این مقاله را به اشتراک بگذارید
چرا هاروکی موراکامی می تواند و ما نه؟
در حاشیه چاپ چند کتاب تازه از موراکامی در ایران
احمدرضا توسلی
وقتی صف های طویل روبه روی کتابفروشی های اروپا را در عکس ها می بینیم که منتظر خرید ترجمه کتاب جدید هاروکی موراکامی هستند، نخستین سوالی که به ذهن می آید این است که چرا او توانسته است چنین مخاطبی را در سرتاسر جهان پیدا کند و ما دلخوش به تیراژهای هزارتایی داخلی هستیم که درست و حسابی هم فروش نمی روند؟ مگر نه اینکه مانند ما آسیایی است و دچار همان جبر جغرافیایی؟ موراکامی به ژاپنی می نویسد و ١٢۵ میلیون نفر در جهان به این زبان صحبت می کنند. ١١٠ میلیون نفر هم به فارسی حرف می زنند. هر دو زبان هم از سری زبان هایی است که ترجمه آسانی نخواهند داشت.
وقتی نویسنده ایرانی را کنار موراکامی می گذاریم تفاوت هایی حس می کنیم، جمع اینها می تواند نتیجه ای حاصل دهد که چطور شده است ما جهانی نشده ایم؟
١- نوشتن روزانه
وقتی برنامه روزانه هاروکی موراکامی و نویسندگانی از این دست را نگاه می کنیم به نکته مشترکی برمی خوریم: نوشتن هرروزه. این افراد در ساعات مشخصی از روز پشت میز خود شروع به نوشتن می کنند. این تمرین هر روزه است که برای موراکامی صبح زود آغاز می شود و تا ۵ یا ۶ ساعت ادامه می یابد. اگر بخواهیم از نویسندگان دیگر و برنامه های شان نام ببریم، می توانیم اشاره کنیم به: کورت ونه گات ۴ ساعت، فلانری اوکانر ٣ ساعت، ویکتور هوگو ۵ ساعت، چارلز دیکنز ۵ ساعت، فرانتس کافکا ٧ ساعت و… مطمئنا اگر به داستان مانند هر صنعت دیگر نگاه کنیم، می بایست مقدار مشخصی از ساعت را هر شبانه روز به تولید اختصاص داد. این گونه برنامه ها در بین نویسندگان وطنی حداقل در سنین جوانی نایاب است و این می تواند از دو مقوله سرچشمه بگیرد:
الف) دیدگاه ما به هنر هنوز دیدگاهی شهودی است، آنگونه که هنرمند فضایی خاص دچار الهام می شود و سپس به بر کاغذ آوردن آن اقدام می کند و به قول معروف: تا که هوشیارم و بیدار یکی دم نزنم. این امر در شرایطی واقع می شود که چنین نگاهی به پدیده ادبی بعد از دوره رمانتیک در قرن ١٩ دیگر پذیرفته نیست و اینک داستان به مانند هر تولید دیگری نیازمند ساخت در مدت زمانی مشخص است.
ب) از آنجایی که داستان به عنوان یک «تولید» در نظر گرفته نمی شود، پس نمی تواند به عنوان شغلی حرفه ای نیز معرفی شود. از همین روی این فرآیند باید با شغلی دیگر جایگزین شود و وقت اصلی برای حرفه تازه مصرف شود و در اوقات فراغت به این هنر درجه دو پرداخته شود. ذات این هنر در ناخودآگاه جمعی نویسندگان ایرانی حرفه ای فرعی است، مطمئنا نگاه درجه دو نمی تواند منجر به تولید محصولی درجه یک شود.
٢- زیره نبردن به کرمان
ما همواره از بیان خود، خانواده، شهرمان خجالت زده ایم. هیچگاه جهان به دنبال خواندن نوشتار دست دومی نیست که خود در سابقه ۵٠٠ ساله رمان نویسی اش تجربه کرده است. آن ه امریکای لاتین را در قرن ٢٠ و سپس آسیا را مطرح کرد، نوشتن از چیزی بود که برای جهان تازه باشد. استفاده از اسطوره ها، خرده فرهنگ ها، بینامتنیت، فضا و مکان بومی چیزی است که خواننده خارجی را جذب می کند، چیزی که پس از حمله به افغانستان، مردم اروپا و امریکا دوست داشتند این بود که بیشتر درباره این کشور بدانند و چهره دیگری از آن را بیابند و این امر با خالد حسینی و عتیق رحیمی ممکن شد، به همین ترتیب ترکیه را اورهان پاموک معرفی کرد، جهان مهاجران هندی را جومپا لاهیری نشان داد، دهکده های چین را مویان و یکی از سفیران ژاپن نیز هاروکی موراکامی بود.
