این مقاله را به اشتراک بگذارید
به مناسبت زادروز «کارلوس فوئنتس»
حرفهایها «فوئنتس» میخوانند
ای کاش نویسندههای ایرانی با توجه به قدرت قلم و اشراف فوئنتس بر تاریخ کشورش، در راستای شناساندن هویت ایرانی تلاش میکردند
«آیا کتابی بیپدر، مجلدی یتیم در این دنیا وجود دارد؟ کتابی که زادهی کتابهای دیگر نیست؟ ورقی از کتابی که شاخهای از شجرهی پرشکوه تخیل ادبی آدمی نباشد؟ آیا خلاقیتی بدون سنت هست؟ و باز، آیا سنت بدون نو شدن، آفرینشی جدید، نو رستن قصههای دیرنده، دوام مییابد؟» بخشی از کتاب «آئورا».
کارلوس فوئنتس یکی از نویسندگان پرآوازه امریکای لاتین است که در یازدهم نوامبر (۲۰ آبان ماه) 1928 در پاناماسیتی به دنیا آمد. او به سبب دیپلمات و سفیر بودن پدرش تحصیلاتش را در شهرها و کشورهای مختلفی ادامه داده است. او در سال ۱۹۵۴ با انتشار اولین مجموعه داستانش با نام los dias enmascarados فعالیت ادبی خود را آغاز میکند. نخستین داستان بلندش با نام la region mas transparent شهرت و اعتباری فراوان برایش به ارمغان میآورد.
از جمله کتابهای ترجمه شده به فارسی او میتوان به مرگ آرتیمو کروز، آئورا، آسوده خاطر، پوستانداختن، سرهیدرا، و خویشاوندان دور، اشاره کرد. او نویسندهای فوقالعاده دقیق و ریزنگر است که به پیرامون خود موشکافانه مینگرد. خاصیت سیلان ذهن و سورئال بودن داستانهایش با انتخاب واژگانی اعجابانگیز و شگرف او را در زمره داستان نویسان سورئال آمریکای لاتین قرار داده. کتاب آئورا را در سال ۱۹۶۲ نوشته که به گفتهی خودش در بخش دوم کتاب با عنوان چگونه آئورا را نوشتم از هفت بند و نکته آنرا الهام گرفته است.
یوسا، فوئنتس، و مارکز، برترین نویسندگان امریکای لاتین
علی اکبر فلاحی (مترجم و مدرس زبان اسپانیایی) در گفتگو با خبرنگار ایلنا؛ با اشاره به ادبیات کشورهای اسپانیایی زبانِ امریکای لاتین بیان کرد: در این زمینه اولین آثاری که بوده مربوط به قبل از ورود اسپانیاییها به این کشورهاست که بیشتر آثاری مذهبی بوده که بعد از ورود اسپانیاییها تمام آنها را به عنوان آثار کفرآمیز از بین بردند. در واقع آثاری از ادبیاتِ قبل از ورود اسپانیا به کشورهای امریکای لاتین در دست نیست چراکه اسپانیاییها همه را از بین بردند.
او ادامه داد: بعد از آنها بومیانی بودند که اسطورههای خود را نوشتند که آنها را اسپانیاییها از بین بردند و هرچه از ادبیاتِ امریکای لاتین در دست است، متعلق به بعد از ورود اسپانیاییهاست. نویسندگان شاخصی مثل یوسا، فوئنتس، مارکز و بسیاری نویسندههای دیگر، کسانی هستند که ادبیات امریکای لاتین را پایهگذاری کردند. البته در ایران خیلی از از نویسندههای این منطقه معرفی شدند ولی خیلی از آنها هم مغفول ماند.البته آثاری از آنها ترجمه شده اما در معرفیشان کمتر کوشش شده. نویسندگانی چون «خوزه امیلیو پاچکو»، «سرخیو بنتون» ،«خوان کارلوس اونتی» و «گابریلا میسترال» از جمله کسانی هستند که ایرانیان آنها را به خوبی نمیشناسد. از بین این نویسندگان تنها فوئنتس است که برای ایرانیان بسیار شناخته شده است.
