این مقاله را به اشتراک بگذارید
مارتین اسکورسیزی؛ گنگستر دنیای سینما
محمد زراعتکار
در محله «کوئینز» شهر نیویورک متولد شد؛ درست در زمانی که نیویورک محل مافیا و جنایتکاران مختلف به شمار میرفت و پاتوق ایتالیاییهای خلافکار، محلههای دوران کودکی او به حساب میآمد. همین باعث شده که همیشه رگههایی از مافیا و گانگسترها در شخصیت و روحیات اسکورسیزی باقی بماند و موجب ساخت آثاری فوقالعاده همانند «رفقای خوب» (Goodfellas) شود. در ادامه با زندگینامهی «مارتین اسکورسیزی» (Martin Scorsese) کارگردان و فیلمنامه نویس بزرگ هالیوود همراه باشید.
مارتین اسکورسیزی در ۱۷ نوامبر ۱۹۴۲ در شهر نیویورک به دنیا آمد. پدر او «چارلز» و مادرش «کاترین» نام داشتتند و این دو در صنعت پوشاک مشغول به کار بودند. مارتین که تنها فرزند خانواده بود، در کودکی به دلیل مبتلا بودن به بیماری آسم بیشتر وقت خود را در خانه سپری میکرد. در همین دوران، حضور در کلیسا و دینداری وجه اصلی زندگی او را تشکیل میدادند؛ حتی این باعث شده بود که مارتین تصمیم بگیرد به یک کشیش تبدیل شود. اما در دوران نوجوانی با سینما رفتن به همراه پدرش، مسیر زندگیاش عوض شد و سینما جایگاه ویژهای در رویاپردازیهای وی پیدا کرد. از همین جهت، او کشیش شدن را کنار گذاشت و بلافاصله از مدرسه علوم مذهبی به دانشگاه فیلمسازی نیویورک رفت.
بعد از دریافت مدرک لیسانسِ کارگردانی سینما، در سال ۱۹۶۳ از دانشگاه نیویورک فارغالتحصیل شد. او همچنان میخواست به تحصیل ادامه دهد اما قبل از اینکه بتواند وارد دورهی فوق لیسانس شود، مجبور شد که به خدمت سربازی برود و به عنوان نیرویی دریایی در جنگ ویتنام شرکت کند؛ این موضوع هم در نهایت به زخمی و مجروح شدن او منجر شد. بعد از این دوره، مارتین موفق شد تا در مقطع فوق لیسانس در همان دانشگاه تحصیل کند که در همین دوران شروع به ساخت فیلمهای کوتاه هم کرد.
از میان این فیلمها که با توجه بسیار زیادی هم روبرو شدند، «ریشتراشی بزرگ» (The Big Shave) که تنها ۶ دقیقه بود و در سال ۱۹۶۷ ساخته شد، شهرت بیشتری پیدا کرد. این فیلم کوتاه داستان مردی را روایت میکند که وارد حمام شده و میخواهد ریشهای خود را بتراشد. این مرد با اصرار بر ادامه ریش تراشی، زخمهای زیادی به خود وارد میکند و در نهایت با تیغ، گلو و گردناش را میبرد. خون این مرد که روی بدن او و در ادامه روی زمین میریزد، پایانبندی فیلم را رقم میزند. این فیلم نمادین، کنایهای از مداخله آمریکا در جنگ ویتنام بوده، به همین دلیل به آن نام «ویتنام ۶۷» هم داده بودند.
مارتین با این فیلم کوتاه، نوید آیندهای روشن در فیلمسازیاش را داده بود. او در سال ۱۹۶۷ اولین فیلم بلند خود را با نام «چه کسی در اتاقم را میزند» (Who’s That Knocking at My Door) که در واقع برای پایاننامهی خود نوشته بود، ساخت. این فیلم دارای سبک کاری و مضمون مورد علاقهی مارتین بود که بعدها در اولین فیلم مهم او یعنی «خیابانهای پایین شهر» (Mean Streets) شاهد ادامه دادن آن بودیم. در همین دوران، مارتین به عنوان یکی از تدوینگران «وودستاک» (Woodstock) مشغول به کار و در آنجا با کارگردان «جان کاساوتیس» آشنا شد.
