این مقاله را به اشتراک بگذارید
محدودیتهای شخصیتهای داستانی ویرجینیا وولف
ترجمه : روشنک فضلی
وولف بر فرضیه نویسندگان دوره ی ادوارد (۲) که ضمیر انسان را مرکب از چیزهای مادی مثل خانه، خدمتکار، پدر و درآمد می دانستند خرده می گیرد. به نظر خانم وولف ادراک تخیلی مانند اشعه های کیهانی بر ضمیر انسان می بارند و آن را تشکیل می دهند؛ ” بگذارید ذراتی که بر روی ذهن می افتند را ثبت کنیم.” این نظر نیز دچار مشکل است.
هدف بحث اکنون من زیر سوال بردن نحوه ی تشکیل خصوصیات ذراتی که بر ذهن می بارند نیست. نمی توانیم تصور کنیم که هر کدام از هزاران ذره ی افتان تاثیری مشخص بر روی شخصیت دارد، و یا اینکه ذهن کاملا تابع آنهاست. یک ذهن کاملا تابع هیچ تاثیر و درکی از ذره های افتان نمی پذیرد. در هر ذهنی قواعد گزینشی و نماینده های سلیقه وجود دارند و همین نماینده ی سلیقه در شخصیت داستانی یعنی در رفتار و احساسات شخص مربوط وجود دارند. و چه چیزی رفتار و احساسات را تعریف می کند؟ عینیات، اهداف مکشوف و مسیر حرکتی که فهم این اهداف را نوید می دهد. فکر می کنم از نظر یک روانشناس شخصیت داستانی با توجه به مجموعه ی تواناییهای بالفعلش شکل می گیرد. قوه های درک و ذهن ابزاری برای رفتار هستند. بنابراین نه چیزهای مادی به تنهایی شخصیت داستانی را شکل می دهند و نه دریافت انفعالی احساسات و ادراک. شیوه ی سازماندهی توانایی انسانی در رفتار و اخلاق، شخصیت را شکل می دهد. جریان سیال ذهن (۴) عنصر مهمی در تجربه انسانی است، اما تابعیت از این عنصر نشانه ی شخصیت ضعیف و نامشخص است. تبعیت قابل توجه از جریان سیال ذهن نشانه ی از هم پاشیدگی روان و خواست ناسالم پیوستگی بین ادراک ذهنی و عمل موثر است. اما شخصیت داستانی قوی از میان ذرات گوناگون و متعدد جریان سیال ذهن، بر آنهایی که بیشترین ارتباط را با عینیاتش دارند تمرکز می کند. عاملی که بیش از هر چیز دیگری یک شخصیت داستانی را زنده و فعال می کند، رویارویی اشتیاق شدید با مقاومت عظیم خود انسان و محیط اطرافش است. یکی از اصول نمایش نامه ی غم انگیز(تراژدی) ایجاد تنش در نتیجه ی جنگ بین قدرت اراده و نیروی محیط است، درست شبیه به تنشی که نتیجه ی مقاومت اصول اخلاقی در مقابل خواست شخصیت داستانی در همه ی داستانهاست. جذابیت نمایش کمدی درمغایرت انگیزه های واقعی و لاف زنی(ادعا)، تناقض اجرای پیش پا افتاده ی شخصیت داستانی و استانداردهای عالیی که با آن سنجیده می شود، نهفته است. در آثار وولف هیچ اثر جزئی از تراژدی وجود ندارد و فقط نشانه ی ضعیفی از کمدی دیده می شود. سبک وولف امروزی تر از آن است که مورد استفاده ی ملودرام(۵) یا نمایشنامه ی اخلاقی( ۶) قرار گیرد. همه چیز در محلول همدلی و درک شستشو داده می شود که ممکن است درنوع خود چیز خوبی باشد، درست مانند رویای عارفانه ی زندگی که در جریان خود خوب است. اما امکان تفکیک شخصیت داستانی ، حس دلیری در عمل و یا حس رویارویی با زندگی را فراهم نمی کند.
به نظر میرسد که شخصیتهای داستانی وولف نه می دانند بطور قاطع و مشخص چه می خواهند و نه با اشتیاق آنرا خواستارند.* بعضی از شخصیتها هم به دنبال امرار معاش یا حرفه هستند. اما هیچ وقت معنای امرار معاش به ما نشان داده نشد، وادار به حس کردن فشار نیازمندی، حقه ی بازی ویا هنوز کم تر، سختی بازی نشدیم. شخصیتهای داستانی عاشق می شوند، اما شبیه به آدمهای رویاها هستند زیرا هیچ نشانه ای از تحریک فیزیکی و یا حتی احساس و اشتیاق ضمیر انسان دیده نمی شود. با افراد هم سطح خود ازدواج می کنند نه آنهایی که عاشقشان هستند، اما اشاره ی ناچیزی از رنج عشق نافرجام یا بیزاری دهشت آور یک زندگی راحت مشهود است. گفته می شود که کلاریسا(۷) جدایی سختی با پیتر(۸) داشت، ” غم و اندوه را مانند تیری که به قلبش فرو رفته باشد سالها بود که تحمل می کرد.” اما به طور شگفت آوری این موضوع در ارتباط با بقیه تصاویر بدون راه حل می ماند؛ ما نمی دانیم که این نظر سنگین و موقر نویسنده است یا لحن متظاهر جامعه ی احساساتی زنان. به طور کلی وولف درکی از شدت حزن انگیزی که انسان با آن آرزوها و یاس ها و بیزاریهایش را می پذیرد ندارد.