این مترجم در اشاره به «اونتی» بیان کرد: او اولین کسی بود که ایدهی شهر خیالی سانتاماریا را مطرح کرد و در واقع میتوان گفت که اونتی پایهگذار ادبیات جادویی است و کسانی چون فوئنتس، یوسا و مارکز وامدار این نویسنده هستند
وی با اشاره به اینکه شناخت ما از ادبیات مکزیک بیشتر از روی ترجمههای انگلیسی است، گفت: در ایران معمولاً آثار اسپانیایی زبان را از نه از زبان مبدأ که از زبان انگلیسی ترجمه کردهایم. باید به این نکته توجه داشته باشیم که ممکن است بسیاری از آثار که از امریکای لاتین به انگلیسی ترجمه میشوند برای آنها جذاب باشد و آثاری که ما از زبان انگلیسی ترجمه میکنیم شاید حتی نیازِ فرهنگی ما هم نباشد. برخی آثار برای ما بسیار جذاب است اما چون در دنیا چندان پرفروش نشده به آن بیتوجهیم.
این استاد زبان و ادبیات اسپانیایی با بیان اینکه فوئنتس در کنار اشخاصی چون« خوان رولفو» و « لورا اسکوئیول » معنا پیدا میکند، اظهار داشت: کتابی از لورا اسکوئیول به نام «مثل آب برای شکلات» به فارسی ترجمه شده است. در واقع این سه نفر بودند که ادبیات معاصر مکزیک را زنده کردند. آنها کسانی بودند که ادبیات معاصر مکزیک را در جهان مطرح کردند و در واقع میتوان گفت که از ستونهای اصلی ادبیات معاصر مکزیک محسوب میشوند.
دغدغه فوئنتس، تاریخ و هویت مکزیک است
فلاحی در اشاره به بزرگترین دغدغههای فوئنتس بیان کرد: دغدغهی اصلی فوئنتس، هویت مکزیک بود. فوئنتس در آثارش به دنبال هویت مکزیکی میگردد، مکزیکیای که در عین حال که تمدن بومی خود را حفظ میکند به آن بخش از فرهنگ و تاریخ اسپانیاییِ خود هم توجه داشته باشد. یک مکزیکی وقتی به تاریخ خود نگاه میکند، اسپانیا را به عنوان فاتح و تجاوزگر میبیند که ویرانی به بار آوردند و به دخترانشان تجاوز کردند. اینگونه است که مکزیکیها شروع میکنند به طرد هویتِ اسپانیایی خود.
وی افزود: فوئنتس این موضوع را قبول ندارد و معتقد است، مکزیکیها در کنار تاریخ خود به روایت ادبی هم نیازمند هستند. آنها باید بتوانند با بخشی از فرهنگ خود کنار بیایند و وقایع را بپذیرند. برای مثال در فرهنگ مکزیک این مسئله معتقدند که «مالینچه» شخصتی است که به قوم و ملت خودش پشت کرده است. اما فوئنتس این نظریه را قبول ندارد و از مالینچه به عنوان مادرِ مکزیک یاد میکند. او میگوید مردم مکزیک باید گذشتهی تاریخی خودشان را بپذیرند. اسپانیاییهایی که به مکزیک رسیدند قوم جدیدی را به وجود آورند و این جزء اتفاقات تاریخی مکزیک است و نمیتوان آن را نادیده گرفت.
فلاحی ادامه داد: دغدغهی فوئنتس در نوشتن علاوه بر هویت تاریخیِ مکزیک، در رابطه با انقلاب مکزیک که عملاً در به وجود آمدن مکزیک نو تأثیرگذار بوده نیز هست. در این انقلاب نقش فئودالها و زمینداران کنار میرود و مکزیک به سمت دموکراسی حرکت میکند. در آثاری که عبدالله کوثری هم از فوئنتس ترجمه کرده میبینیم که بیشتر انقلاب مکزیک مدنظر بوده است.
