این مقاله را به اشتراک بگذارید
گفت و گو با سامان سالور
«تمشک» مخاطب را نا امید نمی کند
عظیمه کنعانی: «تمشک» که چند هفته ای از اکران آن میگذرد، در دسته فیلمهای قصه گو قرار میگیرد و اصلا به خاطر همین ویژگی در جشنواره فیلم فجر سال ۹۲، یکی از کاندیدهای دریافت جایزه بهترین فیلمنامه بود، اما فیلم، اندکی بعد از اینکه به نقطه اوج می رسد، دیگر آن تب و تاب اولیه را در مخاطب ایجاد نمیکند و شاید بتوان گفت ریتم خوب خود را کند میکند. با این حال، تماشای «تمشک» را میتوان به خانوادهها توصیه کرد، به خصوص کسانی که در اندیشه داشتن فرزند هستند. با سامان سالور گفت و گویی داشتیم که حاصل آن اینجاست:
فیلم شما در جشنواره سال ۹۲ یکی از آثاری بود که مورد توجه قرار گرفت و حالا اکران خوبی نصیبش نشده است.
-چاره دیگری نبود. اگر این همه فیلم را با هم اکران نمیکردیم، به نمایش در آمدن آنها تا انتهای بهار سال بعد هم طول می کشید. هرچند که دی ماه امسال اتفاقی را شاهد بودیم که هرگز مثل آن در تاریخ اکران سینما رخ نداده است، روی پرده آمدن بیشتر از ۳۰ عنوان فیلم، چیزی نیست در اندازه ظرفیت های ما باشد. مگر ما چند سینما داریم که می توانیم در آن فیلم نمایش بدهیم؟ صحبت منطقی تهیه کننده فیلم این است که وقتی اثری قرار است در یک گروه اکران به نمایش در بیاید، باید حد اقل ۲۵ سالن داشته باشد. اما در واقعیت نمی توان اینطور نگاه کرد. گویا برآیند شورای صنفی غلط از آب در آمده و فیلم ها را با شرایط بد اکران میکنند که بگویند روی زمین نماند! اما این چه روندی است؟ برای ساخته شدن یک فیلم خون دل ها خورده میشود و در این کشور اگر ۱۵ سینمای معمولی داشته باشد، صاحبان آن دلخوش می شوند و این البته در مقایسه با اکران فیلم در کشورهای دیگر خنده دار است. یک فیلم متوسط هالیوودی در ۳۷۰۰ سینما به نمایش در می آید . ما در اینجا می خواهیم یک سوم از تولیدات یک سال کامل را در دو ماه پایانی به نمایش در بیاوریم؛ تنها برای اینکه بگوییم ما درست فکر کردیم و آمارهایمان درست از آب در بیاید. اعضای شورای صنفی امروز ، خودشان هم قبول کرده اند که برآیندشان اشتباه بوده است. اوضاع به گونه ای پیش رفته که فعالان واقعی سینما به بی تفاوتی رسیده اند و باید ترسید از روزی که این بی تفاوتی به تنفر تبدیل شود. ما ناگزیر بودیم به تمکین از قانون و آنچه شورای صنفی نمایش دستور می دهد. در یک نگاه کلی معتقدم باید به سینمای بخش خصوصی نگاه ویژه داشت. اگر فیلمی مثل «تمشک» نتواند هزینه تولید خود را در بیاورد، جز اینکه در چرخه معیوب و از نفس افتاده سینمای ایران یکی دو تهیه کننده و سرمایه گذار کم بشوند، اتفاق دیگری نمیافتد، هرچند که فکر میکنم این فیلم گلیم خود را از آب بیرون می کشد. در پایان این بحث باید بگویم شاید بهتر باشد از کلمه «مافیا» برای اکران سینمای ایران استفاده نکنیم، اما من هنوز بعد از این همه سال فعالیت در سینما نفهمیدهام چگونه است که برخی از فیلمها در بهترین زمان و بهترین سالن ها به نمایش در می آیند و مشاهده این شرایط دیگر امیدی را برای ما باقی نمی گذارد. ما برای فیلم «تمشک» هر آنچه دوستان گفتند قبول کردیم و حالا به سختی می پذیریم که چنین شرایطی برای اکران نصیبش شده است.
