این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
یادی از قیصر به بهانه تماشای قیصر چهل سال بعد ساخته مسعود نجفی
حمید رضا امیدی سرور
حالا دیگر بیش از چهل سال از ساخته شدن و اکران عمومی قیصر میگذرد. فیلمی که در اواخر دهه چهل بیش از چهار میلیون تومان در دو اکران پشت سرهم (فقط در شهر تهران) فروش داشته {باتوجه به بهای بلیط یک تا دوتومانی آن روزها بیش از دومیلیون نفر فقط در تهران تماشاگر آن بوده اند!} و خدا می داند چقدر هم در شهرستانها فروخته و یا بعد از آن چند نفر دیگر در اکرانهای متفرقه در سینمای درجه دو و سه تهران تا زمان پیروزی انقلاب آن را دیده اند. بعد از انقلاب نیز همان سالهای نخست قرار شد قیصر اکرانی دوباره در چند سینما داشته باشد به خصوص اینکه معروف بود دکتر علی شریعتی فیلم را پسندیده و آن را اثری در خط مبارزه با رژیم گذشته ارزیابی کرده و از سوی دیگر مسعود کیمیایی سازنده قیصر کارگردانی دو فیلم خاص و اثر گذار در مبارزات سیاسی آن روزگار یعنی گوزنها (۱۳۵۴) و سفر سنگ (۱۳۵۶) را در کارنامه داشت که این دومی آشکارا سخن از پیروزی مردم بر دستگاه ظلم و جور می داد و از قضا داستانش عجیب با اتفاقات انقلاب ۱۳۵۷ جور بود.
به هر روی فیلم به روی پرده رفت اما هنوز روز اول اکران آن تمام نشده بود که محسن مخملباف و همفکران انقلابی آن روزگارش؛ بخش های کوتاه شده قیصر را برداشته و پیش یکی از مسئولان پرنفوذ در این ماجرا رفته و از ادامه یافتن اکران قیصر در همان روز نخست جلو گیری کردند!
جالب اینکه بعد از مدت زمان نه چندان طولانی باز همین مخملباف و یاران آن روزش بودند که هنگام اکران عمومی برزخی ها ساخته ایرج قادری که جمعی از ستارگان محبوب سینمای پیش از انقلاب در آن حضور داشتند، با بردن مجلات پیش از انقلاب به مجلس هیاهویی به پا کردند که زمینه ساز جلو گیری از ادامه فعالیت نسلی از بازیگران و دست اندر کاران سینمای قبل از انقلاب شدند که درمیان شان چهره های مستعد کم نبودند و برخی نیز خوب یا بد در پاگرفتن صنعت فیلمسازی در ایران نقش هایی انکار ناپذیر داشتند…و گذر زمان هم نشان داد همین جماعت ممنوع الکار شده چنان در قلب و روح مردم این دیار رسوخ کرده اند که پس از چندین دهه از عدم فعالیت آنها هنوز محبوبند و معروف و همان آثار قدیمیشان را مردم با ولع تماشا می کنند. این همان اتفاقی ست که با وجود گذر این چهل و چند ساله در مورد قیصر صادق است فیلمی که علاوه بر محبوبیت در میان توده ی مردم از جنبههای سینمایی و هنری نیز بی بهره نبوده و پر بیراه نیست اگر با توجه به میزان تاثیر گذاری آن در سینمای ایران به عنوان مهمترین فیلم تاریخ سینمای ایران روی آن انگشت گذاشت.
چنین جایگاهی برای قیصر نه فقط از آن روست که به عنوان نخستین فیلمی شناخته می شود که هم تودهی مردم آن را پسندیدند و هم قاطبهی منتقدان آن روزگار، نه فقط از آن رو که سمت و سوی سینمای ایران را از فیلمهای گنج قارونی به فیلمهای جاهلی عوض کرد بلکه در کنار اینها تاثیری بسیار در زمینه جلب اعتماد دست اندرکاران سینمای فارسی به چهره های مستعد و جوان گذاشت و تهییه کنندگان سینمای آن روزگار که به این جوانها میداننداده و سرمایه خود را دست آنها نمی سپردند بعد از قیصر و موفقیت هنری و تجاری آن رویکردی پررنگ در همکاری با جوانها اتخاذ کردند و همین مسئله یکی از زمینه های جریانی شد که امروز به موج نوی سینمای ایران می شناسیم ، موجی که تاثیر آن تا امروز نیزبه صورت مستقیم و غیر مستقیم ادامه یافته …
در باره جنبههای درون متنی و برون متنی قیصر و اهمیت آن به عنوان فیلمی مهم و خاطره انگیز بسیار گفته شده و می توان گفت ( البته که موضوع این یاداشت نیست) و آنچه مختصرا گفته شد صرفا برای آن بود که روشن شود که مسعود نجفی، کارگردان مستند قیصر، چهل سال بعد, به سراغ فیلمی با چه میزان از اهمیت رفته است، فیلمی که به عنوان اثری خاطره برانگیز در ذهن بسیاری از مردم حتی آنها که سینماروی حرفهای نیز نبودهاند، جا خوش کرده است و جالب اینکه به اعتبار همین شهرت و محبوبیت برای اولیت بار یک فیلم مستند از فروش قابل قبولی در شبکه ویدئویی برخوردار شده و این سوای کپیهای غیر مجاز آن و یا دانلود رایگان آن به صورت مستقیم و غیر مستقیم در فضای مجازیست، دانلودی که باتوجه هر چقدر و هرچند بار روی آن تاکید شود باز کم است).