او در پاسخ به این سوال که فوئنتس از چه نویسندگانی تأثیر گرفته است؛ بیان کرد: فوئنتس در مصاحبهای گفته که شخص کتابخوانی است و فقط صبح تا ظهر را به نوشتن اختصاص میدهد و باقی روز را به خواندن مشغول است. یکی از افرادی که فوئنتس از او متأثر بوده است «اونتی» است و همچنین «میگل آنخل آستوریاس» نویسندهی گوآتمالایی که موفق به دریاف جایزه نوبل ادبیات شده است. اما در کل اگر بخواهیم بگوییم که فوئنتس از چه نویسندهای تأثیر گرفته است به یک حالت کلیگویی میرسیم. اگر کتاب «آئورا» را خوانده باشید، خودِ نویسنده در مقدمهی کتاب نام تعدادی زیادی از نویسندگان را گفته است.
این مترجم دربارهی رمان «آئورا» افزود: این یکی از آثار شاخص فوئتنس است اما نمیتوان آن را ویترینی برای معرفی آثار وی برشمرد. «آئورا» یک رئالیسم جادویی است اما از آنطرف «درخت پرتغال» یک رمان تاریخی است که با «آئورا» کاملاً متفاوت است. همچنین اثر دیگری مانند «روشنترین منطقه زمین» نقدی است بر قشر خرده سرمایهدار و به اصطلاح نوکیسهی مکزیک یا اثر «گرینگوی پیر» روایتی از انقلاب مکزیک است. بنابراین نمیتوان یک اثر را به عنوان ویترین آثار او نام برد.
فوئنتس استاد خلق نوواژههاست
او با اشاره به ویژگیهای سبکی آثار فوئتنس ادامه داد: یکی از ویژگیهای متن او، ارجاعات تاریخی است. وقایع اجتماعی زیادی در آثار فوئنتس وجود دارد و همچنین اسمهای خاصی که مربوط به یک مد یا اتفاق تاریخی است و تنها برای مردم امریکای لاتین قابل شناسایی است. به همین دلیل است که هر خوانندهای به سمت کارهای فوئنتس نمیرود و آثار او، طیف عام خوانندگان را دربرنمیگیرد چون سختخوان است. تنها کسی که دربارهی امریکای لاتین اطلاعات داشته باشد، یا خوانندهی کنجکاوی که دنبال اسامی خاص آثار او برود میتواند بخواند.
مترجم «درخت پرتغال» افزود: فوئنتس با کلام و نوواژهها خیلی بازی میکند. به این معنی که خودش واژهای را ابداع میکند و در آن معنا میریزد. او نوواژههایی خلق میکند که حتی در خودِ فرهنگ لغت اسپانیایی هم پیدا نمیشود. او با استفاده از پیشوند و پسوند به آفریدن این واژهها دست میزد. در آثاری که از فوئنتس ترجمه کردم تلاشم بر این بود که بتوانم واژههایی نو مانند آنچه او در زبان خودش آفریده را بیاورم. ویژگیهای رمان او تماماً ویژگیهای رمان مدرن را شامل میشود. همچنین خواننده متوجه نمیشود که دیالوگهای او کجا تمام میشود، به این معنا که دیالوگها در دل توصیفها قرار دارند. از دیگر ویژگیهای سبکی ِ فوئنتس بازگشت به گذشته است. در عین حال که در زمان حال است به عقب بازمیگردد و ناگهان به آینده گریز میزند. برای خواندن آثار فوئنتس باید از سبک سیال ذهن لذت ببرید و کتابخوان حرفهای باشید در غیر اینصورت کتاب به نیمه هم نرسیده آن را رها میکنید.
فلاحی با بیان اینکه نویسندگان ایرانی میتوانند با استفاده از سبک فوئنتس و اطلاعات جامع او در تاریخ نگاری، آثاری خلق کنند که روایتی از تاریخ کشورمان باشد، گفت: ای کاش نویسندههای ایرانی با توجه به قدرت قلم و اشراف او بر تاریخ کشورش، در راستای شناساندن هویت ایرانی تلاش میکردند.تاریخ کشور ما بسیار بیشتر از مکزیک فراز و فرود دارد و برخوردهایش بیشتر است. ممکن است مردم ما بخواهند که بخشی از تاریخ را فراموش کنند یا آن را به یاد نیاورند و کمرنگ جلوهاش بدهند. نگاه به آثار فوئنتس باعث میشود که آثار بزرگی در زمینهی شناساندن هویت تاریخی ایرانی پدید آیند.