شود.
آنچه که من در جامعه می بینم این است که دخترها دوست دارند دروغ بگویند و پسرها دوست دارند دروغ بشنوند.
اما در «خانه دختر» ما به این نمی پردازیم که این دختر و پسر بهم دروغ گفته اند یا خیر بلکه نکته اینجاست که نسلی که قرار است این دو را بهم وصل کند به نوعی بازدارنده هستند و تفکری دارند که همچون یک مانع در سرنوشت امروزی جوانان موثر است. این سنت که در بسیاری موارد خوب است در مواردی هم جواب عکس می دهد و اتفاقا با افکار به ظاهر بی اهمیت چیزهای بسیاری را تغییر می دهد.
*فکر می کنم بیشتر از سنت وسواسی باشد که مادر و خاله منصور دارند تا به جای اینکه دو زندگی را بهم متصل سازد آنها را به جدایی می کشاند.
– دقیقا، البته مادر و خانواده این نیت را ندارند که ارتباط قطع شود بلکه می خواهند ارتباطی را مستحکم تر کنند اما راهش را بلد نیستند. «خانه دختر» هم آن راه را نشان نمی دهد چون قرار نیست مقاله باشد یا تبدیل به برنامه تلویزیونی یا مستندهای «شوک» شود بلکه ما تنها این معضل را بیان می کنیم.
*آقای شاه حسینی این معضل چقدر اهمیت دارد که بخواهد سوژه این فیلم شود؟
– نگاهی بیندازید به آمار طلاق ها و آن وقت متوجه این مساله می شوید البته همه آنچه که منجر به ازدواج یا طلاق می شود به قصه ای که ما مطرح کرده ایم ارتباطی ندارد اما بخش عمده ای از زندگی زناشویی در خلوت زن و شوهر فارغ از مسایل مادی و حاشیه ای برگزار می شود. به ویژه عمده مسایل در چارچوب یک حریم شخصی دو نفره پیدا می شوند. بنابراین من می خواهم بگویم که بعضی موضوعات باید به طور کامل روانشناسی شود.
*شما درباره این معضل تحقیقات هم داشتید؟
– نه من هیچ تحقیقی نداشتم. مگر خود شما درباره این موضوع تحقیق داشته اید؟
*من درباره چیزی که بخواهم از آن صحبت کنم تحقیق می کنم.
– ببینید در این صورت گویی شما سوار مترو نمی شوید، دوستی ندارید، از آمار ازدواج و طلاق اطلاعی ندارید و…
*فکر میکنم ارتباطی که آدمها در حلقه اطرافیان خود دارند با تعامل با یک کارشناس تفاوت بسیاری دارد.
– ببنید شما روزنامه ای را ورق می زنید و یا به جشنواره فیلم فجر می روید و با تنوعی از فیلم ها مواجه می شوید. با دیدن بعضی از آنها که به نظر تازگی دارند آیا تحقیقاتی را شروع می کنید؟ و موضوعاتی را که چالش برانگیزتر هستند بررسی می کنید؟ خیر!
فیلمسازی هم به همین شکل است. ما هر دو با هم حرف می زنیم و فکر و ذکرمان در این مصاحبه است اما درعین حال مشخص است که یک ساعت دیگر ترافیک است و در خیابان های تهران چه اتفاقی در حال رخ دادن است. بعضی از مسایل بدیهی و جاری است و نیازی به تحقیق ندارد. من یک قصه اجتماعی دارم و اتفاقا اگر فرصتی پیش آمد میخواهم درباره این موضوع هم صحبت کنم که سینمای اجتماعی ما در یک یا دو دهه اخیر از سینمای کمدی ما مبتذل تر شده است.
*چگونه؟
– به این ترتیب که داستان دختر فراری، اعتیاد و… موضوعات بسیار حساسی هستند و اگر دستمایه فیلمسازی قرار می گیرند که آن را به بدترین شکل روایت می کند به نوعی فاجعه تبدیل می شود. کمدی را هر جور نگاه کنید حتی اگر هم سطحی باشد بالاخره کمدی است اما نمی توان به سینمای اجتماعی به شکل سطحی و سخیف نگاه کرد. مساله خیانت را به سادگی بیان می کنند درحالیکه خود فیلمساز هم شاید به آن اعتقادی نداشته باشد.
*و بعد بعضی از این آثار شاید تنها نسخه ای شربف تر از سریال های ترکی باشد.
