این مقاله را به اشتراک بگذارید
ورزشکاران ایرانی و عشق بازیگری
سید جلال سیادت
پرونده ای درباره آن دسته از ورزشکارانی که از ابتدای شکل گیری سینما جلوی دوربین فیلمسازان ایرانی رفته اند؛ به بهانه بازی علیرضا حیدری در فیلم «من یک ایرانی ام» ساخته محمدرضا آهنج.
هرگاه سخن از رابطه ورزش با سینما به میان می آید این سوال مطرح می شود کدام یک بر دیگری تاثیر بیشتری گذاشته اند؟ در این داد و ستد کدام یک منفعت بیشتری برده اند؟ قهرمانان ورزشی به واسطه اختراع دوربین فیلمبرداری و ثبت مبارزات شان به شهرت بیشتری دست پیدا کرده اند و سینماگران از خلال اتفاقات ریز و درشت جریانات ورزشی، موقعیت های نمایشی دلپذیری را ایجاد کرده اند هر دو واجد ویژگی های مشترک دراماتیک هستند.
ورزش با خلق درام از دل واقعیاتی که در جریان مبارزات شکل می گیرد و سینما با خلق لحظاتی که لزوما ریشه در واقعیت ندارند و ساخته و پرداخته ذهن نویسنده و کارگردان هستند. هر دو قادر به خلق قهرمان هستند. قهرمان ورزشی در فرآیندی طاقت فرسا و در مواجهه با واقعیت به موفقیت می رسد و قهرمان نمایشی در فرآیندی خلاقانه و مدد توانمندی فیلم ساز و نظام تولید حرفه ای متولد می شود.
اما سینما به رغم موفقیت در خلق قهرمان های فردی ورزشی همچون «گاو خشمگین» و «راکی» در خلق لحظات دراماتیک و معرفی ورزش های دسته جمعی- به عنوان قهرمان منفرد- مانند والیبال، فوتبال و بسکتبال ناموفق بوده است و صرفا می توان به فیلم «فرار به سوی پیروزی» اشاره کرد که به واسطه حضور توامان ستارگان علم ورزش و سینما، توانست رضایت نسبی تماشاگران را به همراه داشته باشد.
سینما در ابتدای شکل گیری با هدف سرگرم سازی توده های مردم همراه بود، اما در ادامه و با ایجاد گونه ها و سبک های مختلف فیلمسازی، تمرکز خود بر اصل سرگرم سازی را از دست داد و برای جلب نظر طبقات مختلف اجتماعی شروع به خط کشی میان مخاطبان خود کرد. اما ورزش به دلیل ارتباط مستقیم قهرمانانش با اقشار مختلف جامعه و حضور ملموس در صحنه، هیچگاه از توده های مردم فاصله نگرفت و همچنان جذابیت خود را از دست نداده است و این سینماست که برای خلق موقعیت های نمایشی وام دار جریانات و قهرمانان ورزشی است.
اما چه عواملی باعث گرایش ورزشکاران به عالم هنر می گردد؟ مگر نه اینکه قهرمانان ورزشی طعم شهرت و محبوبیت را بارها چشیده اند و نیازی به دیده شدن بیشتر ندارند؟ عرصه نمایش، خاصه سینما و تلویزیون چه کهربایی دارد که برخی از قهرمانان ورزشی به مدد عضلات درهم پیچیده و آمادی جسمانی کافی دچار این توهم می شوند که قادر به بازی جلوی دوربین هستند؟
در نگاهی اجمالی می توان به چند نکته اشاره کرد. یکی اینکه ورزش قهرمانی عمری کوتاه و مقطعی دارد و یک ورزشکار نهایتا می تواند تا ۲۰ سال از طعم شهرت، ثروت و محبوبیت بهره ببرد. اما عده ای از آن ها بعد از فرارسیدن دوران افول، همچنان تلاش می کنند تا در کانون توجهات مردم و رسانه ها باشند و اغلب در محاسبات خود اشتباهاتی را مرتکب می شوند، اما یک سینماگر و دقیق تر یک هنرمند قادر به فعالیت بلندمدت- از دوران کودکی تا کهن سالی- در حیطه تخصصی خود می باشد.