آنچه روی پرده آمده با نسخه ای که در جشنواره سی و دوم دیدم فرق دارد؟
-نه تغییراتی در پایان فیلم لحاظ شده است. بعد از اینکه فیلم را در کنار تماشاگران مختلف دیدیم پیشنهاداتی دریافت کردیم مبنی بر اینکه قصه را جور دیگری ببندیم. ما یک سکانس دیگر را دوباره فیلمبرداری کردیم تا با حفظ معنا و تفکری که برای پایان بندی در نظر گرفته بودیم، آن را به شکل جذاب تری به مخاطب ارائه دهیم. حالا فیلم به شکل روان تری تمام می شود و ریتم بهتری دارد. ما با همکاری خانم صفی یاری نسخه دوست داشتنی تری را روی پرده فرستادیم. «تمشک» با وجود شلوغی جشنواره سی و دوم، در میان رقبای خود دیده شد و فیلمنامه آن مورد توجه قرار گرفت و این برای خودمان هم خیلی مهم بود. فکر میکنم حاصل کار ما مخاطب هوشمندمان را نا امید نکرده است.
آیا موضوع رحم اجاره ای که یک دستاورد خوشایند برای علم پزشکی کشور ماست برای مطرح شدن در سینما حتما باید روایتی تلخ داشته باشد؟ این چیزی است که تا امروز شاهد بوده ایم.
-در فیلم ما رحم اجاره ای یک انتخاب است؛ انتخابی که ما هر لحظه می توانیم با آن مواجه شویم. فیلم میتوانست فراز و فرودهای بسیاری داشته باشد و غافلگیری های زیادی و کاراکترهای متعددی که مجموعا کار را شیرینتر کنند، اما در این حالت همذات پنداری مخاطب با آن قطع می شد. در حال حاضر هم فکر نمی کنم فیلم تلخ شده باشد. ممکن است یک بستر واقعی و دارای نقد اجتماعی و اتفاقاتی نسبتا دردناک باشد اما در نهایت به شدت امیدوار کننده است و پایان روشن و امیدبخشی دارد. انتخاب، به عنوان بستر فیلمنامه، یک موضوع کاملا انسانی و قابل باور و ملموس برای همه آدم ها و مخاطبانی است به تماشای فیلم میآیند.
فیلم شما خیلی خوب شروع می شود اما بعد از مخمصه ای که شخصیت رضوان در آن گیر می کند، دیگر مثل یک سوم ابتدایی جذابیت ندارد. با این موضوع موافقید؟
-اگر ما برای فیلمنامه قائل به وجود یک نمودار باشیم این امکان وجود ندارد که در تمام مراحل آن و در طول ۹۰ دقیقه، نفس مخاطب حبس شود. شخصیت پردازی و معرفی کاراکترها، گره افکنیها ،نقطه عطف و غافلگیریها در کل قصه و فیلم به گونه ای پخش شده که نهایتا آن چیزی که همه فیلمسازان دنبالش هستند یعنی قابل باور بودن، میسر می شود. همه بازیگران برای تحقق این امر تلاش کردند و قصه و شخصیت ها را باور کرده بودند. ما هم در نگاه جست و جو گر آقای محمود کلاری فریم به فریم خودمان با اثرهمراه شدیم.
درباره انتخاب بازیگر نقش رضوان صحبت کنید. این فیلم می تواند یک نقطه عطف در کارنامه سمیرا حسن پور باشد.
