این مقاله را به اشتراک بگذارید
اصناف بازار در دوره قاجار چه دستهبندیهایی داشتند
بازرگانان در صدر
اکرم علیبابایی
«صنف» در لغت به معنی گونه، نوع و دستهای از هر چیز است. در جامعه اسلامی از همان آغاز به جماعتها و گروههای پیشهور، عبارت صنف اطلاق میشده است مانند صنف صرافان و صنف رنگرزان. به عبارت دیگر در اصطلاح، دستههایی مستقل از پیشهوران که فعالیتی مشابه دارند، ناچار به سبب منابع مشترک، دستههایی ثابت و واحد داشتهاند که صنف نامیده میشده است. ویلم فلور، تاریخنگار، صنف را چنین توصیف کرده است «صنف عبارت است از: گروهی از مردم شهرنشین که کسب یا حرف واحدی داشته از میان خود رئیسی برمیگزینند و مالیاتهای صنفی میپردازند و وظایف اقتصادی، اجتماعی مالی و سیاسی دارند. یا به عبارت دقیقتر گروهی یا دستهای از مردم که شغل مشترکی داشته و این اشتراک در نوع شغل، آنها را در مسائل اجتماعی، اقتصادی، مالی و سیاسی در کنار هم قرار میدهد». طبقه محکوم جامعه ایرانی، درون خود از گروهها و اصنافی معین تشکیل و هر گروه و صنف بر حسب شغل و حرفه خود مشخص شده است. برای روشن شدن موضوع باید به این نکته توجه کنیم که گروهبندی مخصوص جامعه شهری و در وهله اول مجموع طبقه محکوم مرکب از دو گروه متمایز بوده است: دهنشین و شهرنشین. گروههای دهنشین که با شمارش جمعیت ایلات و عشایر حدود هفتاد درصد سکنه کشور را تشکیل میدادند، در شرایط و وضع خاص ناشی از رژیم ظالمانه ارباب و رعیتی یعنی در شرایط نیمهبردگی زندگی میکردند اما در شهرها گروهبندی برحسب حرفه و پیشه و جمعیت شهری و مرکب است از گروههای پیشهوران و اصناف گوناگون مانند بازرگان، نانوا، قصاب، بقال، عطار، سبزیفروش، علاف، بزاز، سقطفروش و نیز گروههای حرفهای همچون خیاط، قناد، نجار، حلبیساز، آهنگر، دباغ، رنگرز، بنا و معمار. بازرگانان در میان گروههای صنفی مقام نخست را داشتند و مورد تکریم و احترام و اعتماد عمومی بودند. مشاغل در میان خانوادههای هر صنف و گروه تقریبا ارثی بود، به این صورت که آهنگران، پسران خود را از سن ٧ سالگی در دکان خویش به کار میگماشتند تا حرفه پدری را فراگیرند و چون پسرانشان به سن بلوغ میرسیدند، میکوشیدند دخترانی از خانوادههای همصنف، به عقد ازدواج آنان درآورند. کمتر رخ میداد یک آهنگر یا خیاط برای ازدواج پسران خود درصدد خواستگاری دخترانی از خانوادههای بازرگانان برآیند.
در حقیقت همانگونه که شغل و حرفه در میان هر گروه و صنف، محصور و محدود بود، برقرار کردن روابط سببی نیز غالبا در کادر محدود هر صنف و گروه گسترش مییافت؛ نکته دیگر آن که اصناف و صاحبان حرفه در کار و حرفه خود محدود بودند و اندازه نگاه میداشتند. نوع کالاهایی که افراد هر صنف میفروختند و حدود حرفههایی که هر یک از صاحبان حرفه بدان اشتغال داشتند، معلوم و مشخص بود. عطار هیچگاه لبنیات و بقولات و آنچه مربوط به صنف بقال بود، نمی فروخت؛ بقال نیز از دادوستد قند، شکر، ادویه، چای و هر کالا که در اختیار صنف عطار بود خودداری میکرد. آهنگر به کار حلبیساز و حلبیساز به ساختن آلات و ادوات آهن نمیپرداخت و بدینتربیت مشاغل، پیشهها و حرفهها با اصول ثابت و تغییرناپذیر بین سکنه یک شهر تقسیم شده بود. افزون بر مشخص بودن شغل و حرفه، شیوه زندگی و آرایش خانه و وضع لباس اصناف و گروهها نیز از یکدیگر متمایز بود. به طور مثال بازرگانان، عمامه، مندیل یا کلاه پوست بخارایی به سر میگذاشتند و قبا و لباده و عبای نایینی اعلا میپوشیدند. آنها با طمانینه راه میرفتند، خانههای بزرگ داشتند و اتاق پذیرایی خود را با مسند و پشتیهای ساخته شده از قالیچههای زیبا و نفیس میآراستند. افراد گروههایی چون بقال، عطار و سبزیفروش اما کلاه نمدی به سر میگذاشتند، لباسشان غالبا از متقال مشکی یا سورمهای بود، شال پهن به کمر میبستند، قبای کوتاه بدون چاک میپوشیدند و به جای عبا، کلیجه پوستی در زمستان به تن میکردند. تاجران بزرگ و متوسط، در بازارها در راس سلسله مراتب این قشر جای میگرفتند و پس از آنان، کدخدایان و ریشسفیدان جماعت اصناف قرار داشتند.