پاسخ بعدی را باید در جذابیت های ذاتی سینما جست و جو کرد. در سینما با تغییر داستان و کم و زیاد کردن و ابداعات تصویری و ارائه تصویری آرمانی از شخصیت ها سر و کار داریم. در حال حاضر تنها سینماست که قادر به بازنمایی زوایای پنهان و آشکار و احوالات شخصی اهالی ورزش است. درواقع مدیوم سینما این فرصت را به آن ها می دهد که خود را ویرایش کنند و در فواصل زمانی طولانی تری به خودنمایی بپردازند.
این روزها خبر از بازی علیرضا حیدری در فیلم سینمایی «من یک ایرانی ام» به کارگردانی محمدرضا آهنج در کشور اوکراین به گوش می رسد. گفته می شود حیدری برای ایفای نقش در این فیلم تمرینات سختی را در نظر گرفته و به گفته خودش ۱۸ کیلو وزن کم کرده تا بتواند بدنی آماده برای کشتی گرفتن در صحنه های مختلف فیلم داشته باشد.
آن چیزی که از داستان و حال و هوای فیلم به بیرون درز کرده حاکی از این است که بخشی از داستان فیلم مربوط به زندگی شخصی این قهرمان اسبق کشتی جهان و المپیک می باشد. داستان یک قهرمان ورزشی که به دلیل برخوردهای بدی که با وی صورت گرفته مجبور به خداحافظی از دنیای ورزش و مهاجرت به خارج از کشور شده است.
حیدری در گفت و گویی به زمینه داستانی فیلم اینگونه اشاره کرده است: احساس می کنم مهره سوزی و نخبه کشی در کشور ما مرسوم شده است، چه در ورزش و چه در سیاست و چه در اقتصاد و هنر. احساس کردم باید یک سری از حرف ها گفته شود.
به همین بهانه پرونده ای کار کردیم درخصوص آن دسته از ورزشکارانی که از ابتدای شکل گیری سینما جلوی دوربین فیلم سازان ایرانی رفته اند.
احمد امامی (کشتی گیر)
از او به عنوان نخستین ورزشکار ایرانی که جلوی دوربین فیلمبرداری به ایفای نقش پرداخته نام می برند. وی در سال ۱۳۳۱ در فیلم کمرشکن ابراهیم مرادی بازی کرد. جمشید کمرشکن با استفاده از قدرت فراوانش با خلافکاران درگیر می شود و آن ها را تحویل پلیس می دهد.
ایلوش خوشابه (پرورش اندام)
شانزده ساله بود که عنوان آقای ایران را در رشته پرورش اندام به نام خود سند زد. دکتر کوشان که دنبال بازیگر می گشت با دیدن عکس ایلوش در جراید از او برای ایفای نقش امیرارسلان نامدار دعوت به همکاری کرد. در دورانی که تولید فیلم های تاریخی، حماسی روی بورس بود ایلوش این شانس را داشت که در نقش قهرمان اینگونه آثار خودنمایی کند. او در ادامه راهی ایتالیا شد و در فیلم های تاریخی همچون : (برادران شکست ناپذیر، ولکان خدای جنگ) بازی کرد و حتی توانست در آمریکا در رشته های پرورش اندام و کشتی کج به عناوین قهرمانی دست یابد.
خلیل عقاب (کشتی، ورزش باستانی)
در شیراز به معرکه گیری و نمایش های پهلوانی معروف بود و چون خودش دارای یک باغ وحش خصوصی بود، در نمایش ها از حیواناتی مثل شیر و عقاب استفاده می کرد. او در هفت فیلم بازی کرد که از آن میان «شکوفه های امید» 1343 فیلم شاخص تری ست. وی هم چنین مدتی را در سیرک های کشور ایتالیا به اجرای عملیات نمایشی پرداخت.
