این مقاله را به اشتراک بگذارید
اتوبیوگرافی و بیوگرافینویسی زنان در ادبیان فارسی*
بخش دوم (پایانی)
نوشته فریده گلدین
ترجمه داوود قلاجوری
بخش اول این نوشته را اینجا بخوانید
کارولین هیلبرگ نوشته است: "یک زن مینشیند و خاطراتش را مینویسد و در این را نه فقط داستان زندگی خود را ثبت میکند بلکه زمان و مکانی را که ناپدید شده اند ثبت میکند." مایل هستم به گفته فوق اضافه کنم که در مورد زنان خاطره نویس ایرانی، این زنان از جهانی نمینویسند که گمشده است، از جهانی مینویسند که نویسنده گم کرده است. بعنوان مثال، روی جلد کتاب شوشا گاپی بنام اسب چشم بسته ، توصیف میکند کتاب را "بعنوان به یادآوری شیوه ای از زندگی نوشته که برای همیشه نابود شده است." در کتاب پوست مرمر مار، مهری رید (Mehry Reid) امیدوار است که "خاطراتش سنت های ایرانی را در روح و جان همه ایرانیان زنده نگاه دارد، هرجا که باشند." اولین فصل کتابش در واقع "پنجرهای به گذشته" نام دارد. رید مینویسد، "سالیان سال در فکر نوشتن خاطرات کودکیام بودم، اما وقتی دخترم گفت که باردار است، این خبر دستمایه ای برای جدی گرفتن نگارش خاطراتم شد. میخواستم برای نوه ام تاریخی از گذشته اش به یادگار بگذارم و احساسی از سنت و شیوه زندگی در کشوری که نیمی از نیاکانش آنجا متولد شدهاند. شخصا نوشتن خاطراتم را آغاز کردم: ترانه ازدواج: خاطرات یک زن ایرانی یهودی. این را دخترم از من تقاضا کرد که می خواست راجع به کشوری بداند که شاید هرگز او فرزندش آنجا را نبینند.
در شور و شوق ما برای بازیابی ایرانی که میشناختیم بسیاری از زنان خاطره نویس ایرانی گرایش به این دارند که بخشی از گذشته را در تاریخ ثبت کنند، یا در واقع گذشته ایران را ثبت کنند که گوئی یک دائره المعارف است، دسترسی به ایرانی که ما را از آن محروم کرده اند، سعی دارند همه اینها را با کلمات به تصویر بکشند.
جنبش خاطراتنویسی در غرب، زنان ایرانی را قادر ساخت تا به جزئیات معمولی زندگی اهمیت دهند، بخصوص زنانی که با ادبیات غرب بخوبی آشنا هستند. سیزده بدر در کتاب گلاره آسایش بنام آسمان زعفرانی و رسم پاک کردن انگور برای عید فصیح، یا رفتن به حمام عمومی زنان در داستان آواز عروسی، صحنه هائی آشنا در کتاب خاطرات زنان ایرانی است که نه فقط شهادتی بر رویدادهای تاریخی است بلکه نشان دهندۀ اهمیت جزئیات زندگی روزمره است.
فروتنی و پنهان کاری، تا همین اواخر زنان ایرانی را از نوشتن در باره زندگی ما ایرانیان باز داشت. نوشتن در باره خویش ترسناک است و عواقب بدی دارد. شرح داستان زندگی یک نویسنده توسط خودش، نمیتواند بدون اشاره به زندگی دوستان و اقوامش انجام شود. وقتی فرزانه دوماس به پدرش گفت که میخواهد خاطراتش را بنویسد، پدرش پاسخ داد: "عالی ست! فقط نامی از ما نبر." حتی وقتی خودم تصمیم گرفتم کتابی در باره زندگیام بنویسم، پیامهائی از طرف افراد خانواده ام دریافت کردم که تهدیدم کردند مرا به دادگاه خواهند کِشاند اگر در باره خانواده ام مطلبی بنویسم. ما تابوئی بنام نوشتن و سخن گفتنِ بی پرده از گذشتۀ خود در ایران را به امریکا وارد کرده ایم.
