این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
رساله های میرزا ملکم خان ناظم الدوله
ملکم، برجسته ترین اندیشه ور عصر ناصری در حوزهٔ سیاست و اجتماع بود و آثار قلمی اش در آماده کردن ایرانیان برای گذار از عصر استیداد به دوره مشروطه مؤثر افتاد. وی در زمینه های گوناگون قلم زد: در سیاست، در اجتماع، در اقتصاد، در اصلاح خط فارسی و در موضوع های پیوسته به فراموش خانه و جامع آدمیت رساله ها نوشت و با نثری ساده و زبانی برای اندیشهٔ بسیاری از مردمان روزگارش را تسخیر کرد. شرح حال ملکم در کتابهای مختلف آمده، از جمله در کتاب زندگی و اندیشه میرزا ملکم خان ناظم الدوله رویدادهای زندگی و اندیشهٔ او به قلم این نویسنده به کوتاهی شرح داده شده است. با این حال برای آگاهی خوانندگانی که به کتابهای دربردارندهٔ شرح زندگانی ملکم، دسترسی ندارند، کوتاهه ای از زندگانی او را می آوریم:
میرزا ملکم خان در ۱۲۴۹ ه.ق در جلفای اصفهان به دنیا آمد. پدرش میرزا یعقوب که ترجمان سفارت روسی بود، او را در ده سالگی برای تحصیل به فرانسه فرستاد و او در مدرسه ارمنیان پاریس دوره پلی تکنیک را گذراند و سپس خود به مطالعه سیاست و اقتصاد پرداخت. پس از بازگشت به ایران در وزارت امور خارجه شغل ترجمانی یافت، و در دارالفنون نیز درس می داد و کار ترجمانی معلمان اتریشی را بـه عهده می گرفت. در ۱۲۷۳ ه.ق همراه هیئتی به سرپرستی فرخ خان امین الدوله غفاری برای مذاکره صلح با انگلستان پس از ماجرای هرات راهی پاریس شد. سپس به ایران آمد و به نوشتن رساله هایی دربارهٔ اصلاحات سیاسی و اداری پرداخت، در میان سالهای ۱۲۷۵ تا ۱۲۷۷ ه.ق فراموش خانه را بنیاد نهاد که بسیاری از مردان علم و ادب و سیاست به آن پیوستند. اما ناصرالدین شاه که از تلاش اصلاحگرانه ملکم بیمناک شده بود و سخنانی را که در فراموش خانه درباره آزادی و قانون رانده می شد خوش نمی داشت، در ۱۲۷۸ ه.ق فرمان بسته شدن آن را داد. ملکم و پدرش از ایران تبعید شدند. ملکم نخست به بغداد، سپس به استانبول رفت، و سالها در آن دیار یماند تا این که به پایمردی میرزاحسین خان سپهسالار وزیر مختار ایران در عثمانی گناهش بخشوده شد و در ۱۲۸۸ که میرزاحسین خان به ایران آمد، ملکم نیز به ایران برگشت و به او منصب «مشاور صدارت عظمی» داده شد.
ملکم در ۱۲۹۰ ه.ق به سمت وزیر مختار ایران در لندن منصوب و راهی انگلستان شد تا مقدّمات سفر ناصرالدین شاه را به آن کشور فراهم کند. در این سفر بود که قرارداد رویتر بسته شد و اسناد پیوسته به آن قرارداد نشان می دهد که ملکم نیز در ماجرا دست داشته است. چون شاه و همراهان به ایران بازگشتند، میرزاحسین خان از صدارت برکنار شد، و ملکم نیز مدتی با بی مهری شاه روبه رو گشت.
در ۱۲۹۵ ه.ق دولت ایران او را مامور کرد که برای طرح مطالبات ایران درباره ناحیه قطور که عثمانیان در ۱۲۶۵ ه.ق آن را اشغال کرده بودند، به پرلن برود، و او این مأموریت را پیروزمندانه به فرجام رسانید، و پس از بازگشت به ایران لقب ناظم الدوله یافت و بار دیگر راهی لندن شد تا راه سومین سفر شاه را به اروپا هموار سازد. در این سفر بود که ملکم امتیاز لاتاری را از شاه گرفت و سپس، هنگامی که بر سر فروش آن امتیاز دست به تقلب زد، از همه مناصب و لقب ها محروم گشت و برای کینه جستن از شاه و صدراعظمش میرزا علی اصغرخان امین السلطان در ۱۳۰۷ ه.ق روزنامه قانون را منتشر کرد که در شکل گیری اندیشه آزادی و حکومت قانون نقشی شایسته داشت.