در این مستند که به طور کلی ساختاری گفتگو محور دارد مسعود کیمیایی، جمشید مشایخی، مازیار پرتو، منوچهر اسماعیلی، مرحوم عباس شباویز، پوری بنایی، ناصر ملک مطیعی، بهمن مفید، اسفندیار منفردزاده، جلال پیشواییان، اکبر معززی و … از عوامل قیصر و عزتالله انتظامی، فاطمه معتمدآریا،امین تارخ، مرحوم علی کسمایی، پرویز نوری، مرحوم شاپور قریب، علی معلم، چنگیز جلیلوند، محمد متوسلانی، سیروس الوند، اصغر بیچاره، حمید نعمتالله، عبدالله علیخانی ، تهمینه میلانی و سعید راد هنرمندانی هستند که مقابل دوربین رفته و در مورد «قیصر» اظهارنظر کردهاند همچنین صدای بهروز وثوقی (بازیگر نقش قیصر) و عباس کیارستمی (طراح عنوان بندی این فیلم) نیز شنیده میشود که متاسفانه دعوت سازنده فیلم را قبول نکرده اند. حال از عباس کیارستمی بگذریم اما واقعا حیف بود که بهروز وثوقی که نقش اصلی فیلم را عهده داشته به دلیل عدم شناختش از سازندگان فیلم و وسواس بی دلیلی که نشادن داده ، جایش در فیلم خالی مانده که این خلاء که ضعفی جدی برای فیلم به شمار می رود. چرا که لااقل بهروز وثوقی به اعتبار آن چهرههای برجستهای که در فیلم حضور دارند میباید وسواس خودش را کنار میگذاشت که نگذاشته و جالب این که با عمده تبلیغ توزیع کنندگان این فیلم که به صورت غیررسمی در همهی سوپرمارکتهای نصب شده برنام بهروز وثوقی تاکید دارد. یعنی در این کاغذهای کوچک در اندازهA4 که به صورت ساده نوشته شده قیصر رسید! با فونتی چند برابر دیگر چهره هایی که حضوری پر رنگ در فیلم دارند، نام بهروز وثوقی نوشته شده که در فیلم تنها چند ثانیهای صدای او را میشنویم که حضور در مستند را منوط به شرطی نه چندان معقول می کند! به هر حال همین نکته نشان میدهد که بهروز وثوقی و بازیگرانی چون او تا چه اندازه در میان مردم محبوبیت خود را حفظ کرده اند و از دیگر سو مهر تاییدیست بر اهمیت وثوقی در قیصر که اگر چه اهل فن آن را قیصرِکیمیایی میدانند اما تودهی مردم آن را قیصرِ بهروز میخوانند!
هرچند که چنین سهمبندیهایی به خصوص در هنری گروهی چون سینما چندان معقول نیست که هرفیلم موفقی حاصل توفیق اکثریت قریب به اتفاق گروهیست که دز آن کارکرده. فیالمثل تصور قیصر بدون وثوقی همانقدر غیر ممکن می نماید که تصور این فیلم بدون موسیقی اسفندیار منفرد زاده و همینطور دیگران و حتی ناصر ملک مطیعی که حضوری کوتاه اما درخور اعتنا در فیلم دارد و حتی بدمن های فیلم که سه تا از بهترین بدمن های سینمای ایران هستند که در فیلم بیاغماض خوش درخشیدهاند، از جلال پیشوائیان بگیرید تا غلامرضا سرکوب و حسن شاهین….مسعود کیمیایی جوان در آن واقعا کاری کرده کارستان. حتی زمانی که باوجود مخالفتهای کیمیایی قرار میشود قیصر صحنه رقص و کافه داشته باشد آن را تا حد ممکن به صورت متفاوت در فیلم جای میدهد و مهمتر از همه اینکه اسفندیار منفردزاده که به صورت مجانی برای فیلم موسیقی متن ساخته، از تجربیات دوران نوجوانی خود که به عنوان نوازنده در کافههای درجه سه نوازندگی میکرده بهره برده و یکی از زیباترین آهنگهای کافهای را برای فیلم میسازد که توسط سوسن اجراشده و شهرزاد نیز آن را در قیصر لب میزند.
و اما خود فیلم مستند «قیصر، چهل سال بعد»:
قیصر ۴۰ سال بعد فیلمیست نوستالژیک در این تردیدی نیست، اما ساختن فیلمی دربارهی اثری محبوب و خاطره برانگیز که نسلهای مختلف درمورد آن خاطره دارند و اصلا تماشای خود آن متضمن غم غربت است(!)، کمترین کاریست که میتوان درمورد آن انجام داد به ویژه آنکه دستاندرکارانش حالا پا به سن گذاشتهاند و یا حتی از میان ما رفته اند.