مارتین همیشه به عنوان دوست و شاگرد کاساوتیس شناخته میشد. بعد از گذشت ۵ سال، مارتین با ساخت فیلمی به نام «واگن باری برتا» (Boxcar Bertha) با تهیهکنندگی «راجر کورمن»، به صورت حرفهای وارد دنیای سینما شد. «واگن باری برتا» با اینکه فیلم مهمی در کارنامه اسکورسیزی به حساب نمیآید، اما به او کمک شایانی کرد تا به عالم سینما معرفی شود و بتواند به ساخت دنیای سینماییاش بپردازد. بعد از این فیلم، اسکورسیزی از کورمن جدا شد تا بتواند سینمای خودش را به نمایش بگذارد که نتیجهی آن ساخت یکی از مهمترین و بهترین فیلمهایش یعنی «خیابانهای پایین شهر» بود.
اسکورسیزی برای ساخت «خیابانهای پایین شهر» به دنبال بازیگر میگشت. «برایان دی پالما»، «رابرت دنیرو» را به او معرفی کرد و از همانجا دوره همکاری فوق العادهی دنیرو و اسکورسیزی آغاز شد. همهی سینما دوستان و طرفداران اسکورسیزی، خود را مدیون دی پالما میدادند، چون وی با معرفی دنیرو توانست همکاری بینظیر و طولانی مدت این دو زوج هنری (اسکورسیزی و دنیرو) را رقم بزند. رابرت دنیرو در تعداد زیادی از ساختههای اسکورسیزی حضور داشته است. او تا به حال در ۸ فیلم این کارگردان به ایفای نقش پرداخته که آثار بزرگی همانند «راننده تاکسی» (Taxi Driver)، «گاو خشمگین» (Raging Bull) و «رفقای خوب» را میتوان از میان آنها نام برد.
اسکورسیزی به فعالیت خود ادامه داد و فیلمهای موفقی همانند «هوانورد» (The Aviator)، «رفتگان» (The Departed)، «هوگو» (Hugo) و «گرگ وال استریت» (The Wolf of Wall Street) را ساخت که توانستند نقدها و امتیازات خوبی دریافت کنند و این فیلمها جوایزی را هم برای او در پی داشت. فیلم «رفتگان» که از بازیگران خیلی خوبی همانند «جک نیکلسون»، «لئوناردو دیکاپریو»، «مت دیمون» و «مارک والبرگ» بهره برده بود، تنها اسکار مارتین اسکورسیزی را به ارمغان آورد و توانست بهترین فیلم سال هم لقب بگیرد.
یکی از ویژگیهای این کارگردان، توانایی بالای او در ساخت سبکها و ژانرهای مختلف است. حتی گاهی با ترکیب چند ژانر، فیلمیهای شگفتانگیزی ساخته که توسط همگان مورد ستایش قرارگرفتهاند. برای مثال در ژانر جنایی، شاهد آثاری همانند «راننده تاکسی» و «تنگه وحشت» (Cape Fear) هستیم. برای ژانر کمدیِ سیاه هم میتوان به فیلمهای «سلطان کمدی» (The King of Comedy)، «پس از ساعات اداری» (After Hours) و «گرگ وال استریت» اشاره کرد. همچنین در ژانر ورزشی و تاریخی هم به ترتیب فیلمهای «گاو خشمگین» و «آخرین وسوسه مسیح» (The Last Temptation of Christ) را میتوان نام برد. پس همانطور که گفته شد، مارتین اسکورسیزی در هر سبک و ژانری که بخواهد، میتواند به ساخت فیلم بپردازد و نقدهای منتقدین و تحسین مخاطبان را برای خود به ارمغان بیاورد.