پس از کشته شدن ناصرالدین شاه، ملکم با جانشین او مظفرالدین شاه از در آشتی در آمد. پس گناهانش بخشوده شد، و در ۱۳۱۶ ه.ق به سمت سفیر کبیر ایران در ایتالیا برگزیده شد، و تا ۱۳۲۶ ه.ق که مرگش درربود، در آن سمت باقی ماند. زندگانی ملکم بیشتر در کار دیوانی و زدوبندهای دیوانسالاری قاجار گذشت. اما انچه مهم است این که او مرد اندیشه و قلم بود، و آثاری فراوان پدید آورد که در سرنوشت سیاسی و اجتماعی ایران بی اثر نبود. این که اندیشه او را بپسندیم یا از آن بیزار باشیم چندان مهم نیست.
جوهر اندیشهٔ ملکم مدرنیت یا تجلیل ساختار سیاسی و اداری ایران بود. بنابراین، مطالعه نوشته هایش برای پی بردن به سیر جریان اندیشه ای که از روزگار عباس میرزا و قائم مقام آغاز شد و به جنبش مشروطیت انجامید، از دیدگاه روشنگری تاریخ اندیشه ضرورت دارد. زیرا در آن روزگار و حتی در دوران جنبش مشروطیت هیچ کتاب یا رسالهٔ ارزشمندی در زمینهٔ سیاست و اجتماع نوشته نشد، مگر آن که نویسنده طرح و اندیشه یکی از رساله های ملکم را اقتباس کرد یا از اندیشه او تأثیر پذیرفت.
درباره زندگانی و اندیشه میرزا ملکم خان، کتابها و گفتارهای بسیار نوشته اند. جز میرزا تقی خان امیرکبیر، هیچ مرد برجسته ای را از دورهٔ قاجار نمی شناسیم که درباره اش این اندازه کتاب مستقل نوشته باشد. یا این حال، اندیشهٔ راستین این «غوغا برانگیز» شناخته نخواهد شد، مگر یا مطالعه بی واسطهٔ آثار خود او.
پیش از این، از آثار ملکم دو مجموعه مفصل چاپ شده است. در ۱۳۲۵ ه.ق هاشم ربیع زاده ۱۱ رساله او را با عنوان کلیات آثار میرزا ملکم خان ناظم الدوله متتشر کرد. رساله ای نه نام «رسالهٔ غیبیه» نیز در آن مجموعه چاپ شد که نوشته ملکم نبود، نویسنده ای ناشناخته آن را با تقلید از سبک ملکم نوشته بود. شادروان محمدمحیط طباطبایی نیز ۱۲ رساله ملکم را در ۱۳۲۷ شمسی با عنوان مجموعه آثار میرزا ملکم خان انتشار داد. با نادیده گرفتن رساله های تکراری و رسالهٔ غیبیه در مجموعه ربیع زاده و استقراض خارجی، در مجموعه محیط طباطبایی (زیرا آن نامه ای است از ملکم نه رساله) در این دو مجموعه ۲۰ رساله ملکم چاپ شده است. البته رساله های او به صورت فردی یا مجموعه های کوچک نیز چاپ شده بوده است.
آنچه در این مجموعه گردآورده ایم ۲۵ رساله است که در مجموع، همه وجوه اندیشه ملکم را در حوزه های گوناگون دربرمیگیرد. این ۲۵ رساله را با توجه به موضوع هر یک، در شش مقوله دسته بندی کرده ایم، هر چند این دسته بندی را قطعی نباید پنداشت، زیرا در رساله های ملکم، وجوه گوناگون اندیشه او در آمیخته و کمتر اثری از وی به تمامی در موضوعی یگانه نوشته شده است. در این دسته بندی راهنمای ما موضوع غالب در هر رساله بوده است نه همه مطالب آن.
بخش ۱ – نظام قانونی، سازمان حکومت و مدنیت نو
۱. دفتر تنظیمات (کتابچهٔ غیبی)
این رساله، نخستین اثر ملکم است که آن را در ۱۲۷۵ تا ۱۲۷۷ ه.ق، بین ۲۶ تا ۲۸ سالگی و پس از برکناری میرزا آقاخان نوری از صدارت نوشته است. هدف ملکم از نوشتن این رساله، تشویق ناصرالدین شاه به انجام دادن اصلاحات سیاسی و اداری بوده است.