اگرچه بطور سنتی زنان ایرانی از نوشتن خاطرات کنارهگیری کرده اند، اما این واقعیت بر جای خود باقی مانده است که سنت بازگوئی خاطرات بطور شفاهی در جای خود باقی مانده است. به وضوح بیاد دارم که زیر کرسی در شبهای زمستان با مادرم و مادربزرگم و خاله و عمه ها گِردهم میآمدیم و به قصههای آنان گوش میدادم. این سنت قصه گوئی شفاهی الهام بخش بسیاری از زنان نویسنده ایرانی بوده است. بعنوان مثال، جینا نهائی بعد از آنکه یک تابستان را در ایران سپری میکند، آغار به نگارش کتابی بنام "فریاد طاووس" کرد که بر اساس قصه هائی است که از مادر و مادربزرگ شنیده است. همچنین، دوریت رابینیان نویسنده کتاب عروسهای ایرانی، این کتاب را با الهام گرفتن از قصه های مادر و مادر بزرگش نوشت. چرا این نویسندگان داستانهای خود را بصورت خاطرات ننوشتند؟ ناهید راچلین چند سال قبل تصمیم گرفت خاطراتش را بنویسد. در واقع بخشی از این خاطرات را در مجله نیویورک تایمز نیز منتشر کرد اما بعدا تغییر عقیده داد. مثل بسیاری از نویسندگان دیگر، بازگوئی صحنههای خصوصی زندگی را پرمخاطره احساس کرد.
شکوفائی حیرت آور خاطراتنویسی زنان ایرانی در سال های اخیر میتواند، به گفته جیل کِر کانوِی، نتیجه این موضوع باشد که سرانجام ما به نقطهای رسیده ایم که مسئول نشر داستان زندگی خود شویم، که سرانجام دریافته ایم ماهیت این داستانها مهم است، که این داستانها با شور و علاقه خوانده میشوند، که نشر این خاطرات ارزش ریسک کردن را دارد. و مهمتر از همه این حرفها، با توجه به تنوع و حجم موضوعات مختلف در تاریخ ایران و آنچه از انقلاب حاصل شد، و با توجه به کنجکاوی غربیها در مورد کشوری که همین اواخر [۲۰۰۳] توسط بوش محور شرارت خوانده شد، امکان پذیر است که داستانی نوشته شود که کاملا شخصی و خصوصی نباشد، امکان پذیر است که در باره زندگیئی نوشته شود که مضمونش فراتر از مسائل سیاسی و اعترافی باشد.
تقریبا تمام کتابهای خاطرات فوق به انگلیسی نگاشته شده اند. چرا یک نویسنده باید زبانی غیر از زبان مادری برای نوشتن خاطراتش و مردم زادگاهش انتخاب کند؟ البته در اینجا موضوع تجاری قضیه باید مد نظر باشد به این معنا که این خاطرات اگر به زبان انگلیسی باشند، مخاطب و خریدارانشان بیشتر خواهد بود. با توجه به موفقیت کتاب آدر نفیسی [قرائت لولیتا در تهران]، احتمال اینکه حاطراتنویسان دیگر راه او را پیش بگیرند زیاد است. حتی اگر همه قادر نباشند به انگلیسی تکلم کنند، اما هستند افراد بسیاری که میتوانند انگلیسی بخوانند و بفهمند، بخوصوص که این زبان زبان کامپیوتر و تجارت جهانی و ارتباطات شده است. نویسنده هندی آنیتا دسائی می گوید که بنظر وی انگلیسی زبان ادبیات در سطحی جهانی است. در مصاحبهای، ناهید راچلین به من گفت که عده کمی از خوانندگان آثارش ایرانی هستند. ایرانیانی که کتابهای او را میخوانند سالهاست که خارج از ایران زندگی میکنند. نسل جدید ایرانیان مقیم خارج از کشور که به زحمت ایران را بیاد میآورند، این کتابهای خاطرات را با حالتی نوستالژیک میخوانند. آنها محتوای اینگونه کتابها را با آنچه از پدران و مادران خود در باره ایران شنیده اند مقایسه میکنند.