نگاهی به برخی از مهمترین آثار مارتین اسکورسیزی
خیابانهای پایین شهر
این فیلم مارتین اسکورسیزی را به عنوان یکی از با استعدادهای دنیای سینما در دهه ۷۰ میلادی معرفی کرد. منتقدان زیادی از این فیلم تعریف و تمجید کردند و آن را قدم بزرگی برای اسکورسیزی خواندند. «خیابانهای پایین شهر» دارای همان سبک کاری ویژهی اسکورسیزی، یعنی خشونت و جنایت، فضای تاریک و گرفته، حال و هوای مافیا و گانگسترها، و نشان دادن چهرهای خشن از شهر نیویورک بود. مهمترین نکته دربارهی این فیلم همانطور که قبلا هم اشاره کردیم، آشنایی اسکورسیزی و دنیرو، و دگرگون کردن جهان سینما است.
راننده تاکسی
راننده تاکسی یکی از به یاد ماندنیترین فیلمهای تاریخ سینما و یکی از محبوبترین فیلمها از دیدگاه منتقدان است. شیوه کارگردانی اسکورسیزی در این فیلم، یعنی استفاده از کاتهای پرشی، نورپردازیهای اکسپرسیونیستی و استفاده از صحنههای آهسته برای به تصویر کشیدن حالتهای روحی شخصیتها تا به حال مورد تقدیر زیادی قرار گرفته است. حدود ۵ سال بعد از راننده تاکسی، این فیلم دوباره بر سر زبانها افتاد و جنجالی به پا کرد؛ یعنی درست در زمانی که «جان هینکلی» توطئهی ترور رییس جمهور «دونالد ریگان» را ترتیب داد و دلیل آن را هم تاثیر عمیق فیلم راننده تاکسی دانست. این فیلم توانست در چهار رشته نامزد دریافت اسکار شود، اما برندهی آن نبود و در عوض نخل طلای جشنواره کن توانست نام مارتین اسکورسیزی را بر سر زبانها اندازد.
گاو خشمگین
اسکورسیزی برای مدتی دچار اعتیاد به الکل و کوکائین شده بود. به باور خیلیها رابرت دنیرو تاثیر زیادی در متقاعد کردن او برای ترک کوکائین و همچنین ساخت یکی از بهترین فیلمهایش یعنی «گاو خشمگین» داشت. اسکورسیزی تمام انرژی خود را صرف کرد تا یک بیوگرافی از قهرمان «جیک لاموتا» بسازد. گاو خشمگین که اولین فیلم زندگینامهای فوقالعادهای به کارگردانی اسکورسیزی در سال ۱۹۸۰ بود، توانست به یکی دیگر از ماندگارترین ساختههای اسکورسیزی تبدیل شود و علاوه بر این به عنوان یکی از بهترین فیلمهای دهه ۸۰ میلادی لقب بگیرد. این فیلم نامزد دریافت ۸ جایزه اسکار شد که از میان آنها، رابرت دنیرو برای بهترین بازیگر مرد و «تلما شون میکر» برای بهترین تدوین برنده شدند. مارتین اسکورسیزی هم برای اولین بار نامزد دریافت اسکار در شاخه بهترین کارگردانی شده بود اما نتوانست آن را دریافت کند. گاو خشمگین اوج هنر اسکورسیزی در ترویج سبک خاص کارگردانیاش بود و به عنوان یکی از هنریترین و بهترین فیلمهای تاریخ ورزشی سینما از آن یاد میشود.
سلطان کمدی
سلطان کمدی یک هجویهی تیره و تار دربارهی رسانه و شهرت بوده که کاملا با فیلمهای هیجانانگیزی که اسکورسیزی تا به حال ساخته بود، فرق داشت. این فیلم دارای نماهای ساکن و برداشتهایی طولانی بود و با سبک کاری اسکورسیزی که تا کنون از او دیده بودیم تفاوت داشته و از شور و نشاط کمتری برخوردار بود. سلطان کمدی با این که مورد ستایش منتقدان قرار گرفت اما در فروش وضعیت خوبی نداشت. کارگردانان زیادی هم از جمله «آکیرا کوروساوا» و «ویم وندرس» به تحسین فیلم پرداختند و آن را جزو بهترین فیلمهای عمرشان نام بردهاند.