۲. رفیق و وزیر
این رساله، اندکی پس از دفتر تنظیمات نوشته شده و دنباله و توجیه کننده آن به شمار میرود.
۳. مجلس تنظیمات
این رساله در شرح مجلس تنظیمات است و گویا ملکم آن را در حدود سالهای ۱۲۷۶ تا ۱۲۷۷ نوشته است. زیرا در آن از محمودخان کلانتر نام برده، و میدانیم که وی حاکم تهران بود و در ۱۲۷۷ ه.ق در ماجرای کمبود نان و شورش زنان تهرانی، به فرمان ناصرالدین شاء اعدام شد.
۴. دستگاه دیوان
این رساله، انتقادی است از دستگاه دیوانی ایران عهد ناصرالدین شاه. ملکم در این رساله نیز خواسته که شاه را به انجام دادن اصلاحانه برانگیزد. تاریخ نگارش آن باید بین سالهای ۱۲۷۸ و ۱۲۷۹ ه.ق باشد.
۵. دفتر قانون
قانون کیفری نوی را که از قانون کیفری فرانسه اقتباس کرده بوده یا نظام پادشاهی مطلقه وفق دهد. از آنجا که در مقدمهٔ آن به مجلس مصلحت خانه اشاره کرده، و مینویسد: «یک سال است که شما را میان عقلای ملت انتخاب نمودند،» تاریخ نوشتن آن باید ۱۲۷۷ ه.ق باشد، زیرا مجلس مصلحت خانه در ۱۲۷۶ ه.ق به فرمان ناصرالدین شاه برپا شد.
۶. ندای عدالت
ملکم این کتابچه را در ۱۳۲۳ ه.ق، هنگامی که مظفرالدین شاه برای بار سوم به اروپا رفته بود نوشت و به شاه تقدیم کرد. این رساله در طرح مسائل مربوط به نظام پارلمانی از رسالات پیشین ملکم پخته تر است، و نکته جالب توجه آن، بازگشت نویسنده از باور دیرین خود یعنی تسلیم بی کم و کاست به مدنیت غربی است. مینویسد: «… کدام احمق گفته است که ما باید برویم همهٔ رسومات و عادات خارجیه را اخذ نماییم؟»
۷. اشتهارنامهٔ اولیای آدمیت
مالکم این رساله را در ۱۳۱۳ ه.ق پس از کشته شدن ناصرالدین شاه نوشت. اشتهارنامه همان است که اکنون بخشنامه اش گویند، و ملکم آن را خطاب به اعضای مجامع آدمیت نوشته است، و در آن از گناهان گذشته خویش که انتقاد از ناصرالدین شاه و امین السلطان بود، به تلویح استغفار کرده تا رابطه خویش را با دربار شاه تازه ایران بهبود بخشد.
۸۔ مدنیت ایرانی
این کتابچه متن سخترانی ملکم است که در ۱۸۹۱ م (۱۳۰۸ یا ۱۳۰۹ ه.ق) در لندن ایراد کرده است. وی در این سخنرانی، در چگونگی رواج دادن مدنیت تازه در ایران بحث کرده است. متن سخنرانی در روزنامهٔ (۱۸۹۱ Contemporary Review LIx) منتشر شد، و ترجمه فارسی آن به قلم خانم فرشته نورایی در کتاب ایشان به نام تحقیق در افکار میرزا ملکم خان ناظم الدوله چاپ شده است.
بخش ۲. اقتصاد
۱. اصول ترقی
ملکم این کتابچه را با استقاده از مفاهیم و میانی علم اقتصاد درباره لزوم و چگونگی توسعه اقتصادی ایران نوشته است. شاید از دید انسجام و اهمیت مطلب و نگرش عالمانه، در میان رساله های گوناگون وی کم مانند باشد. بر پایهٔ خاطرات میرزا محمدعلی خان فریدالملک منشی سفارت ایران در لندن. ملکم کتابچهٔ اصول ترقی را در ۱۳۰۱ در لندن نوشته و برای میرزا علی خان امین الدوله به تهران فرستاده است.