علاوه بر مسائل فوق، با توجه به علاقه و کنجکاوی روزافزون غربیها در باره ایران، این خاطرات و زندگینامه ها فقط گوشه ای از مسائل ایران را نشان میدهد که با ترسیم ایران در وسایل ارتباط جمعی غرب چندان هم جفت و جور نیست. رویا حکاکیان در باره کتاب خاطراتش بنام "سفر از سرزمین نفی" میگوید: "بسیاری از دوستان انگلیسی زبان من علاقمند بودند که داستان ایران و انقلاب را آنگونه که من شاهدش بودم از زبان من بشنوند. بنابراین، این کتاب را یه نوعی برای آنها نوشته ام." منتقد ایرانی مرسده مهرتاش در باره کتاب فیروزه دوماس بنام "خنده دار در فارسی" مینویسد: "کتاب فیروزه بر روی یکی از مهمترین مسائل ایرانیان خارج از کشور انگشت گذاشته است که همان موضوع تصویر ما از چشم دیگران باشد. با در دست گرفتن کنترلِ موضوع، فیروه تصویر ما را با کلمات خودمان ترسیم میکند، آنگونه که ما میخواهیم." دوماس خودش میگوید: "امیدوارم کتاب من پلی باشد برای غیر ایرانیها که از ناشناختهها هراس دارند و با عبور از این پل، هراسشان از بین برود. وسایل ارتباط جمعی غرب تصویری هراسناک از ما نشان داده است و امیدوارم کتاب من آن جنبۀ خونگرم و مهربان فرهنگ ما را بازگو کند."
بسیاری از زنان خاطرهنویس سعی دارند فرهنگ ایرانی را حفط کنند و در این راه از رسم و رسوم ایرانی با جزئیات کامل یاد میکنند. فرزانه دوماس میگوید: "ما باید از طریق حفظ زبان و ادبیات فارسی فرهنگ ایران را زنده نگاه داریم. باید به فارسی سخن بگوئیم بدون آنکه در میان سخنان خود لغات انگلیسی بپرانیم. دوماس ایرانیان را ترغیب میکند که داستان زندگی شان را بنویسند." در حالیکه دوماس چنین سخنانی میگوید، این نکته را نباید نادیده بگیرم که خودش داستان زندگیاش را به فارسی ننوشته، به انگلیسی نوشته است. زبان غربی که منظور همان انگلیسی است و دارای پیش پنداشتهائی در باره فرهنگ ایران و زنان ایرانی است، دارای ساختاری مردسالار در نگرش به شرق است و به ایران از نگاهی تحریف شده مینگرد، آیا این زبان ابزاری مناسب است که بتوان از طریق آن فرهنگ ایرانی را توصیف کرد و از اندیشه های ایرانی دفاع کرد؟
اکثر نویسندگان جهان از جمله نویسندگان ایرانی متوجه شده اند که پیامشان فقط از طریق زبان انگلیسی بهتر شنیده میشود. نویسنده هندی بنام آنیتا دسایی، آلمانی و هندو و اردو را به راحتی صحبت میکند. اما احساس میکند که زبان ادبی او انگلیسی باید باشد، زبانی که به راحتی بیانگر پیچیدگی های افکار و احساسات اوست. کتاب خاطرات نویسندگان زنان ایرانی از شهرت جهانی برخودار شدهاند چرا که به زبانی نوشته شده اند که مخاطبش فراوان است.
این زنان نوسینده به زبانی مینویسند که به احتمال با آن زبان احساس راحتی میکنند. بیشتر زنان نویسنده که خاطرات خود را نوشتهاند در کشورهای غربی تحصیل کرده اند. آذز نفیسی دبیرستان را در انگلستان تمام کرده و تحصیلات دانشگاهی را در امریکا. ستراپی در فرانسه تحصیل کرده؛ آسایش در ۱۵ سالگی مهاجرت کرده؛ دوماس در هفت سالگی به امریکا آمده؛ رمضانی در سنین کودکی به مدرسه شبانه روزی به انگلستان فرستاده شده؛ رویا حکاکیان از اواسط دهه هشتاد در امریکا بوده و بیش از نیمی از تحصیلاتش را در امریکا تمام کرده؛ من خودم در انجمن فرهنگی ایران و امریکا انگلیسی یاد گرفتم و تحصیلات دانشگاهی ام را در دانشگاه پهلوی شیراز تمام کردم، دانشگاهی که به شیوه امریکائی اداره میشد.