-بله. خانم حسن پور به قدری در نقش فرو رفته بود که تا دو ماه بعد از پایان کار هم همچنان به خاطر این وابستگی اذیت شد؛ این موضوع را به دور از هیچ اغراق یا خودشیفتگی عنوان می کنم. تمرینات ما در جهتی بود که بازیگر کاملا در قواره و قالب آن نقش قرار بگیرد به اندازه ای که خودش هم باور کند. این روند برای خانم حسن پور شروع شد همانطور که مثلا برای خانم آزاده زارعی در فیلم «آمین خواهیم گفت» هم شروع شده بود. سمیرا حسن پور از سه ماه قبل از فیلمبرداری چادر سر کرد و با اتوبوس در سطح شهر رفت و آمد داشت تا کاملا در قالب کاراکتر جا بگیرد. او حتی به این خاطر که قرار بود ایفاگر نقش زنی در طبقه رو به پایین جامعه باشد، از وسایل تکنولوژیک امروزی مثل لپ تاپ و … هم کمتر استفاده می کرد. خدا را شکر ایشان هم مورد توجه واقع شد و یکی از کاندیداهای بازیگری بود. ما سال قبل جایزه ای نگرفتیم اما به گفته خود آقای رضاداد سیمرغ نبردن کیفیت اثری را تحت الشعاع قرار نمی دهد. البته خیلی وقت ها هم متأسفانه حق به حق دار نمیرسد. در خلاصه باید بگویم ما نهایت تلاش مان را به خرج دادیم تا آن چیزی که در سینما همذات پنداری نامیده می شود اتفاق بیفتد. نوع روایت و مونتاژی که انتخاب شده در این جهت است. شاید در مقایسه با سینمای جهان چندان مدرن نباشد اما حاصل کار به گونه ای نیست که کند باشد و حوصله تماشاگر را سر ببرد. من فکر می کنم «تمشک» آن قلاب هایی را که باید برای تماشاگر بیندازد، تا آخر می اندازد.
چه الزامی وجود داشت که قصه در یک شهر کوچک رخ بدهد؟ در شهرهای بزرگ مثل تهران هم می توان چنین مشکلاتی وجود دارد.
-قصه ما در یک شهرستان اتفاق می افتد، جایی که روابط به ناچار نزدیک است. ما در شهرهای بزرگ ممکن است همسایه دیوار به دیوار خودمان را هم نشناسیم. انتخاب شمال کشور برای لوکیشن بعد از مطرح شدن فیلمنامه اتفاق افتاد. ما از ابتدا در اندیشه انتخاب یک شهرستان بودیم و در نهایت به یکی از شهرهای شمالی یعنی لنگرود در استان گیلان رسیدیم. بافت جغرافیایی و جمعیتی آنجا به کار ما میآمد و همچنین اینکه مردم ساکن منطقه به خوبی یکدیگر را می شناسند در روایت ما موثر بود. مسئله ترس از آبرو در چنین فضایی به شدت قابل باورتر است.
در کنار هم قرار دادن نیکی کریمی و مهدی پاکدل هم در نوع خود ترکیب جالبی بود. چطور به آن رسیدید؟
-با آقای پاکدل رفاقت دیرینه داریم. قرار بود در سریالی با ایشان همکاری کنیم اما آن مجموعه به سرانجام نرسید. ما به دنبال یک زوج غیرکلیشه ای بودیم که قبلا در سینما تجربه نشده باشد، پس به آقای پاکدل و خانم کریمی رسیدیم. نقشی که مهران احمدی بازی می کند نیز یک نقش ویژه است. او از بازیگرانی است که برای کاراکتر خود تحلیل دارد و در فیلم ما هم به سبب جسارت و هوشمندی اش حضور ارزشمندی داشت. خانم حسن پور هم پیش از این در یکی از فیلم های تلویزیونی من بازی داشت. کار ایشان را در سریال «پایتخت ۱» و نمایشی از آقای بیضایی هم دیده بودم و می دانستم بازیگریست بسیار منضبط و زحمتکش. مجموعه بازیگران «تمشک» تقریبا ۲۰ جلسه زمان گذاشتند تا به شناسنامه شخصیت هایشان دست پیدا کنند. سایر دوستان مثل شعله مرادی و محمود نظرعلیان نیز بازیگران دیگر ما بودند که بسیار خوب درخشیدند. آقای نظر علیان از دوستانی است که من همیشه اگر نقشی در فیلمنامه متناسب با ایشان وجود داشته باشد برای انتخابش مکث نمی کنم، همینطور آقای دهقان نسب که برادرانه در کنارمان بود.
در پایان درباره کارهای آینده خودتان هم صحبت کنید.
-یک قصه زمستانی دارم و به دنبال سرمایه گذار هستم. با چند نفر صحبت کرده ام اما در این شرایط بهم ریخته هیچ چیز معلوم نیست. نمیتوان در این روزهای یک بام و چند هوا سرمایه کسی را هدر داد و بی گدار به آب زد. اما قصه جوانگرایانه و جذابی است. به جز آن سریالی به نام «خوابگردها» در آستانه تولید است و بزودی مشغول به آن خواهیم شد. / بانی فیلم