این مقاله را به اشتراک بگذارید
نکتههای طلایی برای نویسنده شدن از زبان بزرگان ادبیات
توصیه هایی برای آنها که تازه قلم بدست گرفته اند!
بایدها و نبایدهای هر کاری را از افرادی میپرسند که عمری را در آن حرفه سپری کرده و مویی را در پستیها و بلندیهایش سپید کردهاند. نویسندگی هم از شغلهای تماموقتی است که لحظهلحظه تفکر و ادراک یک انسان از زندگی را برای خود طلب میکند و به همین دلیل گوش دادن به فوت و فنهای پیشکسوتان این حرفه، ارزشی بس گرانبها برای آنانی دارد که گامهای نخست این راه را برمیدارند.
تعداد نویسندگان صاحبنامی که دربارهی چگونه نوشتن در ژانرهای مختلف ادبی قلم زدهاند، کم نیست؛ در ادامه گزیدهای از توصیههای سودمند معروفترین چهرههای ادبی را در چند بخش اصلی میخوانید:
** توصیههای کلی برای نویسندگی
آنتوان چخوف: «به من نگو ماه میدرخشد؛ درخشش نور را در شیشهای شکسته نشانم بده.» نشان دادن، بجای مستقیما بیان کردن از اصول بنیادی تمام کلاسهای درس خالق «باغ آلبالو» بود.
ساموئل جانسون: «دو قدرت جذاب یک نویسنده، آشنا کردن چیزهای جدید و نو کردن امور آشناست.» جانسون نویسنده سرشناس قرن هجدهم انگلیسی با این دو توصیه، نویسندگان جوان را به سمت گیرا بودن هرچه یبشتر آثارشان سوق داده است.
تونی موریسون: «هر آنچه در دنیای نویسندگی انجام دادهام با هدف گسترش روابط بوده، نه کاهش آن.» خالق رمان «معشوق» با این جمله تاکید کرده که نویسندگی تماما دربارهی ارتباطات انسانی است.
جورج اورول: نویسندهی رمان «۱۹۸۴» فهرستی از ۱۲ نکته مهم در خلق آثار قوی ارائه کرده؛ صدای فعال به جای منفعل در روایت داستان، به کارگیری واژههای کوتاه و حذف کلمات بلند از جمله سرمشقهای مفید اورول برای نویسندگانی نوقلم است.
جورج اورول
موریس سنداک: «من هیچگاه کمتر از دو سال روی متن کتابهای گرافیکیام کار نکردهام، اگرچه طول هر یک از آنها حدودا ۳۸۰ کلمه بیشتر نیست. تنها وقتی کار متن تمام میشود، تصویرگری را شروع میکنم.» ویرایش و دوبارهنویسی، از جمله توصیههایی است که بسیاری از نویسندگان از جمله سنداک به آن توجهی ویژه نشان دادهاند.
** توصیههایی برای نویسندگان نوقلم
استفن کینگ: «زیاد بخوان و زیاد بنویس.» به باور آفرینندهی شاهکارهایی چون «مسیر سبز»، «درخشش» و «رستگاری در شائوشنگ»، خواندن و درک شیوههای متعدد نگارش نقشی اساسی در یافتن سبک شخصی یک نویسنده دارد.
جان اشتاین بک: «همیشه اول نوشتههایم را روی سگهایم امتحان میکنم.» نویسندهی رمان ماندگار «خوشههای خشم» میگوید: اگر خودت از اثرت راضی بودی میتوانی کتابت را یک کار خوب بدانی.
دوریس لسینگ: «من چندان از برنامههای واحد نویسندگی خلاق سر درنمیآورم، اما آنها حقیقت را نگفتهاند. نویسندگی یک شغل سخت است و برای این که یک نویسنده شوید باید از سهم عظیمی از زندگیتان و زندگی خصوصیتان دست بکشید.»
ویلیام فاکنر: «یک نویسنده به سه چیز نیاز دارد؛ تجربه، مشاهده و تخیل؛ که دو تا و گهگاه یکی از آنها جای دیگری را پر میکند.»
مارگارت اتوود: «شکستها در فرآیند نویسندگی، نقشی سازنده را ایفا میکنند. سطلهای زباله بیجهت به وجود نیامدهاند.» نویسندهی مشهور رمان «فرزند پنجم» در عبارت تصویری خود این جمله معروف را یادآور شده که: شکست مقدمهی پیروزی است.
ایزابل آلنده: «زمانی که در ماشین نشسته بودم، نمیتوانستم رمان بنویسم، اما میتوانستم داستان کوتاهی را به نگارش درآورم. برتری داستان کوتاه به تشکیل شدنش از پارههای مختلف است. در طول چند هفته تو یک داستان در دست داری و بعد پیش میروی. اگر واقعا میخواهی کاری را انجام دهی، آن را در بدترین شرایط به دست بگیر.» داستاننویس مطرح شیلیایی، پیگیری اشتیاق نوشتن با وجود موانع مختلف را به نویسندگان تازهکار پیشنهاد کرده است.
** توصیههایی در باب ادبیات داستانی
کورت ونهگات: نگارندهی «سلاخخانهی شماره پنج» هشت قانون نویسندگی دارد که دو اصل آن را ذکر میکنیم: «هر شخصیتی باید به دنبال چیزی باشد، حتی اگر یک لیوان آب است.» و «هر جمله باید یکی از این دو را انجام دهد: شخصیتی را توضیح دهد یا داستان را جلو ببرد.»