محمدعلی فردین (کشتی)
دارنده مدال نقره کشتی جهانی ۱۹۵۴ یکی از موفق ترین ورزشکارانی است که در سینما خوش درخشیده است. پدرش بازیگر تئاتر بود و در گراندهتل و تئاترهای لاله زار بازی می کرد و خودش در اواخر دوران فعالیت ورزشی توسط دکتر کوشان کشف شد و بعد از اینکه در نمایش اتللو به کارگردانی مصطفی اسکویی «موسس تئاتر آناهیتا» نقشی کوتاه را بازی کرد با حضور در فیلم «چشمه آب حیات» به طور رسمی به جرگه بازیگران درآمد.
فردین طی یک دهه از سال ۱۳۳۸ تا ۱۳۴۸ ستاره بی چون و چرای سینمای ایران بود و با کاراکتر علی بی غم در فیلم «گنج قارون» به اوج شهرت رسید. او در همین خصوص طی گفت و گویی با رضا کیانیان می گوید: سینمایی داشتیم که چهار ویژگی داشت: یکی فردین، یکی کافه، صدای ایرج و یکی هم زد و خورد!
موفقیت فردین در گنج قارون به قدری چشم گیر و غیرقابل انتظار بود که باعث شد تعداد زیادی از سینماهای تهران که تا آن موقع به نمایش فیلم های آمریکایی اکتفا می کردند رو به اکران گنج قارون بیاورند و این وضعیت تا جایی پیش رفت که هرگاه فیلمی از فردین روی پرده بود، اکران فیلم های خارجی در نوبت بعدی قرار می گرفت.
آمادگی جسمانی و چهره جذاب فردین در کنار صدای ایرج و دوبله جلیلوند منجر به خلق شمایلی پرطرفدار در سینمای ایران شد.
توصیف فردین از شمایل سینمایی اش اینگونه بود: «تماشاچی فیلم های فارسی، تماشاچی هایی بودند که خوش شان می آمد یک جوانی دست زنی را بگیرد و او را از توی کاباره بیرون بکشد و پیش ننه اش بگذارد و او بی بند و باری را کنار بگذارد.»
رضا بیک ایمانوردی (کشتی کج)
برخورد اتفاقی ایمانوردی با ساموئل خاچیکیان در خیابان منجر به حضور او در عالم بازیگری می شود. اولین حضور او بر می گردد به بازی در فیلم: «یک قدم تا مرگ» 1341 و این فعالیت با بازی در حدود ۹۰ فیلم ادامه می یابد. مهارت وی در اجرای فنون کشتی کج و اندام ورزیده اش به تداوم بازی در نقش های اکشن کمک کرد.
لهجه ابداعی منوچهر اسماعیلی و چهره خاص بیک از او بازیگری تیپیکال ساخت که در فیلم های کمدی و پر زد و خورد مشاهده می شد. او نیز از آن دسته ستاره هایی بود که به رونق گیشه ها کمک فراوانی کرد، هرچند ه هیچ گاه مورد استقبال تماشاگران جدی و فیلمسازان صاحب سبک آن دوران قرار نگرفت. وی در پرورش بدلکاران سینما نیز نقش تاثیرگذاری داشت. او به تمام معنا بازیگر فیلمفارسی بود.
سعید راد (بولینگ)
از دوران دبیرستان به طور حرفه ای بولینگ را شروع کرد و بعد از کسب عناوین قهرمانی به عضویت تیم KLM در آمد و حتی در مسابقات جهانی بیروت و هلسینکی شرکت کرد.