۲٫ مذاکره درباره تأسیس بانک
در زمان صدارت میرزا حسین خان سپهسالار، اندیشهٔ برپا کردن بانک قوت گرفت. در ۱۲۸۹ ه.ق برای تأسیس آن از انگلیس و فرانسه و اتریش پیشنهادهایی رسید. دولت پیشنهاد مرتون فرانسوی را مناسب دانست و پسندید. میرزاحسین خان برای رسیدگی به موضوع کمیسیونی در جمادی الاول ۱۲۸۹ تشکیل داد که ریاست آن با اعتضادالسلطنه وزیر علوم بود.
چند وزیر و دیوانی و دو نفر از بازرگانان، حاجی احمد تاجر و حاج محمد حسن امین الضرب اعضای کمیسیون بودند. میرزاحسین خان، میرزا ملکم خان را که مشاور صدارت عظمی بود، مخبر کمیسیون تعیین کرد، تا درباره معنی و مفهوم بانک به اعضای کمیسیون توضیح دهد و هرجا اشکالی بود برطرف سازد.
این رساله، صورت مذاکرات کمیسیون مأمور برای تأسیس بانک است، اما چون بیانات ملکم درباره بانک و بانکداری، در آن به روشنی آمده، در این مجموعه گنجانیده شد. صورت مذاکرات کمیسیون در مجله بانک سپه شماره های آذر و اسفند ۱۳۴۱ چاپ شده، اما چون نسخه خطی آن افتادگی داشته، انتشار آن در مجله بانک سپه نیز افتادگی دارد و بخشی از سخنان میرزا حسین خان در آن وجود ندارد.
۳. امتیاز فواید عامه
در این کتابچه، از چگونگی تشکیل شرکت، کیفیت قانونی، اساسنامه و ارکان آن سخن رفته است. کتابچه تاریخ تألیف ندارد، اما در بالای صفحه نخست تنها نسخه آن در کتابخانه ملک تهران، نوشته شده «از جناب بهیه ملکم خان ناظم الدّوله، سفیر کبیر ایران در لندن، شهر ذیقعدهٔ ۱۳۰۷»
بخش ۳. سیاست
۱. پلتیکای دولتی
ملکم در این رساله، درباره برخورد سیاسی و نظامی دو ابرقدرت روزگار، روس و انگلیس بر سر تسلط بر آسیا، به ویژه هند بحث کرده، و سرنوشت ایران در این گیرودار با توجه به موقعیت ژئوپلتیک آن بررسی شده است.
۲۔ مرو و ترکمان
کتایچه ای است دربارهٔ سیاست و موضع دولت ایران در برابر ترکمانان، و ملکم در خلال صفحات آن کوشیده تا روش ها و شیوه های برخورد نظامی با آنان را نشان دهد. کتاب حاوی اطلاعاتی گرانبها درباره ایلهای ترکمان و اوضاع و احوال آنها است.
بخش ۴. اجتماع
۱. اصول مذهب دیوانیان
کتابچه ای است انتقادی که ملکم در روزگار برکناری از شغل و نشان و لقب پرداخته است، زیرا در آن به میرزاعلی اصغر امین السلطان می تازد و از دولت ایران خرده می گیرد. حامد الگار گمان دارد که تاریخ توشتن آن ۱۸۹۲ م (۱۰-۱۳۰۹ه.ش) است۔
۲. گفتار در رفع ظلم
ملکم این گفتار را در ۱۲۸ ه.ق در استانبول تقریر کرده و میرزا فتحعلی آخوندزاده آن را نوشته است۔ آخوندزاده در سرآغاز آن گفتار نوشته است: «بیان مطلب عالی است که در سال ۱۲۸۰ (۱۸۶۳ م) از تقریر خود جناب روح (آخوندزاده ملکم را روح القدس خطاب می کرد) در استانبول شنیدم مرقوم نموده ام.»
٣. مسائل مختلف
ملکم در ۱۲۸۹ ه.ق هنگامی که از استانبول به تهران می آمد، در تفلیس توقف و با آخوندزاده دیدار کرد. در آن دیدار، مطالبی درباره موضوعات مختلف گفت و آخوندزاده آنها را با بسط بیشتری نوشت.
بخشی ۵. فراموشی خانه و جامع آدمیت
۱. فراموش خانه
ملکم این کتابچه را در دفاع از فراموش خانه و مقصد و مرام آن نوشته و گویا قصد وی از نوشتن آن، تبرّی جستن از اتهام کفر و زندقه بوده است. گویا آن را در هنگام دایر بودن فراموش خانه یعنی در سالهای ۱۲۷۷ تا ۱۲۷۸ نوشته است.
