این مقاله را به اشتراک بگذارید
‘
نامههایی دیگر از پراگ
نیما ارمغان
«…فکر میکنم که هرقدر که بیشتر از عمر آدمی میگذرد، بیشتر نیاز دارد که به کودکیاش برگردد، بیشتر اشتیاق دارد که کودکیاش را تصور کند و به آنچه در کودکی میاندیشید تحقق بخشد… در زمانی که دایره عمر دیگر دارد بسته میشود بر آن چندساله معدود کودکی متوقف ماندهام، زمانی که میتوانستم پرواز کنم بیآنکه قوانین پرواز را بشناسم، بلد دقیقتر بیاندیشم تا بعدها که سر در کتابها فرو بردم و تمام تلاشام را وقف آموختن کردم…» اینها بخشی است از یکی از نامههای پرویز دوائی که اینروزها در قالب کتاب چاپ شده است.
«روزی تو خواهی آمد»، عنوان دیگری از مجموعه نامههای پرویز دوائی است که بهتازگی در نشر جهانکتاب منتشر شده است. دوائی در بخشی از متن ابتدایی کتاب با عنوان «باز هم…» درباره این کتاب نوشته: «…چندتایی نوشته هست در اینجا که طی این سه چهارساله اخیر در مجله گرامی جهانکتاب ظاهر شده بود و حالا دوستان جهانکتاب با لطف همیشگیشان خواستند تا به صورت مجموعهای دربیاید، که این است… باز هم(همهاش باز هم شد!) به چه کار کسی یا کسانی بیاید، متاسفانه از پیشبینی این فقیر خارج است. گمان ندارم که بر علم و اطلاع و دانش کسی بیافزاید (چیزی که بنده خودم از آن بهره بسیار اندکی دارم)؛ مثل گذشته فقط این امید هست که بهسبب کوتاهبودن نوشتهها (و لاغری کل کتاب)، اگر مرور این حرفها بر خواننده احتمالی چیزی نمیافزاید، چیزی (بهجز وقت و وجه پرداختی) ازشان کم نکند، و اگر آدم خواسته باشد که توقعاش را قدری بالاتر ببرد، خدا کند که (بهقول عرفا!) دِماغ یا وقت خواننده را یک ذره ناچیز خوش کند». آنچه در این کتاب آمده، همگی نامههایی واقعی بوده که دوائی برای دوستان نوشته و بهقول خودش برای چاپ در این کتاب «پاکسازیهای ضروری و الزامی» در آنها اعمال شده است. بقیه مطالب، «تفکرات تنهایی و گفتوگوهاییست با خویشتن خویش در گذرگاههای این شهر در تلاش برای آوردن و شرکتدادن یاران غایب عزیز در کنار خود…». پیش از این مجموعهای دیگر از نامههای دوائی، در دو کتاب با عناوین «درخت ارغوان» و «بهخاطر باران» در نشر جهانکتاب منتشر شده بود. نامههای دوائی، مهملی است برای بروز افکار و احساسات مختلف او که در طول زمان بروز کردهاند و غالب این نامهها از چارچوب شخصی بیروناند و بهعبارتی انگار این نامهها فرمی خاص از نوشتارند که میان مرز شخصی و جمعی حرکت میکنند. این نامهها، جابهجا پر است از خاطرات دور و نزدیک دوائی و در اینجاها حکم زندگینامهای خودنوشت هم دارد. نثر دوایی در غالب نامهها، نثری داستانی است و از این نظر هم این نامهها را میتوان بهعنوان قطعاتی داستانی در نظر گرفت. در تکهای از نامهای دیگر از این کتاب میخوانیم: «در آن دوره بهخصوص، یعنی فضای بلافاصله بعد از ٢٨ مرداد، سیاستبازی بساطش بهشدت با چوب و چماق و توسری و بعضا گلوله گرم برچیده شده بود و آثارش فقط به صورت آه حسرت شاعران چپگرا بهجا مانده بود و اندوه و سرخوردگیها، منعکس در اشعار نمادین… و ما هم از حزب ملت ایران (بر بنیاد پانایرانیسم) و آرمان بازگرداندن هفده شهر قفقاز به وطن (قفقازیها چه گناهی کرده بودند؟) کناره گرفته بودیم…»
‘