اگر تنها یک چیز وجود داشته باشد که وولف بیش از همه دوست داشته باشد، آن جمله های نا تمام، مکالمه های شکسته ، و سوالهای بی جواب و بی قاعده است. مانند خطهای هادی که طرح مبهمی دارند و زود از هم می پاشند. همین چیزها ویژگی خاص پوچ و بیهوده ی خود را به زندگی پارجیترها(۹) و دوستانشان در رمان سالها(۱۰) می دهند. آنها آدمهای بسیار خوبی هستند، اما هیچ نیازی ندارند، چیزی نمی خواهند، و به هیچ جایی در زندگی شان نمی رسند. به نظر می رسد که نویسنده از این موضوع آگاه است و شخصیتهایی را برای ارائه قضاوت در باره ی این آدمها معرفی کرده است. این شخصیتها رویای عملکرد متفاوتی نسبت به افراد قبلی را در سر می پرورانند، اما تفاوتی که آنها مجسم می کنند آنقدر مبهم، معنوی و احساسی است که راز بازی را افشا می کند. نورث(۱۱) ، پگی (۱۲) و نویسنده هیچکدامشان معتقد نیستند آنچه که شاهدش هستند انحطاط نظام اجتماعی است و اراده ی عمل در دنیای مادی اصل لازم برای هر گونه تجدید معنوی واقعی است.
در تمامی آثاروولف هیچ گواهی از درک نیروهای اجتماعی مستتر در دنیایی که توصیف می کند وجود ندارد. به علت مبهم بودن عقل و حس، احساسی جز وجود عنصر گریز احساسی(۱۳) در سلیقه ی تلخ وولف – حداقل در داستانش – در من بوجود نمی آید. روانشناسی سطحی انسانهای احساساتی و خوش نیت که بدون قدرت و شناوردر سطح نظام اجتماعی طراحی شده برای امنیت و آرامش آنها به طرز عالیی توسط وولف بیان شده است. این آدمها سپاهی هستند که شمار زیادشان مانند کلاریسا، خانم رمزی، لیلی بریسکو و برنارد (۱۴) در زمره ی خیال پردازان شخصیت پردازی می شوند. بنابراین باید اعتراف کنیم که وولف با مشخص کردن گونه ی مهمی از طبیعت انسانی چیزی قابل توجه به ارضای نیاز زیبایی شناختی (۱۵) ما اضافه کرده است. اما این جالب ترین نوع داستان نیست زیرا آنقدر قدرتمند نیست که ما را عمیقا تکان دهد. شخصیتهای این نوع داستانها از نظر جنسیت و یا موقعیت ناگوار خاص فردیت داده نشدند تا ارائه ی حقیقتاً موثر داشته باشند. شباهت زیاد آهنگ و تعبیر ذهن شخصیتهای برجسته، این عقیده را بوجود می آورد که همه ی شخصیتها یک درون مایه واحد با تغییرات جزئی دارند و این درونمایه هم از طبع و مزاج نویسنده نشأ ت گرفته است. اگر این عقیده درست باشد، آنچه که داریم مجموعه ای از بیانات غنایی در قالب داستان است که مدارک معتبری در روانشناسی هستند و شیوه ی بسیار جالبی دارند. داستانهای وولف سهم برجسته و بدیعی در غنای داستان انگلیسی دارند.
پانوشت مترجم:
۱٫ Her Characters’ limitation” by J. W. Beach ”
۲٫ نویسندگان دوره ی ادوارد سوم و پنجم ( پادشاهان انگلیس)
۳٫ ضمیر انسان- من- برقرار کننده ی تعادل روانی از نظر فروید
۴٫ Stream of consciousness
۵٫ Melodramaنمایش احساساتی با پایان خوش
۶٫ Moralityنمایش اخلاقی(تمپیلی) براساس موضوعات و مفاخیم انجیل
۷&8. Clarissa and Peter
۹٫ Pargiters
۱۰٫ The Yearsنام رمانی از وولف
۱۱& 12. North and Peggy
۱۳٫ Sentimental evasion
۱۴٫Mrs. Ramsay, Clarissa, Lily Briscoe, Bernard
۱۵٫ Aesthetic satisfaction
*(یادداشت نویسنده ی مقاله): از نظر من بدیهی ترین (قانع کننده ترین) شخصیت داستانهای خانم وولف، آقای رمزی در رمان به سوی فانوس دریایی است. و مسافرت دریایی او به همراه دختر و پسرش یکی از جالب ترین صحنه هاست. کاش فضای کافی برای بررسی شخصیت آقای رمزی می بود. در آن صورت توضیح می دادم که چطور زنده بودن این شخصیت داستانی منوط به نیاز همدلی یک زن است و چطور حدت رابطه ی این پدر و پسرش نتیجه ی رقابت برای بدست آوردن عاطفه ی یک زن است.