۲. اصول آدمیت
این کتابچه درباره مقام و منزلت آدمی و شروط تعالی اوست. در آن از مرام و مقصود آدمیت سخن رفته و در حقیقت نوشته ای است تبلیغی – آموزشی دربارهٔ جامع آدمیت و مرام آن. جوهر اندیشهٔ حاکم بر رساله، برگرفته از اندیشه بشردوستانه اوگوست کنت حکیم تحصلی فرانسه است.
۳. حجت
موضوع این کتابچه نیز تبلیغ اصول و مرام آدمیت و رموز اتحاد و رستگاری آدمیان است.
۴٫ مفتاح
موضوع این کتابچه نیز تبلیغ مرام و مقصود آدمیت است.
۵٫ توفیق امانت
در این کتابچه نیز اصول و مرام آدمیت تبلیغ شده و شیوه و روش پیوستن به جامع آدمیت و رعایت انضباط و شروط عضویت آن باز گفته شده است.
بخش ۶٫ الفبای جدید
اندیشه اصلاح خط را نخست میرزا فتحعلی آخوندزاده پیشنهاد، و آن بخشی از تدابیر او برای اصلاحات سیاسی و اجتماعی بود. اساس اندیشه این بود که دستیایی به دانش و فناوری غربی با خط رایج دنیای اسلام دشوار است و عمده ترین علت واپس ماندگی مسلمانان همین دشواری خط است که آموختن را دشوار و گسترش فراگیر دانش و فرهنگ را محدود ساخته است. از این رو، اصلاح یا تغییر خط به منظور یافتن ابزاری مناسب برای دستیایی به پیشرفت ناگزیر می نماید. آخوندزاده، رساله الفبای خود را که در ۱۲۷۴ ه.ق نوشت «الفبای جدید برای تحریرات السنهٔ اسلامیه که عبارت از عربی و فارسی و ترکی است.» نام کرد. و برای قبولانیدن آن به دولتهای ایران و عثمانی به مقامات دو کشور، نامه ها نوشت، و خط تازه خود را برای ملاحظه آنان فرستاد. از ایران، پاسخی سزاوار نگرفت، اما واکنش عثمانیها مثبت بود. در ۱۲۷۸ ه.ق منیف پاشا موضوع را در «جمعیت علمیهٔ عثمانیه» مطرح کرد، و بر لزوم اصلاح خط اصرار ورزید. آخوندزاده در ۱۲۸۰ ه.ق به عثمانی رفت، و با استقبال برخی از روشنفکران ترک، از جمله عالی پاشا و فؤاد پاشا و منیف پاشا روبه رو شد. اما الفبای جدید او را «جمعیت علمیه عثمانیه» رد کرد. آخوندزاده، ماجرا را پی گرفت و مدت ۲۴ سال در این راه کوشید. سرانجام، اندیشه اصلاح خط را رها کرد، و به تغییر آن معتقد شد. او خطی ابداع کرد که حروف آن روسی و لاتینی بود. اما کوشش وی به جایی نرسید، و الفبای نو او پذیرفته نشد. ملکم که در هنگام سفر آخوندزاده به استانبول در آن شهر میزیست با آخوندزاده آشنا شد، و اندیشهٔ او را درباره اصلاح خط دریافت. کوشش آخوندزاده محیط عثمانی را برای اندیشیدن به موضوع خط آماده کرده بود. عالی پاشا و فؤاد پاشا و منیف پاشا، از زبدگان جامعهٔ عثمانی، با این اندیشه همراهی نشان دادند. شارل میسمر فرانسوی که در آن هنگام منشی فؤاد پاشا بود، در نامه ای که بعداً با عنوان «مکتوب شارل میسمر فرانسوی در بیان جمودت اهل مشرق»، به فارسی برگردانده شد، موضوع را مطرح کرد. وی درباره سابقه تاریخی گونه های خط، بحثی عالمانه کرد و گناه واپس ماندگی مسلمانان را به گردن الفبای عربی انداخت. آخوندزاده و ملکم، هر دو از آن نوشته تأثیر پذیرفتند. از ملکم در ۱۸۶۹ م (۱۲۸۶ ه.ق) نامه ای به فارسی در روزنامهٔ حریت منتشر شد و در آن برهان آورده شده بود که:
«اصول تعلیم و تربیت ملل اسلامی خراب است۔ بدون اصلاح خط ، تعلیم و تربیت ما اصلاح پذیر نیست۔ بدون اصلاح تعلیم و تربیت، کسب تمدن و ترقی امکان ندارد. نقص الفبای عربی منشا فقر و ناتوانی و عقب ماندگی فکری و استبداد سیاسی ایران سرزمین اسلام است.»