ولفگانگ گوته: «اگر فردی یک کتاب مینویسد، بگذارید تنها آنچه را میداند به نگارش درآورد. من حدسیات کافی برای خودم داشتهام.» برترین شاعر آلمانی، نویسندگان را نصیحت میکند که تنها دربارهی آنچه از آن سر درمیآورند، بنویسند.
لئو تولستوی: «داستان به جای این که تمام زندگی یک انسان را برایمان روایت کند، باید او را در شرایطی قرار دهد، گرهای در کارش بیفکند که وقتی باز شد، تمام بشریت را بشود در آن دید.» رماننویس بزرگ روسیه که شاهکارهایی چون «جنگ و صلح» و «آنا کارنینا» را به ادبیات جهان هدیه کرده، از توانمندی قلم جادویی نویسندگان و جهان شمول بودن توصیفات ادبی یک داستان سخن گفته است.
تولستوی و آنتوان چخوف
سامرست موام: «برای نگارش یک رمان سه اصل وجود دارد که متاسفانه هیچکس آنها را نمیداند.» شاید یکی از طنازانهترین و در عین حال کنایهآمیزترین نکاتی که در این فهرست مشاهده میشود همین جملهی موام باشد. او در عین نشاندن لبخند روی لب خواننده، قصد دارد بگوید: قوانین خود را بساز!
ولادمیر ناباکوف: «جزییات را نوازش کن، این جزییات مقدس.» نویسندهی «لولیتا» پرداختن به ریزهکاریها را امر انکارناپذیری در بنای ساختمان بینقص یک اثر داستانی میداند.
** توصیههایی در باب سرودن شعر
رابرت فراست: «یک قطعه شعر با شادمانی شروع و با خرد تمام میشود.» این شاعر سرشناس انگلیسی لایههای مختلف یک شعر را برای تازهکاران شرح میدهد و توجه آنها را به مراحل سرودن یک شعر و تاثیری که بر خواننده میگذارد، جلب میکند.
دبلیو. اچ. اودن: «تمام آثار هنری در اثر ارادهی یک هنرمند به وجود میآیند، اما باید صبر کنند تا زمانی که ایدهی خوب برای خلق یک اثر به سمت هنرمند بیاید.» این شاعر صاحبنام انگلیسی آمریکایی، برآورد و بررسی ایدهها را با دقت تمام در ذهن نویسندگان توصیه کرده است.
تی. اس. الیوت: «هر شاعری اگر میخواهد تا بیستوپنجمین سال حرفهاش دوام بیاورد، باید آگاه باشد که حتما به دنبال تاثیرات ادبی نو بگردد. او احساسات متفاوتی را تجربه خواهد کرد.» الیوت، شاعر بزرگ انگلیسی – آمریکایی و برندهی نوبل ادبیات ۱۹۴۸، زندگی و شاعری را دو فصل جداییناپذیر خوانده و به شعرای نوقلم توصیه کرده در پی تجربیات جدید در زندگی باشند.
پرسی بیش شلی: «شعر پرده از چهرهی زیباییهای پنهان جهان برمیدارد و اشیای آشنا را به گونهای مینمایاند که گویی آنها را نمیشناسی.» این شاعر رمانتیک انگلیسی در کوتاهترین وجه ممکن اصل «آشنازدایی» را خلاصه کرده و نگاهی نو به امور روزمره را پررنگ کرده است.
** توصیههایی در باب خلاقیت ادبی
ویلیام وردزورث: «کاغذت را با نفسهای قلبت پر کن.» شاعر سرشناس دورهی رمانتیک، شاعران و نویسندگان را به سمت پی گرفتن اشتیاق قلبی و رابطهی احساسی با اثر سوق داده و بر تاثیر آن بر خلق ایدهای نو تاکید کرده است.
جیمز پترسون: «همیشه وانمود میکنم که روبروی یک جمع نشستهام و داستانی را برایشان تعریف میکنم و اصلا نمیخواهم آنها تا زمان تمام شدن داستانم از جا بلند شوند.» پترسون پشتکار و ورزیدگی ادبی را عاملی برای جذب مخاطب و نگهداشتن او تا آخر در فضای داستان میداند.
آگاتا کریستی: «بهترین زمان برای فکر کردن به ایدهی نگارش یک کتاب، زمان ظرف شستن است.» بیان دیگر جملات نویسندهی سرشناس نمایشنامه «تله موش» این است: «وقتی دستهایت مشغولند، بگذار ذهنت آزاد باشد.»
ویرجینیا وولف: «هر تکهای را که به سمتات میآید، به ترتیب در ذهنت قرار بده.» خالق رمانهای «به سوی فانوس دریایی» و «خیزابها» به نویسندگان توصیه میکند که آنچه را در اختیار دارند، بررسی کنند و بهترین چیز ممکن را از آن میان بیافرینند.
چارلز دیکنز: «یک ایده، مثل یک روح، پیش از این که خود را توضیح دهد، باید مورد خطاب تو قرار گیرد.» نویسنده آثار مهم کلاسیک چون «داستان دو شهر» و «اولیور توییست» میگوید: «با ایدهها بازی کن، با آنها حرف بزن و آنها را برای آفرینشی نو به کار گیر.»
ایسنا/ مد و مه / ۱۷ مرداد ۱۳۹۲