شاگرد جلال آل احمد در دوران تحصیل به واسطه آشنایی با محمدتقی شکرایی (تهیه کننده, و اصرار- علیرضا زرین دست (فیلمبردار) سر صحنه فیلم «فاتحین صحرا» می رود و با اکراه نقشی کوتاه را می پذیرد. امیر نادری که عکاس فیلم فاتحین صحرا بود برای بازی در فیلم «خداحافظ رفیق» از سعید راد دعوت به همکاری می کند. راه در ادامه با تنگنا و صادق کرده به شمایل قهرمانان عاصی، تنها و معترض سینمای ایران دهه پنجاه تبدیل شد. او همچنین جزو طرفداران متعصب و دوآتشه پرسپولیس است.
حبیب اله بلور (کشتی)
مربی کشتی گیران بزرگی همچون تختی، حبیبی، موحد و فردین بعد از دوره ای خانه نشینی و کناره گیری از کشتی و دست و پنجه نرم کردن با مشکلات مالی به پینشهاد شاگردش «محمدعلی فردین» وارد عالم بازیگری شد. عمده نقش هایی که به او می سپردند شامل پدرهای ثروتمند و قسی القلب می شد.
بلور حضوری کم فروغ در دنیای بازیگری داشت و کارنامه سینمایی اش چنگی به دل نمی زند. برخی از فیلم های وی عبارتند از: «جنگجویان کوچولو، پهلوان قرن اتم».
شایان ذکر است که تیم ملی کشتی آزاد ایران برای اولین بار با سرمربیگری بلور در مسابقات جهانی یوکوهاما ۱۹۶۱ به عنوان قهرمانی رسید.
امامعلی حبیبی (کشتی)
شرایط سینمای قبل از انقلاب به گونه ای بود که تهیه کنندگان و فیلم سازان برای فتح گیشه ها و کسب شهرت سراغ قهرمانان صاحب نام ورزشی می رفتند که معمولا این بده بستان ها به ضرر ستارگان ورزشی تمام می شد. ابتذال رایج در فیلم های آن دوران یکی از دلایل کاهش محبوبیت ورزشکاران میان مردم به شمار می رفت.
پس از موفقیت کاروان کشتی ایران در المپیک ملبورن ۱۹۵۶ فیلمسازان ایرانی مترصد بازکردن پای کشتی گیران و در ادامه فوتبالیست های صاحب نام به عالم سینما بودند. عمده پیشنهادات برای غلامرضا تختی، همایون بهزادی، ناصر حجازی و حسنی کلانی بود و خب این چهار نفر هیچ گاه تن به خواسته فیلمسازان ندادند. اما در همان ایام امامعلی حبیبی نتوانست بر جذابیت های وسوسه کننده سینما غلبه کند و به دعوت فیلم سازان پاسخ مثبت داد.
دارنده چهار مدال جهانی و المپیک همواره از حضورش در عالم سینما ابراز پشیمانی کرده است. بازی در چهار فیلم از جمله حضور در فیلم «ببر مازندران/ ساموئل خاچیکیان» چیزی به شهرت حبیبی نیفزود و از طرفی فعالیت سیاسی اش به عنوان نماینده مجلس شورای ملی به مرور از محبوبیت وی نزد مردم کاست. اما همچنان خاطره کشتی های جسورانه و قهرمانی های مقتدرانه اش در ذهن ورزش دوستان قدیمی باقی مانده است.
محراب شاهرخی (فوتبال)
پله ایران جزو علاقه مندان جدی سینما و فردی اهل مطالعه بود، اما اولین و آخرین تجربه بازیگری اش در فیلم «علف های هرز» چندان به مذاق هواداران فوتبال و سینمادوستان خوش نیامد. شاهرخی از جمله فوتبالیست هایی بود که از مهرجویی و کیمیایی برای بازیگری پیشنهاد داشت، اما جواب منفی داده بود.
