این مقاله را به اشتراک بگذارید
فیلمی که کهنه نمیشود
نسیم آصف
«پنجره عقبی» عنوان فیلمنامهای است از جان مایکل هیز که مدتی پیش با ترجمه شاهپور عظیمی در نشر چترنگ منتشر شد. این فیلمنامه براساس داستان کوتاهی از ویلیام آیریش نوشته شده و هیچکاک نیز فیلمی از آن ساخته است. در این کتاب، علاوه بر متن فیلمنامه، فیلمنامه دکوپاژشده و تحلیل متنی اثر نیز ترجمه شدهاند. مترجم در بخشی از مقدمه کتاب نوشته است: «برخی در تحلیل پنجره عقبی به توانایی کارگردان در ارائه روایتی سینمایی اشاره میکنند. حتی خود هیچکاک آن را سینماییترین اثرم نامیده است. اینهمه در حالی است که جان مایکل هیز، تنها فیلمنامهنویسی که فیلمنامه چهار اثر هیچکاک را نوشته است، فیلمنامهای بهشدت مینیاتوری نوشته و در گفتوگو پیرامون نحوه نوشتن فیلمنامه پنجره عقبی، گفته است که هیچکاک او را به حال خودش گذاشت تا بهتنهایی فیلمنامه را بنویسد». ظاهر داستان «پنجره عقبی» این است که عکاسی با پایی در گچ برای رفع بیحوصلگیاش، کاری ندارد جز فضولی در کار همسایهها. از نظر جفریر نامزدش لیزا فریمونت در شأن او نیست و دلش را به کارهای بیسرانجامی مثل مد لباس خوش کرده است. مترجم اشاره کرده که از همان ابتدا خیال میکنیم که با داستان عاشقانه آبکی روبهروییم که قرار است حوصله ما را سر ببرد. اما همیشه چیزی در زیر پنهان است. فیلمنامه بهتدریج به سراغ همسایهها میرود: زوج پیری که دلخوشیشان داشتن سگی است که یکی او را میکشد؛ همسایه دیگر، زن جوانی است که از هرسو مورد توجه است؛ تازهعروس و دامادی که حتی فرصت هواخوری ندارند؛ موسیقیدانی که مشغول ساختن آهنگی است و زنی ازدواجنکرده که از وقت ازدواجش گذشته و تنها زندگی میکند. «دیگران در تحلیل این موقعیت سخنان فراوانی گفتهاند. برخی تکتک همسایهها را نماد و نشانهای از زندگی جفریر و لیزا دانستهاند. برخی منظره خانههای همسایهها را به پرده نمایش مانند کردهاند که جفریر تماشاگر آن است و خود او زندگیاش روی پردهای افتاده که ما تماشاگرش هستیم: تماشا در تماشا». بعد از متن فیلمنامه، تحلیل جامعی درباره آن نیز آورده شده است. تحلیلی از استفان شارف که شاگرد مستقیم ایزنشتین بوده است. او نمابهنمای فیلمنامه فیلم هیچکاک را با ذکر شماره و دیالوگها آورده است. بهجز فیلمنامه و فیلمنامه مخصوص فیلمبرداری، تحلیل مفصل او با عنوان «هنر نگریستن در پنجره عقبی: آجرها و ملاطها» نیز نمابهنما این فیلم را تحلیل میکند. در بخش ابتدایی این تحلیل میخوانیم: «اکنون برآنیم که کل فیلم را تحلیل کنیم و تاکیدی خاص بر جنبههای ساختاری چشمگیر فیلم خواهیم داشت. در اولین نما پس از عنوانبندی کرکره حصیری بالا میرود و دوربین سوار بر دالی از پنجره خارج میشود و دیوارها و پنجرههای بیرونی را نشان میدهد. در پنجره عقبی این حرکت بیدرنگ نشان میدهد که فیلم خارجی است یعنی اتفاقات در بیرون قرار است رخ دهند. دوربین متحرک بار دیگر حرکت میکند و پس از دنبالکردن یک گربه و حرکت مختصری روی پنجرههای روبهرو، فضای حیاط پشتی این آپارتمان را نشان میدهد. بعد به شکلی ناگهانی و غیرمنتظره، دوربین با حرکت افقی سریعی وارد همان آپارتمانی میشود که از آن خارج شده بود و نمای درشت جفریر را نشان میدهد. او نزدیک پنجرهاش به خواب رفته است…».
1 Comment
مهر
چرا کمی سلیقه به خرج نمی دهند و به موسیقی کلمات بی توجه اند؟پنجره عقبی!پنجره پشتی خودش پر از ریتم و معنا و خاطره و بومی سازی است.