علاوه بر مسائل فوق، دو دهه بعد از انقلاب، نسل جدیدی در غرب متولد و بزرگ شدهاند، با زبان و فرهنگی که در آن بزرگ شده اند احساس راحتی میکنند، انگلیسی یا فرانسه را بدون لهجه، یا با لهجه ای نامحسوس، صحبت میکنند. بنابراین، بسیار طبیعی است که به زبانی صحیت کنند یا بنویسند که با آن بزرگ شده اند.
اما این موضوع طبیعی یا قابل قبول است که چنین کتاب خاطرات را ایرانی بدانیم؟ یک نویسنده میتواند خود را ایرانی بداند اما به فارسی ننویسد، یا حتی بدتر از آن، نتواند به فارسی بنویسد؟ از آذر نفیسی پرسیدم آیا هرگز در این فکر بوده که خاطراتش را به فارسی بنویسد؟ پاسخ داد: "وقتی در ایران بودم میخواستم اینکار را بکنم اما نتوانستم. دلایل زیادی وجود داست که همه این دلایل سیاسی هم نبودند. قوانین دست و پا گیر زیاد است که یا توسط دولت اجرا میشود یا توسط خود خوانندگان کتاب. زبانی که برای نوشتن یک کتاب انتخاب میشود تعیین کننده محتوای کتاب نیز میگردد. به هر حال، ولی وقتی در ایران بودم چنین انگیزه ای داشتم."
همین سئوال را از رویا حکاکیان پرسیدم که کتابش بنام "سفر از سرزمین نفی" بزودی منتشر میشود. حکاکیان گفت، "نمی دانم به انگلیسی نوشتن را از چه زمان آغاز کردم. خود به خود اینطوری شد." از نفیسی و حکاکیان پرسیدم که آیا علاقمند هستند کتاب خاطراتشان به فارسی ترجمه شود؟ نفیسی گفت بله، "اما میخواهم در مراحل ترجمه نظارت داشته باشم. بسیار سخت است که سایه روشنها و معانی ظریف این کتاب به زبانی دیگر و به نحو احسن بازگو شود." حکاکیان گفت، "بله مایلم کتابم به فارسی ترجمه شود، اما هراس دارم آن معنائی را که در نسخه انگلیسی وجود دارد، در ترجمه فارسی نداشته باشد."
وقتی از من نیز همان سئوال فوق پرسیده شد، بلافاصله پاسخ منفی دادم. فارسی زبانی پُر ایما و اشاره است. قرنها سرکوب و استیلای بیگانه بر کشور به ایرانیان آموخته که برای زنده ماندن از پاسخ مستقیم طفره روند. بعید میدانم کتابی مثل کتاب من که زبان و نثری بی پرده و بینقاب دارد، بتواند به فارسی ترجمه شود و اگر احیانا روزی ترجمه شود، حدسم بر آن است که هرز و بازاری خوانده شود.
یکی دو دهۀ آینده سالهائی خواهد بود که گواهی دهنده تأثیر این کتابها خواهند بود، کتاب هائی که مرزهای زبان و فرهنگ را در میان نویسندگان ایرانی خارج از ایران از میان برده است. چه نسخه انگلیسی آنها خوانده شود و چه نسخه ترجمه شده فارسی آن، بدون شک خوانندگان این کتابها زنان فرهیخته ایرانی خواهند بود. تأثیر این کتابهای اعترافی، موضوعی حیرت انگیز خواهد بود، هم برای مشاهده این تأثیر، هم برای مطالعه و بررسی.
* نسخه انگلیسی این مقاله در ۲۰۰۴ منتشر شده است.
عکس مطلب ستاره فرمانفرمائیان / کتاب دختری از ایران به قلم او یکی از معروف ترین اتویبوگرافی های نوشته شده توسط زنان ایرانی ست.