این مقاله را به اشتراک بگذارید
داستانهای زندگی
قطعات خاطره
«خیمهات کاغذی است»، کتابی است از مارگارت اتوود که بهتازگی منتشر شده است. اتوود نویسنده، شاعر و منتقد سرشناس کانادایی، از چهرههای مهم فرهنگی و ادبی معاصر بهشمار میرود. اتوود در ژانرهای مختلفی به نوشتن پرداخته و آثارش تنوع بسیاری دارد و در اغلب آثارش، چه داستانی و چه غیرداستانی، مفهوم هویت کانادایی را جستوجو کرده است. داستانهای کوتاه اتوود فضایی متفاوت با رمانهایش دارند اما قطعات کوتاهی که در این کتاب گردآوری شده، شامل نثرها و داستانهای بسیار کوتاهی است که به نوشته مترجم، «متنهاییاند سراسر متفاوت و عمیقا ذهنی، که گاه به مقاله، گاه به خاطره و بیشتر به شعر نزدیک میشوند». در بخشی از قطعه «بطری» از این کتاب میخوانیم: «گوشات را نزدیکتر بیار. دستت را بگذار روی گوش دیگرت. به صدفها فکر کن. حالا شد. حالا میتوانی صدایم را بشنوی. حتمن اسباب غافلگیریات است کشف اینکه صدایی هست درون این بطری. فکر میکردی شیء کمیابی خریدهای، چیزی که بیشتر آدمها به آن میگویند یک شیء شیشهای دایرهای شکل، پرزرقوبرق، خاکی، از مد افتاده، با لایهلایه شنهای رنگی: بنفش-صورتی-نارنجی- سبز- کرم. یکجور شیء زینتی. یکجور سوغاتی، از جایی که خود هیچگاه آنجا نبودهای. سپس دیدی که شنها حرکت کردند در بطریای با چوبپنبهای بر سرش. اول فکر کردی شاید زلزلهایست خفیف، از آنها که فنجانهای چای را تکانکی میدهند. اما نه. دقیقتر نگاه کردی. اشتباه نمیکردی: بله، لرزشی بود، تکانی؛ موجکی برداشت ماسه بنفش. فکر کردی شاید زندگی حشرهای در جریان باشد آنجا. چوبپنبه را برداشتی. و آنگاه بود که صدا را شنیدی…».
خیمهات کاغذی است/ مارگارت اتوود/ ترجمه پژمان طهرانیان
جان میماند
«جسم میرود و جان میماند» از آندره شدید، کتاب کوچک دیگری است از نشر مشکی. آندره شدید، داستاننویس، نمایشنامهنویس و شاعر فرانسویزبان است که در سال ١٩٢٠ از مادری سوری و پدری لبنانی در قاهره متولد شد. او در مدارس فرانسویزبان مصر درس خواند و بعدتر در دانشگاه آمریکایی قاهره در رشته خبرنگاری تحصیل کرد. او بعد از ازدواجش به لبنان سفر کرد و در آنجا بود که اولین دفتر شعرش به زبان انگلیسی و با نام «در مسیر تخیلات من» را منتشر کرد. او در سال ١٩۴۶ به فرانسه سفر کرد و در پاریس ساکن شد. در پاریس است که آندره شدید زبان فرانسه را برای نوشتن آثارش انتخاب میکند و بعد از آن تمام کتابهایش را به فرانسه مینویسد. طبق توضیح یادداشت کوتاهی که در ابتدای کتاب «جسم میرود و جان میماند» آمده، آثار شدید ازجمله رمانها، داستانهای کوتاه، نمایشنامهها و شعرها حاکی از دغدغههای او برای انسان و انسانیت است و غالب آثار او نشاندهنده عشقاش به زندگی است. او در آثارش کوشیده تا تفاوتها را بپذیرد و پذیرای دیگری باشد. «جسم میرود و جان میماند» شامل چند داستان کوتاه از شدید است. آندره شدید در سال ٢٠٠٢ برنده جایزه ادبی گنکور شعر شد و همچنین در سال ٢٠٠٩ مدال لژیون دنور فرانسه را کسب کرد.
جسم میرود و جان میماند/ آندره شدید/ ترجمه المیرا دادور
سکوت
کارن جوی فاولر از نویسندگان امروز آمریکا به شمار میرود که در سال ١٩۵٠ متولد شده است. اکثر آثار او با استقبال منتقدین مواجه شدهاند و از رمان «باشگاه کتابخوانی جین آستین» او فیلمی هم ساخته شده است. فاولر تا امروز شش رمان و سه مجموعه داستان منتشر کرده و جوایز ادبی زیادی هم کسب کرده که از بین آنها میتوان به جایزه جهانی ادبیات فانتزی در سال ١٩٩٩ برای مجموعه داستان «آنچه ندیدم» اشاره کرد؛ او همچنین جایزه پنفاکنر را هم به دست آورده است. بهتازگی داستانی از او با نام «حرفزدن همهجا ممنوع است!» با ترجمه ثنا نصاری در نشر مشکی منتشر شده است. بنا به توضیح خود کتاب، این داستان، داستانی بیزمان و مکان است و درعینحال هم هولناک است و هم آشنا و ملموس. روایت این داستان، «روایت تجربه سلول انفرادی و اتاق تمشیت، تحقیر و تن دادن به انتقاد از خود» است. روایت قانون و انسانی که برای آزادی از زندان باید خود را انکار کند. داستان با این جملات شروع میشود: «نورا به مناسبت تولدش، از طرف دوقلوها یک سیدی پینک و از طرف خواهر بزرگش یک کتاب خونآشام هدیه گرفت. از طرف مادربزرگش موزیکال دبیرستان٢ – چیزی که اگر نورا به جای پانزدهسالهشدن، دهساله میشد احتمالا دوست میداشت- و از طرف پدر و مادرش یک آیپاد شافل، به اضافه یک تیشرت اکورد و شلوار جینسون سنگشور دویست دلاری، گرانترین لباسی که نورا تا به حال داشت. کمتر از یک هفته پیش مادرش گفته بود جای تأسف است که تولد آدم چه لیاقتش را داشته باشی و چه نه از راه میرسد…».
حرفزدن همهجا ممنوع است!/ کارن جوی فاولر/ ترجمه ثنا انصاری