این مقاله را به اشتراک بگذارید
دانیل استیل از پرکارترین نویسندگان آمریکایی است که اخیرا در گفتگویی با نشریه نیویورک تایمز به تشریح علایق ادبی خود پرداخته است.
این نویسنده میگوید الکس هیلی (نویسنده رمان «ریشهها») الگوی او بوده است. او میگوید: «هر دویمان اواخر شب مینوشتیم و وقتی تلفنم ساعت ۳ صبح زنگ میخورد، همیشه میدانستم او آن سوی خط است و میخواهد مطمئن شود من دارم کار میکنم».
این نویسنده پرطرفدار به تازگی در این گفتگو از نظراتش سخن گفته است:
* در حال حاضر چه کتابهایی میخوانید؟
«دختری در قطار» نوشته پائولا هاوکینز و رمان جدید «کوهستان خاکستری» جان گریشام.
* آخرین کتاب خیلی خوبی که خواندید کدام بود؟
«تمام نوری که نمیتوانیم ببینیم» نوشته آنتونی دوئر و «بلبل» نوشته کریستین هانا – هر دوی اینها کتابهایی درباره جنگ جهانی دوم هستند که خیلی دوستشان دارم. و جدیدترین آنها هم «قدرتِ من هستم» نوشته جوئل اوستین.
* از خواندن کدام ژانرها بیشتر لذت میبرید و از کدامها اجتناب میکنید؟
من کتابهایی را دوست دارم که به من در زندگی خودم الهام میبخشند. کتابهای افسردهکننده یا کتابها و داستانهایی که در آنها اتفاقهای بدی برای کودکان میافتد را دوست ندارم. هیچ کدام از آنها را نمیخوانم.
* در یک اثر ادبی چه چیزی بیشتر از همه شما را تحت تاثیر قرار میدهد؟
اینکه آن اثر چقدر خوب نوشته شده، چقدر واقعی است، داستان چقدر خوب میتواند توجه من را جلب کند و اینکه چقدر تاثیرگذار است.
* آخرین کتابی که باعث شد گریه کنید کدام بود؟
جدیدترین کتابی که داشتم مینوشتم (همیشه وقتی صحنههای غمانگیز مینویسم گریه میکنم).
* آخرین کتابی که باعث شد بخندید؟
من عاشق کتابهای جوئل اوستین هستم؛ آنها به من الهام میدهند و او یک حس شوخطبعی خیلی خوب هم دارد تا پیغامش را با کمی خنده منتقل کند و بعضی مواقع باعث میشود من بلند بخندم.
* آخرین کتابی که باعث شد خشمگین شوید؟
کتابی از نویسندهای که قبلا از او خوشم میآمد و سعی کردم دوباره آن را بخوانم. نویسنده خیلی غیرمنتظره در پایان داستان یک کودک را بدون هیچ اخطاری کشت. کاملا از این کارش متنفرم!
* درباره قصه پریان محبوبتان برایمان بگویید.
هر مدل از این قصهها که پایان شاد داشته باشد را دوست دارم.
* درباره شعر محبوبتان برایمان بگویید.
من قبلا وقتی خیلی جوان بودم از ادنا سن وینست میلِی خوشم میآمد اما الان از نظرم شعرهایش کمی افسردهکننده هستند.
* و بهترین اقتباس سینمایی از یک کتاب؟
همیشه فکر میکنم کتابها بهتر از فیلمها هستند.
* در دوران کودکی چه نوع خوانندهای بودید؟
همیشه و مداوم کتاب میخواندم. بیشتر به زبان فرانسوی میخواندم که زبان اصلیام بود و عاشق «شازده کوچولو» ی آنتوان دو سن اگزوپری بودم، اما «باغچه مخفی» نوشته فرانسیس هاجسون برنت، «زنان کوچک» نوشته لوییزا مِی اَلکات و «الوییز» نوشته کی تامپسون را هم دوست داشتم.
* کدام نویسنده، مرده یا زنده، را دوست دارید ببینید و چه چیزی دوست دارید بدانید؟
الکس هیلی (نویسنده «ریشهها») دوست خوب و الگوی من در اوایل مسیر حرفهای نویسندگیام بود. او پیشبینی میکرد کارم خوب باشد و من هم فکر میکردم او دیوانه است.
او انسان مثالزدنیای بود. هر دویمان اواخر شب مینوشتیم و وقتی تلفنم ساعت ۳ صبح زنگ میخورد، همیشه میدانستم او آن سوی خط است و میخواهد مطمئن شود من دارم کار میکنم.
خیلی دلم برایش تنگ میشود و دوست دارم دوباره او را ببینم تا نویسندهای که نمیشناسم.
* ناامیدکننده، ضعیف، بد: کدام کتاب بود که احساس میکردید باید از آن خوشتان بیاید و اینطور نشد؟ آخرین کتابی که قبل از تمام کردنش آن را زمین گذاشتید را به یاد دارید؟
بله کتاب را به یاد دارم، اما اشاره کردن به آن بیمهری خواهد بود. من انسان بانظمی هستم، برای همین حتی اگر از یک کتاب متنفر هم باشم آن را تمام میکنم و همیشه آرزو میکنم ای کاش آن زمان را هدر نداده بودم! همیشه تا آخرش امیدوارم بهتر شود.
* از تمام کتابهایی که نوشتید، کدام یک از آنها را دوست دارید یا از نظر شخصی برای شما معنی دارند؟
کتابی که شخصا بیشتر از همه برایم معنی داشت، کتابی بود که با عنوان «نور روشن او» درباره پسرم نیک نوشتم که در سن ۱۹ سالگی از دنیا رفت.
او در تمام زندگیاش دوقطبی بود و سرانجام خودکشی کرد. من این کتاب را برای تجلیل از او و کمک کردن به والدینی که فرزندانی با وضعیتهای مشابه دارند، نوشتم. کتاب مورد علاقهام همیشه کتابی است که دارم مینویسم یا نوشتنش را تازه تمام کردم.
* دوست دارید چه کسی داستان زندگیتان را بنویسد؟
هیچکس، هرگز. شاید فرزندانم که من را بهتر از همه میشناسند. اما زندگیای که کس دیگری از بیرون آن را نوشته باشد، هرگز دقیق نیست. هر اتفاقی که در زندگی من افتاده متعلق به گذشته است و باید خصوصی بماند و با دنیا به اشتراک گذاشته نشود.
ترجیح میدهم مردم من را از طریق کتابهایی که نوشتم بشناسند. هیچ علاقهای ندارم که ببینم کسی درباره زندگی من مینویسد و امیدوارم هرگز هم اینطور نشود.
* کتاب بعدی که میخواهید بخوانید کدام است؟
کلی از کارهای خودم. من وقت کمی برای خواندن دارم و فقط وقتی کتاب میخوانم که در تابستان چند هفته دست از نوشتن میکشم. بقیه اوقات را دارم مینویسم و هرگز وقتی در حال نوشتن هستم کار دیگران را نمیخوانم.
* کدام نویسندگان – روزنامهنگاران، نمایشنامهنویسها، منتقدان، رماننویسها، شاعرها – هستند که امروز کار میکنند و شما بیشتر از همه آنها را تحسین میکنید؟
ای کاش وقت بیشتری برای خواندن کتابهای رماننویسهای جدید داشتم و میتوانستم نمایش ببینم و مجله بخوانم، اما برنامه چاپ جدید من مبنی بر انتشار ۶ کتاب در سال، باعث میشود سرم شلوغ بماند. همانطور که گفتم، ای کاش وقتش را داشتم!
مهر