این مقاله را به اشتراک بگذارید
زنی که زیاد قصه میداند
مریم حسینیان
گلی ترقی بیشک نامی بهیادماندنی در تاریخ ادبیات داستانی ایران است. نه به این دلیل که در دهههای حساس چهل و پنجاه، جریان داستاننویسی متفاوتی را به جامعه ادبی معرفی کرد، بلکه تلاش او بهعنوان نویسندهای مستقل، توانست تجربههای زیستی متفاوتی را به کلمه تبدیل کند و پنجرهای را به روی مخاطبی بگشاید که گاه درک واقعی از آن سوی زندگی ندارد. «خاطرههای پراکنده»، «دو دنیا» و «جایی دیگر» جهانی را به تصویر میکشند که علاوه بر لذت متن و غرقشدن در جریان سیال روایتهایی شیرین و عمیق، به مخاطب میتواند فرصتی برای بازاندیشی بدهد. شاید به تصور بسیاری از خوانندگان و منتقدان، آثار گلی ترقی، مجموعهای است از خاطرههای شخصی و بازنویسی دیدهها و شنیدههایی از زندگی متفاوت یک زن متفاوت در روزگاری که مفهوم زن چیزی فراتر از نیرویی برای ساماندهی امور خانه و پذیرفتن نقش مادری و خواهری و همسری به تعبیر کلاسیک آن نباشد. تصویر روایت دختری نوجوان، زنی جوان، زنی میانسال و مرور خاطرههایی که متفاوتاند و شبیه آذرخشی در زندگی زنانه زنان دهههای چهل و پنجاه به نظر میرسند، شاید ساده و آسان باشد. دخترکی سرکش در خانهای اعیانی، غم مهاجرت و غربت و هزارتوی اتفاقاتی که سالهای دوری از وطن را برای راویان اولشخص داستانهای گلی ترقی رقم میزند، این شائبه را ایجاد میکند که جنس زندگی در آثار ایشان، شبیه طیف زندگی زنان دورهای نیست که در ایران، سنت هنوز جایی برای مدرنیسم باز نکرده بود. و دقیقا همین متفاوتبودن انتخاب موقعیتهایی است که جریانی تازه از زندگی را به مخاطب تشنه خواندن، معرفی میکند.
گلی ترقی، از معدود نویسندگان زن ایرانی است که سرشتی شاداب و داستانی دارد. نق نمیزند، ادای روشنفکری با فرمهای ساختگی و بیمایه درنمیآورد و زیست متفاوتش به او کمک کرده که قلم را به راحتی و سهولت بردارد و حتی برای نوشتن هم ادایی نداشته باشد. کلمات، سیال و شیرین و جاریاند. نوعی نشاط و پویایی در تمام داستانهای او موج میزند که اینروزها کمتر در آثار داستانی با آن مواجهیم. نگاه او در ساختن داستان، موضع یکسویه ندارد. کملطفی است اگر گلی ترقی را فقط از منظر زنبودن و زنانهنوشتن تعریف کنیم. مهمترین کارکرد آثار او معرفی نسلی است که کمتر دیده شدهاند. نویسنده، با جسارت و شجاعت، دری از زندگی اندرونی را باز میکند که شاید ملاحظات اجازه نداده که نویسندگان دیگر به این شکل با جزئیات واردش شوند. آثار گلی ترقی مثل رودخانهاند. سیال و شناور و شفاف… نیازی نیست که با احتیاط از کنار رودخانه قدم برداشت و مراقب بود که لبه شلوارمان خیس نشود. برای درک مفهوم زندگی در آثار ایشان، باید شجاع بود. بدون ملاحظه و نقنقهای ساختاری، لازم است که دل به آب سرد رودخانه بزنیم و خودمان را به جریانی بسپاریم که از فرط جزئیات، شکل گرفته و میتواند با قدرت و سرعت، مخاطب را همراه با خود به عمق اندیشه ببرد.