– بله دقیقا. بنابراین بررسی مساله خیانت بسیار مهمتر از خود آن است و این کاری است که عباس کیارستمی، اصغر فرهادی و پرویز شهبازی و دیگران انجام می دهند و در واقع موضوع را از بعد از ماجرا شروع می کنند یعنی بعد از خیانت و پس لرزه های آن را نشان می دهند. به نظر می رسد که بعضی از فیلمسازان برای فرار از منتقدان به قصه هایی پناه می برند که آنقدر سطحی هستند که نه تنها کاری از پیش نمی برد بلکه بسیار توهین آمیز است. بنابراین من در این قصه سراغ پرویز شهبازی رفتم که سوار مترو می شود و با آدم ها ارتباط زیادی دارد.
خاطرم هست که شهبازی 12 نیمه شب قصه را برای من فرستاد و من همان جا یک ساعته آن را مطالعه کردم و بعد آنقدر درگیر قصه شدم که فراموش کردم به او اطلاع دهم و او خودش ساعت 3 صبح به من پیام داد و با هم صحبت کردیم.
*در همان وهله اول این قصه را چطور دیدید؟
– من فکر نمی کردم با چنین قصه ای مواجه شوم در واقع گمانم این بود که فیلمنامه پرویز شهبازی دغدغه های معمولی تری داشته باشد چون به نظرم قصه های معمولی هیجان انگیزتر و حادثه خیزتر هستند.
*با پیشینه ای که شما در فیلمسازی داشته اید چطور به سمت این فیلم ترغیب شدید؟
– من معتقدم قصه را باید جدی بگیریم و فکر نکنیم که اگر با یک ایده یا یک حادثه مثل سنگسار کردن یک زن و یا تجاوز به یک شخص مواجه شده ایم پس با موضوعی جذاب روبرو هستیم. خیر! این موضوعات بیشتر برای تلویزیون جذاب است آن هم نه برای سریال بلکه برای اینکه مورد تحلیل و بررسی قرار بگیرد و کارشناسان و روانشناسان درباره آن صحبت کنند. به نظرم سینما پس از این ماجراهاست و حالا قبل از اینکه بخواهیم به تفاوت این فیلم با آثار قبلی ام بپردازیم باید درباره این فیلمنامه بگویم و اینکه پرویز شهبازی آنقدر روان با این فیلمنامه برخورد کرده است که گویی شخصیت ها خودشان دیالوگ های خود را نوشته اند. دکوپاژ، میزانسن و… همه چیز به شکلی مشخص بود و به طور مثال من هر چه فکر می کردم که دکوپاژ باید چگونه باشد به هیچ نتیجه ای نمی رسیدم چون همه جزئیات در وضوح کامل بود و هیچ جای دومی برای چیزی متصور نبود جز همان چیزی که در فیلمنامه آمده بود.
*یعنی شما هیچ صحنه ای را تغییر ندادید؟
-خیر. من با چند صحنه مشکل داشتم که به پرویز شهبازی گفتم و او خودش صحنه ها را بازنویسی کرد. قبل از ساخت فیلم هم گفته بود که اگر قرار باشد فیلمنامه به مرحله ظهور برسد باید بازنویسی شود. به هر حال این تغییرات بسیار محدود بود و به گفته خود پرویز شهبازی، «خانه دختر» یکی از دقیق ترین فیلمنامه هایش است و در نظر من یکی از بهترین فیلمنامه های او است. البته من با این گفته کار خود را سخت تر می کنم چون نباید یکی از بهترین آثار او را به یک فیلم متوسط تبدیل کنم و امیدوارم که خروجی کار خوب شده باشد.
*جناب شاهحسینی شما پیش از این سه فیلم سینمایی بلند ساخته اید که مخاطب شما را بیشتر با این آثار می شناسد. دو فیلم گیشه ای همچون «کلاغ پر» و «زن ها فرشته اند» و فیلم کمدی «آقای هفت رنگ» که همه فیلم هایی تجاری و برای مخاطب عام محسوب می شوند. چطور بعد از آن سه اثر تصمیم گرفتید به دنبال ساخت این فیلم جدی با متنی از پرویز شهبازی بروید که اگرچه برای مخاطب خاص نیست اما مثل آن فیلم ها برای گیشه هم تعریف نشده است.