آخرین وسوسه مسیح
در اواسط دهه ۸۰ میلادی، مارتین اسکورسیزی دوباره با همان سبک فیلمسازی خاص خود و در کنار فیلمنامهای از «پل شریدر» بازگشت. در ابتدا قرار بود دوباره شاهد همکاری رابرت دنیرو و اسکورسیزی باشیم، اما در نهایت نقش حضرت مسیح به «ویلم دفو» واگذار شد. اسکورسیزی در «آخرین وسوسه مسیح» به جای نشان دادن یک تصویر قدسی از عیسی مسیح، دیدی مادی را از او به نمایش گذاشته بود. حتی پیش از اکران فیلم هم اعتراضهای زیادی به آن شده بود و همین اعتراضهای جهانی توانست این فیلم کم بودجه را به یک حساسیت رسانهای جنجالی در سراسر جهان تبدیل کند که موجب شد اسکورسیزی از سوی پاپ تحریم و حتی تکفیر هم شود. بیشتر این اعتراضات هم مربوط به صحنههای پایانی فیلم و زمانی که مسیح در رویاهای خود با «مریم مجدلیه» ازدواج میکند، بود. با وجود تمام این مشکلات، آخرین وسوسه مسیح توانست اسکورسیزی را برای بار دوم نامزد دریافت اسکار بهترین کارگردانی کند.
رفقای خوب
رفقای خوب را میتوان بهترین فیلم مارتین اسکورسیزی بعد از گاو خشمگین دانست. این فیلم زندگینامهای یک شاهکار دیگر از اسکورسیزی به حساب میآمد و او با وجود دنیرو و «جو پشی» توانسته بود نمایشی شجاعانه از تکنیک سینمایی خود ارائه دهد تا بتواند شهرت و اعتبارش را دوچندان کند. این فیلم هنوز هم یکی از بزرگترین دستاوردهای این کارگردان به شمار میرود. به عقیدهی خیلی از منتقدین، رفقای خوب یک نمونه مثال زدنی از اوج هنر تکنیکی سینمایی اسکورسیزی محسوب میشود؛ منتقد معروف «راجر ایبرت» هم رفقای خوب را بهترین فیلم تاریخ سینما نامیده است.
رفقای خوب برعکس خیلی از فیلمهای مافیایی و گانگستری نظیر «پدرخوانده» (The Godfather)، بیشتر بر روی خرده پاها متمرکز شده بود و نسبت به آنها، پرداخت کاملا متفاوتی به دنیای مافیایی داشت. همین ویژگی بود که این فیلم را خاص کرد و دارا بودن روایتی جدید و تازه، آن را از تقلید از دیگر فیلمها در این سبک دور کرد. علاوه بر این، رفقای خوب توانست فیلم های بعد از خود را تحت تاثیر قرار دهد و موجی از تقلید و الهام از روی این فیلم را به راه اندازد. این فیلم نامزد ۶ جایزه اسکار شد که تنها یکی از آنها را آن هم برای بهترین بازیگر مکمل مرد (جو پشی) دریافت کرد. مارتین اسکورسیزی برای سومین بار نامزد دریافت اسکار بهترین کارگردانی شد اما باز هم نتوانست برندهی آن باشد. اگر چه در همان سال، اسکورسیزی در مراسم جوایز بفتا توانست رکورد بزند و برندهی سه جایزه در شاخههای بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه برای رفقای خوب شود.
کازینو
«کازینو» (Casino) یک فیلم خشن و پر خرج بود. اسکورسیزی با ساخت این فیلم خشن گانگستری طرفداران خود را حسابی راضی کرد. کازینو نظرات تقریبا متفاوتی را به دنبال داشت و بیشتر انتقادات هم مربوط به شباهت سبکی آن با فیلم رفقای خوب بود. این فیلم را میتوان از خشنترین و از هم گسیختهترین ساختههای اسکورسیزی دانست. این فیلم شلوغ و پر رفتوآمد تقریبا یک اثر گانگستری نسبتا قوی محسوب میشود که نشان میدهد گرچه باز هم شاهد سبک تکراری و همیشگی اسکورسیزی هستیم اما هرگز با فیلم و داستانی خسته کننده روبهرو نخواهیم بود. کازینو با اینکه نتوانست برای اسکورسیزی نامزدی در اسکار را به همراه داشته باشد اما توانست سطح بازیگران فیلمهای این کارگردان را برای بار دیگر با توجه به نامزد شدن «شارون استون» برای اسکار بالا ببرد.