عزیز اصلی (فوتبال)
دروازه بان تیم ملی فوتبال ایران و باشگاه های پرسپولیس و دارایی در دهه ۴۰ با فیلم«مامور دوجانبه» پا به عرصه بازیگری گذاشت. اصلی به خاطر داشتن چهره ای خشن و سابقه محکم بازی کردن و خشونت ذاتی در دوران دروازه بانی اغلب ایفاگر نقش های منفی در سینما بود. خاچیکیان نحوه انتخاب اصلی برای فیلمش را اینگونه شرحح می دهد: «او چهره ای سینمایی داشت. من هم خیلی به فوتبال علاقه داشتم. زمانی که تیم رومانی به ایران آمد، تیم ایران در نیمه اول ۳ یا ۴ گل خورد. دروازه بان ما بیاتی بود ولی نیمه دوم عزیز اصلی درون دروازه قرار گرفت.
من به او پیغام دادم اگر گل نخورد از او در فیلم بعدی ام استفاده می کنم. او هم با شیرجه های معروفش کاری کرد که ایران در نیمه دوم گل نخورد و من هم به قولم وفا کردم و در فیلم «بی عشق هرگز» به او بازی دادم». عزیز اصلی هیچ گاه نتوانست در سینما بدرخشد و حتی در یکی از فیلم های تولید دهه ۵۰ تا رده سیاهی لشکری تنزل کرد.
حسین ملاقاسمی (کشتی)
شباهت چهره اش با «جیم براون» بازیگر سیاهپوست آمریکایی برایش نان کرد و با فیلم «مرد و نامرد» بازیگری را تجربه کرد. او که دورانی پر از افتخار را در عالم ورزش پشت سر گذاشته بود در سینما فقط صاحب نقش های فرعی شد، تا جایی تنزل کرد که در فیلم «آقای لر به شهر می رود» در نقش نوچه بازیگر اصلی ظاهر شد.
ذکریا هاشمی (پرورش اندام)
هاشمی از کارنامه سینمایی قابل دفاعی بین قهرمانان خوش اندام و عضلانی برخوردار است و تجربه حضور در فیلم های ابراهیم گلستان، فرخ غفاری، مهرجویی، امیر نادری و میرلوحی را دارد. هنرنمایی او در فیلم «خشت و آینه» همچنان از خاطر سینمادوستان نرفته است. هاشمی علاوه بر بازیگری به نگارش کتاب و ساخت فیلم داستانی و مستند پرداخت. فیلم «سه قاپ» یکی از بهترین ساخته های این قهرمان سابق پرورش اندام است.
مجید سبزی (فوتبال)
نام مجید سبزی بعد از بازی در سریال «به سوی افتخار» سر زبان ها افتاد و تا آن موقع فقط تماشاگران قدیمی و جدی فوتبال از وی خاطراتی کمرنگ در ذهن داشتند. بازیکن اسبق هما و پرسپولیس را به عنوان مرد اخلاق می شناختند.
پژمان جمشیدی (فوتبال)
هرچقدر در فوتبال کم فروغ و جزو متوسط ها بود، اما در دنیای بازیگری به موفقیت های چشمگیری دست یافته است. جمشیدی از فرصتی که پیمان قاسمخانی برایش فراهم آورد نهایت استفاده را کرد و بعد از حضور در سریال «ساختمان پزشکان» با سریال پژمان به اوج شهرت و محبوبیت میان مردم و منتقدان رسید. در ابتدا به نظر می رسید این هنرنمایی تنها یک جرقه زودگذر باشد، اما جمشیدی با کسب تجربیاتی در تئاتر، تله فیلم ها و سریال «سال های ابری» نشان داد عزم خود را برای ماندن در این عرصه جزم کرده است.
هادی ساعی (تکواندو)
قهرمان صاحب نام تکواندو دارنده مدال های المپیک و جهان این روزها در حال بازی در سریال «امین» به کارگردانی منوچهر هادی است. شنیده ها حاکی از این است که وی در نقش «سرگرد آریا» ظاهر شده که از فنون رزمی رشته تکواندو برای نمایش اقتدار پلیس استفاده می کند. این دومین تجربه ساعی در عرصه بازیگری محسوب می شود.