– ببینید من مدیون فرحبخش هستم. باید از جایی آغاز کنم که هنوز فیلم بلند نساخته بودم. من بعد از اینکه سیمرغ بلورین جشنواره بیست و یکم فجر را برای فیلم کوتاه «به طعم خاک» گرفتم تلاش بسیاری کردم تا قصه هیجانانگیزی از احمد رفیع زاده به نام «هیچ کجا هیچکس» را بسازم که به شکلی اخته و قیچی شده بود و بعد تبدیل شد به آنچه که ابراهیم شیبانی ساخت.
در واقع من قبل از شیبانی این قصه را به بسیاری از افراد از جمله مرتضی شایسته، سید جمال ساداتیان، سید ضیاء هاشمی و … ارایه کردم اما به نتیجه نرسید و این دوستان یا به من اطمینان نداشتند و یا به قصه علاقه مند نبودند. به این ترتیب من دچار نوعی واخوردگی شدم. آن زمان فریدون جیرانی با من تماس گرفت و پرسید که چرا فیلم اول خود را نمی سازم. من توضیح دادم که علاقه بسیاری دارم که فیلمم را بسازم و وقتی که او در مورد همکاری من با فرحبخش پرسید بیان کردم که علاقه مندم با او همکاری کنم.
من بعد از آن اتفاق 3 فیلم با فرحبخش کار کردم و او را فردی به شدت حرفه ای دیدم که فیلم هایش را دوست دارد و تلاش می کند که فیلمی را با کارگردان به سرانجام برساند و حالا سه فیلمی که من برای او ساختم قرار بود همین کارکردی را داشته باشد که شما از خروجی آنها میبینید. این سه فیلم قرار نبود به جشنواره کن یا برلین برود یا تماشاگر خاص داشته باشد و من خوشحالم که این فیلم ها در راستای کارکرد خود خوب بودند و با استقبال مردم مواجه شدند و همچنین مردم توانستند کمی فارغ از زندگی شخصی خود فضای مفرح و با نشاطی را تجربه کنند.
با این حال من می دانستم که روزی فیلم خود را خواهم ساخت اما نمی خواستم که یک فیلم شخصی و برای ماندن در کشوی میز بسازم.
*یعنی آن سه فیلم به شما تعلق نداشتند.
-خیر، آنها فیلم های من نبودند و من به عنوان یک تکنیسین باید ثابت می کردم که کارگردان هستم و کارگردانی، بازیگردانی، میزانسن، نور و … را بلدم و در نهایت تمام صبر من به نتیجه رسید و این اتفاق با فیلمنامه ای از پرویز شهبازی در فیلم «خانه دختر» رخ داد. حالا هم تاکید می کنم که من اصلا قصد نداشتم فیلمی شخصی و برای کشو بسازم و اگر فیلم «خانه دختر» با اقبال عمومی مواجه نشود من شکست خورده ام و دیگر این شغل را رها می کنم. این فیلم باید با اقبال مواجه شود و بالای یک میلیارد تومان فروش داشته باشد و اصلا علاقه ای ندارم فیلم را شخصی تر از آنچه که باید باشد ادامه دهم.
* چرا فیلم هایی ساختید که اساسا برای گیشه بودند و دغدغه ای نداشتند.
-به هرحال آنچه اهمیت دارد این است که آن فیلم ها اگر دغدغه ای نداشتند اما مبتذل و سطحی هم نبودند. در این فیلم ها پلان ها، اندازه قاب ها و دکوپاژ مشخص بود. فرج حیدری فیلمبردار بود و آتوسا قلم فرسایی طراحی صحنه را برعهده داشت و در واقع عوامل حرفه ای در آن مشغول به کار بودند.
*بله. منظور من کلیت این فیلم هاست که حرف دغدغه مند و یا محتوای جدی برای مخاطب ندارد.
-من معتقدم که گیشه باید در هر فیلمی لحاظ شود و نباید از هیچ اثری حذف شود و باید دقت داشت که کارکرد فیلم ها با هم متفاوت است. در واقع نباید گیشه را از هیچ یک از سینمای دغدغه مند و سینمای تجاری حذف کرد هر چند که کارکرد فیلم ها با هم متفاوت باشد.
در آمریکا سالی ۷۰۰ فیلم تهیه و تولید می شود که از میان آنها تنها ۱۰ تا را می توان دید و بسیاری از آنها پایین تر از فیلم های ما هستند که شما تنها با یک پروداکشن عظیم روبرو هستید و فکر می کنید که بازیگرانی مثل جودلاو و یا برد پیت در آنها بازی می کند فیلم های فوق العاده ای هستند اما این فیلم ها در واقع هیچ نیستند.