ملکم سپس الفبایی نو طرح افکند. هر حرف را به شکل مستقل و جدا در آورد و برای آن تنها یک شکل برگزید. اعراب را در میان حروف گنجانید. اما نقطه ها همچنان برجای ماند. بدین سان، حروف چاپی برای خط فارسی، به حدود یک چهارم کاهش یافت. ملکم خط تازه خود را برای ملاحظه آخوندزاده به تفلیس فرستاد. آخوندزاده آن خط را ستود و نوشت:
«الحق خدمت بزرگی به جهت سهولت عمل چاپ ظاهر کرده اید. یعنی اشکال چهارگانه حروف را به یک شکل منحصر داشته اید. وانگهی اشکال، بسیار مستحسن و خوش نما و انفصال حروف را نیز لازم دانسته اید. نهایت از ابقای تقطه ها و عدم ادخال کلی اعراب و از عدم ایجاد اشکال مخصوصه به همه آنها که نُه عددند، و از باقی گذاشتن اشکال سابقه… آنها باز شاکی و گله مندم.»
ملکم سپس رسالهٔ شیخ و وزیر را نوشت، تا عیوب خط عربی را نشان دهد، و ضرورت اصلاح آن را اثبات کند. آن کتابچه را میرزا یوسف مستشارالدوله به آخوندزاده رسانید. آخوندزاده آن را ستود و با خواندنش اندیشه اصلاح خط را رها کرد و بر آن شد که خطی نو ابداع کند. وی به ملکم نوشت:
«راستی مطلب این است که بعد از خواندن کتابچه شما بالکله از سیاق قدیم متنفر شده ام. از راست به چپ نوشتن.»
نامه نگاری درباره خط میان ملکم و آخوندزاده ادامه یافت، اما تلاش آنان به جایی نرسید. ملکم اندیشه اصلاح خط را پی گرفت. افزون بر این که قصد داشت روزنامه ای با خط نو منتشر کند، در سالهای بعد با آن خط چند کتاب به چاپ رسانید. گلستان سعدی و اقوال علی (ع) را با آن خط در لندن چاپ کرد و در صدد چاپ کردن دیوان حافظ نیز بوده است. یکی از کتابچه هایش به نام «خطوط آدمیت» تیز با خط نو چاپ شده است.
خط ملکمی تا آنجا که از شمار اشکال حروف چاپی می کاست، و برای هر حرف شکلی یگانه پدید می آورد، بر خط رایج برتری داشت، اما عیب های اصلی الفبای فارسی را رفع نمی کرد. نقطه ها باقی می ماند، و اشکال مختلف یک صدا (مانند ث-س-ص یا ذ-ز- ض – ظ و ح – ه) که در فارسی از هم قابل تشخیص نیستند، فرقی نکرده بود. خط ملکمی با خط آخوندزاده این فرق را داشت که حروف را عوض نمی کرد، و فقط شکل اصلاح شده ای از آن عرضه می داشت. آنچه در خور توجه است، گزافه گویی ملکم دربارهٔ رابطهٔ خط و پیشرفت جامعه است. او توجه نداشت که سبب واپس ماندگی مسلمانان نه خط که فقر عمومی، واپس ماندگی تاریخی و نظام سیاسی- اقتصادی منحط است، و تا ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، در خور نیاز زمانه نشود، دیگرگون کردن خط کاری از پیش نمی یرد. دیگرگون کردن خط، بدون برنامه ریزی جامع و استوار بر حرکت درونی جامعه و رها از کارشکنی خارجی، به گسترش فرهنگ نمی انجامد. تاریخ این حقیقت را روشن ساخت که با خط دشوارتر از خط فارسی می توان به پیشرفت خیره کننده دست یافت. ژاپن نمونهٔ چنین کشوری است. و به صرف تغییر خط، گره واپس ماندگی و فقر فرهنگی گشوده نخواهد شد. چنان که برگزیدن خط لاتین به جای خط عربی، ترکیه را به راه پیشرفت نینداخت، تنها جامعه ترکیه را با میراث فرهنگیش بیگانه ساخت. اگر در سالهای اخیر پیشرفتهای اقتصادی اندکی، نصیب ترکیه شده، با خط و کتابت آن کشور پیوندی ندارد. نامق کمال نویسنده ترک در این باره از ملکم ژرف اندیشتر بود که توشت:
« سبب اصلی عقب افتادگی عثمانی بی دانشی آن است، و نقص الفبا علت اساسی بی دانشی نیست. چنان که زبان انگلیسی اشکالات زیاد دارد، ولی در میان مردم انگلیس و امریکایی سواد خیلی کم است، و برعکس، اسپانیولی ها الفبای لاتینی دارند، ولی درجهٔ تعلیم و تربیت آنان بسیار پایین است.» با این مقدمه، رساله های ملکم را در موضوع الفبا معرفی می کنیم:
۱. شیخ و وزیر
ملکم این کتابچه را در ۱۲۸۷ ه.ق نوشت و نسخه ای از آن را برای آخوندزاده به تفلیس فرستاد که با استقبال او روبه رو گشت. موضوع کتابچه بحث و گفت وگویی درباره کاستیهای الفبای رایج در کشورهای اسلامی و ضرورت اصلاح آن است.
