این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
روبرتو بولانیو از واقعیت تا خیال
پوپه میثاقی*
زمانی که نشر نیودیرکشنز کتاب «شبانههای شیلی» را برای چاپ آماده میکرد – نخستین کتابی که از روبرتو بولانیو به زبان انگلیسی در آمریکا منتشر میشد- باربارا اپلر مدیر نشر، ایمیلی به بولانیو زد درباره اینکه چقدر کتاب را دوست دارد و از چاپ کتاب خوشحال است، به قول خودش ایمیلی از طرف یک طرفدار پروپاقرص. اما او پاسخی به ایمیلش نگرفت. بولانیو بسیار بیمار بود و سه هفته بعد از آن تاریخ فوت کرد. اپلر اما میگوید از اینطرف و آنطرف شنید که بولانیو از چاپ کتابش توسط نشر نیودیرکشنز خشنود بوده است.
اپلر نخستینبار کاملا اتفاقی از وجود بولانیو خبردار شد. او خود اسپانیایی نمیخواند و در سال ۲۰۰۲ در قرار با دوستی، نویسنده آمریکایی فرنسیسکو گلدمن، نام بولانیو را از گلدمن شنید. آن شب اپلر نام بولانیو را روی دستمال کاغذیای نوشت و چندینبار زیر نامش خط کشید تا بعد برود ببیند او کیست. مدتی بعد هنگام ملاقات با دوست دیگری که در نشر هارویل (در انگلیس) کار میکرد فهرستش را از نویسندههایی که میخواست دربارهشان تحقیق کند به او نشان داد و او وقتی نام روبرتو بولانیو را دید گفت که نسخهای از «شبانههای شیلی» او را به انگلیسی در نشر خودشان دیده که هنوز خوانده نشده است. اپلر ایمیلی به کریستوفر مکلوهوز مدیر نشر هارویل زد و او متن را برایش فرستاد. اپلر عاشق کتاب شد و اینطور بود که بولانیو با «شبانههای شیلی» وارد دنیای ادبیات آمریکا شد (هرچند دو داستان کوتاه از او قبلتر در مجلهای چاپ شده بود).
«شبانههای شیلی» داستان روایت کشیشی شیلیایی است که منتقد ادبی هم هست، مدتی معلم پینوشه میشود، و برای مبارزه با آسیبهایی که فضولات کبوترها به کلیساهای اروپا وارد میکند راهی ماموریت به کشورهای اروپایی میشود. کتاب مورد استقبال سوزان سونتاگ و منتقدان دیگر قرار گرفت، اما در سال نخست چاپ تنها ۷۷۵ نسخه فروخت، واقعیت و آماری که البته برای کتابهای ترجمه در آمریکا خیلی هم عجیب نیست. آنچه عجیب و خیالانگیز بود موفقیتهای بعدی بولانیو بود. وقتی که نیودیرکشنز کتاب «ستاره دوردست» و بعد از آن «آخرین غروبهای زمین» را چاپ کرد و داستانهای کوتاه بیشتری از او در مجلات مختلف از جمله نیویوکر و هارپرز چاپ شد بولانیو به تدریج شهرت بیشتری پیدا کرد و همین شهرت باعث شد تا حق کتابهای بزرگتر بولانیو، یعنی «کارآگاهان وحشی» و «۲۶۶۶»، به ناشری بزرگتر یعنی اف.اس.جی برسد.
در «آخرین غروبهای زمین»، که نخستین مجموعهداستان از بولانیو به انگلیسی بود، او به سراغ نویسندهها و شاعران آمریکای لاتین میرود که در گوشهوکنار دنیا زندگی میکنند، و ماجراهای عجیبی را درباره آنها روایت میکند، ماجراهایی که بسیارشان حول دوستیها و دوریهای این شخصیتها شکل میگیرد. مثلا راوی قصه «سنسینی» به نویسندهای با این نام نامه مینویسد و بر سر قضیه داستانفرستادن برای مسابقههای ادبی دوستیای میان آنها شکل میگیرد. قصه «هانری سیمون لوپرنس» روایت نویسندهای شکستخورده است که به نهضت مقاوت فرانسه میپیوندد و ناجی نویسندههای دیگر میشود. «انریکه مارتین» که با این جمله شروع میشود: «شاعر هرچیزی را میتواند تحمل کند.» باز داستانی اسرارآمیز است از دوستی دو نویسنده و شاعر. «ماجرای ادبی» داستان دو نویسنده رقیب است که بالاخره همدیگر را ملاقات میکنند. «آخرین غروبهای زمین» روایت سفر پدر و پسری است که در آن پسر روزهایش را صرف خواندن کتاب شعر و داستان زندگی و مرگ شاعر سوررئال فرانسوی میکند. «روزهای ۱۹۷۸» داستان ملاقات راوی با نویسندهای است که درنهایت به شکلی رازآلود خودکشی میکند و…
بسیاری از شخصیتهای این مجموعه با حروف الفبا شناسایی میشوند: A، U، M، X و البته B که به نظر خودِ بولانیو است. این خود داستانی بولانیو در بسیاری از آثارش نام بِلانیو را به خود میگیرد. کریس اندروز، مترجم رمانهای کوتاه و داستان کوتاههای بولانیو که کتابی به نام «داستانها و دنیای گسترده بولانیو» در نقد و بررسی آثار او نوشته، درباره این بازی اسامی مینویسد: «اینکه B چه فرقی با بولانیو و یا بلانیو دارد به هیچوجه مشخص نیست. علاوه بر اشاره به Kی کافکا، B میتواند مخفف هرکدام از این دو نام فامیل هم باشد، و شخصیتی که نام B را بر خود دارد مرحله گذار بین «من» مبتنی بر اتوبیوگرافی و خود تخیلی او [یا همان بلانیو] است.»
این بازی با واقعیت تنها در اسم شخصیتها دیده نمیشود، بلکه در لایههای بسیاری از آثار بولانیو وجود دارد: اشاره به مشاغلی که بولانیو خود زمانی از راه آنها امرار معاش میکرده، مثل ظرفشوی یا نگهبان شب، یا اشاره به نکاتی که شباهت به زندگی واقعی خود او دارند: مثلا کتابدزدی از کتابفروشیها یا بههمزدن جلسات شعرخوانی شاعران پرآوازه یا خراببودن دندانهایش و روایتهای بسیار دیگری که گویا ترجمهای آزاد از رویدادهای زندگی خود او یا دوستان و آشنایانش هستند، روایتهایی که در بسیاری موارد همراه با خشونت هستند، خشونتی گریزناپذیر که بیشتر از آنکه خودخواسته یا آگاهانه باشد اغلب حاصل موقعیتهایی است که افراد در آن قرار میگیرند.
کارمن پرز دِ وگا، یار بولانیو در واپسین سالهای زندگی، در مصاحبهای درباره میزان واقعیبودن قصههای او میگوید: «او دوست داشت بازی کند. ادبیات او جنبههای اتوبیوگرافی بسیاری داشت، اما دغدغهاش بازگویی واقعیت نبود، بلکه باورپذیرکردن هرچیزی بود که میگفت. بهترین راه برای باورکردن هر چیزی تبدیل آن به ادبیات است. خلقکردن روایتی که در آن [این واقعیت] بخشی از عالم خیال و فانتزی است.»
* مترجم آثار بولانیو: «آخرین غروبهای زمین» و «موسیو پن»
آرمان
‘