* از این بحث بگذریم و برویم سراغ «خانه دختر». ممکن است مخاطبی فکر کند که در این فیلم سنت هایی زیر سوال می رود.
-خیر. من نه با سنت و نه با مدرنیسم مخالفتی ندارم اما معتقدم که هر کدام از آنها به شکل افراطی جواب نمی دهند. واقعیت این است که ما نتوانستهایم از سنت خود محافظت کنیم. به طور مثال کشوری مثل ژاپن دائما از سنت خود محافظت می کند که با هجوم غرب و با این میزان زیاد از مدرن شدن اما باز سنت هایش حفظ میشود ولی ما اصلا نتوانسته ایم از سنت های ایرانی که اساس آنها به سمت کردار نیک، پاکی ها و خوبی ها پیش می رود و اتفاقا در این سنت ها از نشدن ها، دیوارهای بلند و ممانعت ها خبری نیست، محافظت کنیم. نمونه آن اینکه شنیدن صدای قرآن اینگونه شده که وقتی از کوچه ای رد می شوید فکر می کنید حتما در آن منزل شخصی مرده است، چون دیگر کسی قرآن نمی خواند و قرائت آن تنها به سنتی برای مردگان تبدیل شده است. بنابراین سنت ها کار خود را به خوبی انجام نمی دهند و ما معنای درست این سنت ها را نمی دانیم.
جمع شدن خانواده ها کنار یکدیگر و صله رحم نوعی سنت است، همچنین احترام به پدر و مادر و یا اینکه چه کسی سر سفره اول غذا بخورد و حتی نگاه کردن به دست و یا چشم پدر و مادر، سنت است اما متاسفانه برای ما اینکه دختر عمو با پسرعمو ازدواج کند یک سنت شده است.
من می خواهم بگویم این ما هستیم که فکر می کنیم رفتارمان درست و منطقی است. در یک نگاه کلی تر شاید صدام هم فکر می کرد که عملش درست است. در واقع تمام آدم های دنیا فکر می کنند که بهترین عمل را انجام می دهند و اگر از زاویه آنها نگاه کنید فکر می کنید که شاید درست می گویند. آدم ها همیشه حق را به خود می دهند چون از وقایع قضاوت اشتباه دارند. در فیلم «خانه دختر» هم همه فکر می کنند آنچه که انجام می دهند درست ترین کار است و اتفاقا کار خود را با نیت خیر هم انجام می دهند اما همان نیت های خیر اگر غیر منطقی باشد بعدا ممکن است به یک فاجعه تبدیل شود.
من دوست دارم آدم ها قبل از اینکه حرفی بزنند و یا کاری انجام دهند کمی فکر کنند و بیشتر دوست دارم این مساله را از خود فیلم دریافت کنند و نه با استفاده از سخنان من.
*من با صحنه پایانی فیلم کمی مشکل دارم و فکر می کنم شخصیت فیلم بیشتر دچار یک تصادف شده است تا خودکشی.
– من این برداشت های مختلف را دوست دارم. می توانیم فکر کنیم که این دختر سرش گیج می رود و به دلیل اتفاقی که برایش رخ می دهد روح و روانش را بهم می ریزد و یا حتی ممکن است زمانی که به منصور تلفن می زند، شک کند که او هم با مادرش همدست است. او آنقدر ناامید می شود که انگار دیگر چیزی برای از دست دادن، ندارد. اصلا اینجا اهمیتی ندارد که او چگونه از بین می رود، مهم خود فاجعه است.
*چرا پدر و خواهر بهار روز حادثه از اینکه او را از دست دادهاند آنطور که باید ناراحت نیستند؟
– حال این دو خوب نیست اما ضجه و مویه هم نمی کنند. باید یادتان باشد که پدر شرمسار است.
*و اتفاقا این مساله بیشتر خودخوری می آورد درحالیکه ما آن را در پدر نمی بینیم.
– پدر شرمسار است و خودخوری می کند و حتی بیان می کند که نمی خواهد برای دخترش مراسم بگیرد. این را هم بگویم که «خانه دختر» از بطن جامعه ای حرف می زند که دیگر توان فریاد ندارد. فاجعه پشت سر هم رخ می دهد اما گویی کرخت شده ایم. حامد بهداد هم به همین شکل است او هم تا پایان حتی قطره ای اشک نمی ریزد. آستانه درد در این جامعه بالا رفته است و اشخاص دیگر حرفی بیان نمی کنند.
عطیه موذن/ مهر
‘