۲. نمونه خطوط آدمیت
ملکم این کتابچه را درباره الفبای جدید خود نوشته و آن را در ۱۳۰۳ ه.ق با الفبای اصلاح شده خود در لندن چاپ کرد.
۳. مقدمهٔ گلستان سعدی (بیان)
مقدمه ای است که ملکم با خط جدید خود بر گلستان سعدی نوشته و در آن درباره ضرورت اصلاح خط فارسی و عربی بحث کرده است.
۴۔ معایب خط ملکمی
رساله کوچکی است که با عنوان معایب خط ملکمی در حقیقت امتیازات آن خط را در قیاس با الفبای موجود فارسی میگوید. این رساله در کتابخانه ملک تهران به قلم میرزا محمد ابراهیم آشتیانی موجود است و تاریخ تحریر آن ۱۲۹۶ ق است. رساله به الفبای ملکمی نوشته شده و امضای ملکم در زیر آن است. آشتیانی در زیر هر سطر، آن را به تستعلیق خوش باز نوشته است.
کوشش قلمی گسترده ملکم و رساله های متنوع و بسیار او سبب شده است که برخی نوشته های دیگران را نیز بدو نسبت دهند که از آن جمله است: ۱. رساله عیبیه که به سبک و سیاق ملکم نوشته شده، اما خود ملکم نسبت آن رساله را به خویشتن رد کرده است، ۲- منافع آزادی که اقتباسی است از کتاب دربارهٔ آزادی نوشته جان استوارت میل انگلیسی به ترجمه آخوندزاده ۳ مرآت البلها ۴. ترجمه مکتوب شارل میسمر فرانسوی ۵. تشبیه هیکل انسانی به اجتماع مدنی که نوشته میرزامحمدخان مجدالملک سینکی است ۶. کتابچه مداخل و مخارج به قلم میرزا ابراهیم بدایع نگار ۷. سه نمایشنامه: سرگذشت اشرف خان، حکومت زمان خان در بروجرد و حکایت شاهقلی میرزا در کرمانشاه. این نمایشنامه ها چند سال پیش در تهران به نام ملکم به روی صحنه آمد. اما پژوهش دکتر فریدون آدمیت نشان داد که نویسنده آنها میرزا آقا تبریزی بوده نه میرزا ملکم خان.
در میان آثار منسوب به ملکم چند رساله به نام های صراط المستقیم، وصیتنامه فؤاد پاشا، نوم و یقطه و در نتیجه نگارش اوراق هست که به رغم این که در مجموعه های خطی و چاپی نوشته ملکم دانسته شده اند، صراط المستقیم ربطی به ملکم ندارد و نوشته میرزا یوسف شکرنویس است، و به انتساب سه رسالهٔ دیگر به ملکم، قطعی نیست.
منبع: مقدمه کتاب «رساله های میرزا ملکم خان ناظم الدوله»، گردآوری و مقدمه: حجت الله اصیل، تهران: نشر نی.
‘
1 Comment
مسعود
لطفاً نام مَلکُم که اشتباه است را به مَلکَم تصحیح فرمایید. با سِر جان مَلکُم اشتباه نشود.