شیرهپز، پیلهور، بساطانداز
هر حرفه و کسبوکار در بازار از سه رده مشخص تشکیل میشد؛ استادان صاحب سبک، کارگران و شاگردان! تاجران بزرگ در بازار، دارای موقعیتی ممتاز بودند و پایگاه اجتماعی آنان از کسبه و پیشهوران کاملا متمایز بود، آنان در راس قدرت، منزلت و ثروت بازار جای داشتند. گذشته از آن، تاجران بزرگ همراه علمای روحانی و عمال ایرانی از اعیان شهر به شمار میآمدند. جماعت اصناف که در بازارها فعالیت داشتند گذشته از سلسله مراتب کدخدا، ریشسفیدان و استادان و صاحبان سبک از یک سو و شاگردان و پادوها از سوی دیگر، از نظر نوع حرفه و کسب نیز سلسله مراتب داشتند. فهرستی مندرج در کتاب جغرافیای اصفهان خطوط کلی سلسله مراتب اصناف را به دست میدهد؛ یکم، پیشهوران معتبر مانند جماعت بنکدار، جماعت فرشفروش و تزیینی معتبر مانند زرگران و منبتکاران، صاحبان صنایع نساجی و صاحبان مشاغل خدماتی معتبر مانند معماران. دوم، کسبه و پیشهوران معمولی مانند بقال، قصاب، میوهفروش و صاحبان صنایع معمولی مانند نجار، آهنگر، مسگر، سراج و کفاش. سوم، کسبه و پیشهوران جزء مانند دلودوز، نعلبند پالاندوز، سنبادهکار، قوطیساز، نیپیچساز، زهتاب، فرنیپز، شیرهپز، پیلهور، بساطانداز و سمسار. چهارم، جماعتهای طبقکش، کرایهکش، حمالان، کناسان، کودکش، هیزمشکن، عملهجات ساختمانی، نوکرها و مانند آنها. پنجم، برخی قشرهای حاشیهای مانند الواط، جماعت اهل طرب، عملهجات، شترقربانی، گدایان، غلام و کنیز. مصالح و شرایط اجتماعی پیشهوران فرق میکرد؛ بیشتر آنان از نظر قانونی آزاد بودند. پیشهوران به طور کلی با وجود اتحادشان در سازمانهای صنفی جایی از صاحبان دکانهای بازارها در ردیف دکهها یا از کاروانسراها اجاره کرده، به مالکان آنها اجارهبها میپرداختند. بازار تهران در سال ١٢۶٩ هجری قمری، ١٢٣۶ دکان و ١٧ کاروانسرا داشت. شماری از پیشهها و حرفههای اصلی بازار تهران بدینترتیب بودند؛ لندرهدوزی ۶ باب، پالاندوزی ١٨ باب، خزدوزی ۶ باب، کپینهدوزی ۵ باب، زینسازی ٢ باب، آیینهسازی ١ باب، قالیبافی ١ باب، دواتگری ٢ باب، چیتسازی ٢ باب، ترکشدوزی ١٩ باب، یخدانسازی ۴ باب. رشته فلزکاری و حرفههای وابسته به آن، چلنگری ۶ باب، حدادی ۴ باب، ریختهگری ١ باب، شمشیرسازی ۴ باب، غلافگری ٢ باب، زنجیرسازی ٢ باب، کلاهدوزی ۵١ باب، کفشدوزی و ارسیدوزی ١۵ باب، حلاجی و لحافدوزی ١٢ باب و شماعی ١۶ باب.
شهروند