علیرضا لرستانی (کشتی)
در دوران افول کشتی ایران او یکی از بهترین های هر دو رشته فرنگی و آزاد بود. دارنده ۵ مدال آسیایی در فیلم «افسانه دمرل» به کارگردانی «یدالله صمدی» ایفای نقش کرد.
حسین یاریار (فوتبال)
نام یاریار با ساموئول خاچیکیان گره خورده است. یاریار دوران خوبی را در تیم فوتبال بانک ملی سپری کرد و در اواخر دوران بازی اش، جلوی دوربین خاچیکیان رفت. اصل این همکاری سه فیلم «چاووش»، «بلوف» و «مردی در آینه» بود. او طی سال های اخیر مدیریت باشگاه هنرمندان را به عهده دارد و در فعالیت های خیرخواهانه پیش قدم است.
علی انصاریان (فوتبال)
به نظر می رسد باید حضور او در عرصه بازیگری را جدی گرفت. انصاریان بعد از ایفای نقشی کوتاه در سریال «زیر آسمان شهر» و فیلم «پاداش سکوت/ مازیار میری» تجربه بازی در فیلم «کلاف»، «سوختن» و «هدیه» و سریال های «چارخونه» و «خانه اجاره ای» را به کارنامه اش اضافه کرد.
احمدرضا عابدزاده (فوتبال)
باز در فیلم «ازدواج غیابی/ کاظم معصومی» یکی از اشتباهاتی بود که عقاب آسیا مرتکب شد. اختلافات مالی عابدزاده با تهیه کننده باعث شد در اواسط فیلمبرداری از ادامه همکاری انصراف بدهد و ادامه فیلم بدون حضور عابدزاده تهیه شد.
سید مهدی حیدری (فوتبال)
بازیکن سابق تیم ذوب آهن و دخانیات از یک حیث در فوتبال ایران رکورددار است. تنها فوتبالیستی است که تا ۴۷ سالگی در تیم های مختلف فوتبال بازی کرده است، اما اغلب مردم او را در لباس هنرپیشگی می شناسند. به خاطر چهره خاصش اغلب در نقش های منفی و کاراکترهای جاهل مسلک بازی می کند. او تجربه مربیگری و کسب قهرمانی با تیم اکباتان را در کارنامه دارد.
علی پروین (فوتبال)
ادبیات طنازانه و گویش خاص علی پروین این وسوسه را نزد فیلمسازان قبل و بعد از انقلاب ایجاد می کرد که از او در فیلم های خود استفاده کنند، اما تجربه حضور سلطان در فیلم «فوتبالیست ها/ علی اکبر ثقفی» به شدت ناامیدکننده بود. او در این فیلم نقش سرمربی تیم بچه های بی سرپرست را داشت. پروین اخیرا در سریال «آخرین سلطان» جلوی دوربین قرار گرفته است. شاید در آینده نام پروین بیشتر بر سر زبان ها بیفتد. این بار به واسطه حضور دخترش جلوی دوربین.
دیگران:
جواد زرینچه: مثلث آبی/ هادی صابر
حمید استیلی: فوتبالیست ها/ علی اکبر ثقفی
محمد برزگر: مجموعه زیر آسمان شهر، فوتبالیست ها
علیرضا نیکبخت واحدی/ فرزاد مجیدی: مجموعه زیر آسمان شهر
نیما نکیسا: شهد/ محمد اسدنیا، راز موفقیت/ عباس مرادیان، مامان بهروز منو زد/ عباس مرادیان
کریم باقری/ آرش برهانی: سریال در مسیر زاینده رود/ حسن فتحی
مهدی امیرآبادی: مجموعه تلویزیونی آخرین بازی/ در مرحله تصویربرداری
غلامرضا فتح آبادی: سریال به سوی افتخار
حمید درخشان/ بهروز رهبری فرد/ هلی موسوی/خسرو حیدری/ آرش برهانی/ محمد محمدی: سریال پژمان