به نطر مهمترین مشکل فیلم این است که تکلفش مشخص نیست، این که قرار است چگونه فیلمی باشد بنابیان در نهایت به همه چیز ناخنکی می زند و متاسفانه در هیچ یک از این موارد هم کامل به نظر نمیرسد. مهمترین مشکل فیلم این است که گویی برای مخاطبی کاملا آشنا با تاریخ سینمای ایران ساخته شده است نه آن مخاطبی که شاید فیلم را دیده باشد اما خبری از میزان اهمیت آن نداشته باشد. در حالی که با توجه به عنوان فیلم «قیصر، چهل سال بعد» ابتدا باید برای مخاطب روشن بشود که قیصر چهل سال پیش کجا بوده و حالا کجاست… البته اطلاعاتی جسته گریخته در این باره داده میشود اما این اطلاعات از آنجا که بیشتر مبتنی بر بداهه گویی افراد حاضر در فیلم است و نه هدایت کنترل شده آنها برای مخاطب تا آشنا با موقعیت تاریخی فیلم چندان راهگشا به نظر نمیرسد.
نکته اینجاست که مسعود نجفی بیشتر درگیر بار نوستالژیک ماجراست، جمع کردن دست اندرکاران فیلم و بریدن کیکی به مناسبت چهل سالگی آن و اشاراتی گذرا به خاطرات این آدمها از یکدیگر ساختار چندان خلاقانهای برای فیلمی که خود منشاء حرکتی خلاقه بوده به نطر نمی رسد، در حالی که باز کارگردان به این الگو نیز وفادار نمی ماند و از آنجا که برخی چهرههای سازنده فیلم در این مجلس حضور ندارند، با اتکا به ترتیب نامها در تیتراژ به سراغ آنها رفته و خاطاتی از زبان آنها را در کنار بخشهایی از حضورشان در فیلم قرار داده.
از سوی دیگر در لابلای این خرده گفتگوها با شخصیتهای مختلف فیلمساز به اتفاق مسعود کیمیایی به سراغ محله قدیمی که قیصر در آن فیلمبرداری شده میروند و جالب اینکه این ایده جستجو که علاوه برمکانها میتوانست در مورد شخصیت ها نیز بکار رفته و الگوی فراگیر فیلم برای روایت مستند قیصرّ چهل سال بعد باشد، باز هم بیشتر برپایه همان حس و حال نوستالزیک شکل گرفته.و بدون طرح و برنامه یا هدف صی شروع و رها می شود. صرف نظر از عدم حضور بهروز وثوقی ، حضوردیگر شخصیتهای فیلم تابع میزان اهمیت آنها نیست (البته به جز مسعود کیمیایی)، برخی از آنها نیز با جود نشستن درجلوی دوربین حرفهای جدی و به درد بخوری مطرح نمیکنند، گویی تنها قرار بوده ردی نیز از ایشان در فیلم باشد، نمونهاش ناصر ملک مطیعی که بعد از بهروز وثوقی یکی از مهمترین نقش فیلم را بازی می کند و جالب اینکه باند صدا در این بخش آنقدر ضعیف است که به سختی میتوان تشخیص داد که چ ملک مطیعی چه می گوید!.
گذشته از همه اینها برخی چهرهها نیز در فیلم حضور دارند که معلون نیست شأن نزولشان در این میانه چیست، شاید فیلمساز میخواسته لیست نام های شناخته شده حاضر در فیلم را طولانی کند؟! به هر حال با هر نیتی که بوده برای نمونه اعلام نظر فاطمه معتمد آریا در مورد فیلم چه انگیزه و اهمیتی میتواند داشته باشد وقتی پیداست که حتی ارتباط احساسی و یا تاثیرپذیری خاصی از این فیلم نداشته و حتی در زمان ساخت فیلم نیز در سینما حضور نداشته تا بتواند اشاره کننده به نکته ای کلیدی باشد.
…و سرانجام اینکه باید اعتراف کنم تماشای فیلم اگرچه نکته مهم و تازهای برایم نداشت اما شنیدن خاطراتی که برخی از آنها را برای اولین بار میشنیدم متضمن باری نوستالژیک بود به خصوص همراه شدن با مسعود کیمیایی در آن محلات قدیمی اما نباید فراموش کرد هر فیلم نوستالژیک را که شاید از تماشای آن نیز لذت برینمیتوان فیلم خوبی فرض کرد. با این اوصاف همین قدر که مسعود نجفی لحظاتی نوستالژیک را برایمان تدارک دیده باید از او تشکر کرد و در عین حال دشواری کار کردن روی چنین موضوعی و البته جمع کردن آدمهایی در این سن و سال و شرایط را در نظر گرفت به خصوص اینکه ساخت چنین مستندهایی به دلیل اینکه امکانی برای عرضه آنها وجود ندارد اغلب با بودجه اندک انجام میشود انتظارات زیادی از آنها نمیتوان داشت!
این مطلب در سال ۹۲ در مد و مه منتشر شده و تغییرات فرمت سایت آن را از دسترس خارج کرده بود
‘