آثار ترقی به هیچ عنوان کمزحمت و ساده نیست. گاهی فراموش میشود که خلق سادگی همراه با جزئینگری، آنقدر کار دشواری است که فقط از عهده ذهنی خلاق و قلمی سیال برمیآید. پستیبلندیهای کوتاه در آثار نویسنده، به این مفهوم نیست که ذرهبین برداریم و تمام شخصیتها و حوادث و فضاها و تصاویر داستانی را یکبهیک مرور کنیم. ترقی از معدود نویسندگان مهم ادبیات داستانی است که میتواند اصل لذت و سادگی را تا مدتها پس از تمامشدن داستان، در ذهن مخاطب باقی بگذارد. به همین دلیل است که «اتوبوس شمیران»، «اناربانو و پسران»، «درخت گلابی» و… هیچوقت تمام نمیشوند. ترقی صاحبسبک است در داستان کوتاه و بهراحتی توانسته امضای خوشرنگش را پای تمام آثارش باقی بگذارد. این سبک و امضا، تنها با هنر داستاننویسی و کلمهها خلق نشدهاند. او قصهگویی تمامعیار است که نبض مخاطب را در دست دارد. گاهی قصهگویان حرفهای، داستانی بسیار تکراری و ساده را که بارهاوبارها شنیده شده، آنچنان با مهارت و استفاده از فن بیان یا ابزاری ساده، بیان میکنند که بهراحتی صفحه ذهن شنونده را با درک عمیقی از مفاهیم مهمی چون مهربانی، سادگی، زیبایی، شرافت و… روشن میکنند. قصهگویان، هیچگاه با کلمهها و جملهها سنجیده نمیشوند. شنونده منتظر است تا آوایی از دل قصهگو برآید و بر دل بنشیند.
گلی ترقی بیشتر از آنکه مجهز به تکنیکهای داستاننویسی باشد، مزین به هنر قصهگویی است. او در تمام آثارش، بدون واهمه از برچسب تکرار و خاطرهنویسی، روبهروی مخاطب میایستد و در صحنههای درخشان داستانی، قصه میگوید. ترقی، صدای ماندگار قصهگویی مدرن در ادبیات داستانی است. کلمات داستانی او جان دارند و میتوانند پرواز کنند. روایتهای جادویی او بیآنکه در رنگولعاب خاص فرم و تکینک پیچیده شوند، صندوقچههای منبتکاری داستان را حمل میکنند. صدای قصههای او بیوقفه در صفحات سپید کاغذ جاری است. او طناز است و میداند چگونه حتی در روایت غریب غربت، رنگ نشاط و زندگی را به روح مخاطب بپاشد. گلی ترقی، قصهگو زاده شده و به همین دلیل است که به گفته خودش، برای داستاننویسی حتی نیازی به خلوت و سکوت و جدایی از جمع ندارد. کافی است قلم را بردارد، آنوقت صحنه آماده میشود، «اناربانو» را مینشاند روبهروی مخاطب، دخترک تپل و بیاستعداد برای تمرین پیانو را پرسروصدا وارد میکند، «درخت گلابی» را به فاصله چند قدم میگذارد پشت سر، «خانم گرگه» را با وسواس جایی نزدیک خروجی صحنه میگذارد و میداند هواپیمایی به مقصد پاریس آماده است تا جهانی دیگر را برای حبسنشدن در آشپزی و مرباها و ترشیها و مهمانیهای خانوادگی و عشقهای نوجوانی و جوانی به تصویر بکشد.
گلی ترقی نویسنده عمیق و سختی است که سختخوان نیست. قلم پرشورش با لایههای پنهان اندوه، جریان بیقرار زندگی را بهدرستی جاری میکند و نباید سنگریزهها و قلوهسنگهای کوچک در زلالی رودخانه آثار او، تختهسنگ «اتفاق» را به دست ما بدهد برای ساختن سدی خاکستری مقابل شوق داستانی او…
آرمان