استفاده از پدیده هایی برگرفته از فرهنگ اسطوره ای ژاپن برای خلق جهانی سوررئال، استفاده از محیط شهری توکیو، بیان چندین و چند نوع از خوراک، البسه، مکان های مختلف و حتی محصولات ژاپنی مثل واکمن یا اتومبیل تا نحوه ارتباطات افراد و اسطوره هایی برگرفته از ریشه های ژاپنی و نمادها و سمبل ها و رنگ ها… همه و همه خواننده را در فضایی قرار می دهند که زیست تازه ای را در محیط رمان موراکامی بدون نیاز به دیدن کشور او از نزدیک داشته باشید.
٣- جهان وطنی
تمامی نویسندگان بزرگ به طرز حیرت انگیزی مانند آشپزی ماهر می دانند که چه حد باید از ادویه جات بومی بهره بگیرند تا ذائقه جهانی را آزار نداده و بی جلب توجه خواننده را با خرده فرهنگ های خویش درآمیزند. درست در جایی که امکان متلاطم شدن داستان در فرهنگ بومی هست، نویسنده با تیزهوشی خواننده را از آب بیرون می کشد و در محیطی جهانی و آشنا رهایش می کند و این گونه است که اگر از سوشی ژاپنی دلزده شوید موراکامی برای تان قهوه دم خواهد کرد. آنجایی که هنر ژاپنی شما را در برمی گیرد، قطعه ای موسیقی جاز یا کلاسیک را یادتان خواهد آورد و با بهره گیری از اسطوره های شناخته شده یونان غریبگی اسطوره های ژاپنی را پوشش خواهد داد. تمامی اینها در کنار هم محیطی جهان وطنی را برای مخاطب پدید خواهد آورد. موراکامی مهمان نواز خوبی است، خواننده در خانه داستانی او در عین اینکه از فرهنگ بومی لذت می برد، هیچ وقت احساس غربت و تنهایی نخواهد کرد.
۴- همه چیز بر مبنای نوشتن
سبک زندگی موراکامی براساس داستان نویسی اوست. همه چیز حول محور حرفه اش می گردد. ١٠ کیلومتر در روز می دود، مثل خواننده ای که رژیم غذایی مناسب را برای حفظ صدایش رعایت می کند یا ورزشکاری که با برنامه تمرینی مناسب همواره خود را در وضعیت مناسب نگه می دارد، یک نویسنده نویز چه از لحاظ جسمی و چه از لحاظ روحی می باید در وضعیت سلامت قرار داشته باشد. اکنون ۶۶ سالش است و در سلامتی کامل دوران اوج نوشتنش را طی می کند برعکس تاریخ نویسندگی ما که تاریخ خاک نشینی است. تصویر نویسنده ما تصویر خمودگی، گوشه نشینی، ناسلامتی، عمر کوتاه و تراژدی است.
۵- شناخت مناسب
موراکامی می داند در چه زمانی کدام اثر مناسب ترجمه است و کدام اثرش مناسب ذایقه جهانی نیست. بسیاری از آثار غیر داستانی او به زبان انگلیسی ترجمه نشده است زیرا اون آنها را دارای جذابیتی برای غیرژاپنی ها نمی داند. به اندازه کافی جهان را می شناسد، فرزند زمان خویشتن است و شبیه کارخانه ای که محصولش را براساس نیاز روز جامعه تنظیم می کند او نیز در مکان و زمان مناسب کتابش را راهی بازار می کند.
۶- آدم های کوتاه مدت
تاریخ منقطعی که توسط جنگ ها مختلف دست به دست شده است، ما را انسان هایی کوتاه مدت تربیت کرده است. با صبر و ممارست در کار فاصله زیادی داریم. دوست می داریم یک شبه به نتیجه مطلوب برسیم در شرایطی که حتی نمی دانیم نتیجه مطلوب چیست؟ روند کار برای مان لذتی ندارد و همیشه منتظر فردا هستیم.
هاروکی موراکامی آدم بلندمدت است. پیش بینی درستی از آینده دارد، طبق برنامه پیش می رود و از این شاخه به آن شاخه نمی پرد و حال بعد از ٣۵ سال نوشتن، کم کم دارد سبک خود را جا می اندازد.
اعتماد