دار و دستههای نیویورکی
اسکورسیزی در سال ۱۹۹۹ مستندی دربارهی سینمای ایتالیا، با نام «گشت و گذار من در ایتالیا» ساخت. این مستند تاثیر کاملا مشخصی بر روی فیلم بعدی او یعنی «دار و دستههای نیویورکی» (Gangs of New York) داشت. دار و دستههای نیویورکی که دربارهی نیویورک در قرن نوزدهم است، تقریبا بزرگترین و وابستهترین فیلم اسکورسیزی به جریان اصلی سینمای هالیوود بوده که با بودجهی ۱۰۰ میلیون دلاری در سال ۲۰۰۲ اکران شد. موضوعات اصلی این فیلم دقیقا مطابق علایق همیشگی اسکورسیزی یعنی نیویورک، خشونت و تفاوتهای نژادی که موجب تفاوتهای فرهنگی شده، هستند. ابتدا قرار بود این فیلم در ۲۰۰۱ اکران شود اما مراحل آمادهسازی فیلم تا اوایل ۲۰۰۲ طول کشید و استودیو اکران فیلم را تا اواخر ۲۰۰۲ به تعویق انداخت تا شانس حضور دار و دستههای نیویورکی در مراسم اسکار بالا برود.
این فیلم نامزد ۱۰ جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر (دنیل دی-لوئیس) شد. بر خلاف انتظارها، هیچ یک از این جوایز نصیب فیلم نشد و عدهای مسائل اجتماعی و سیاسی را علت آن میدانستند؛ اما با این حال، این فیلم توانست جایزه گلدن گلوب را برای اسکورسیزی به همراه داشته باشد. یکی از نکات مهم در این فیلم، آغاز همکاری اسکورسیزی و لئوناردو دی کاپریو بود که میتوان از او به عنوان رابرت دنیروی جدید یاد کرد. البته به دلیل حضور دی-لوئیس و ایفای نقش ماندگار او، خیلیها متوجه هنرنمایی زیبای دی کاپریو نشدند و حتی عدهای از آن خرده میگرفتند.
هوانورد
هوانورد یک فیلم پرخرج و زندگینامهای دیگر از اسکورسیزی دربارهی سرگذشت کارگردان، تهیهکننده و پیشگام صنعت هوانوردی یعنی «هاوارد هیوز» بود. این فیلم هم مثل دار و دستههای نیویورکی، دارای پیوند حساسیتهای شخصی اسکورسیزی با دوران طلایی هالیوود بود. ابتدا قرار بود «مایکل مان» کارگردانی این فیلم را برعهده بگیرد؛ اما سمت کارگردانی به اسکورسیزی رسید و با موفقیت هنری و تجاری بزرگی مواجه شد. هوانورد نامزد دریافت ۶ گلدن گلوب شد که جوایزی از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر درام (دی کاپریو) را دریافت کرد. این فیلم نامزد دریافت اسکار هم گردید که جوایز بهترین بازیگر نقش مکمل زن (کیت بلانشت)، بهترین طراحی صحنه، بهترین طراحی لباس، بهترین تدوین و بهترین فیلمبرداری نصیباش شد. اسکورسیزی با فیلم هوانورد برای پنجمین بار هم اسکار را باخت تا کلینت ایستوود و «دختر میلیون دلاری» (Million Dollar Baby) برندهی ماراتون اسکار شوند.
رفتگان
اسکورسیزی در سال ۲۰۰۶ با فیلم رفتگان غوغایی به پا کرد. این فیلم اکشن بینظیر، با درجه سنی ۱۷ سال به بالا اکران شد و توانست در آمریکا حدود ۱۳۰ میلیون دلار فروش داشته باشد. رفتگان دومین جایزهی گلدن گلوب را برای اسکورسیزی به همراه داشت؛ اما مهمتر از آن، اولین اسکار را نصیب اسکورسیزی کرد تا این کارگردان خشن و گانگستری هالیوود بتواند در معرفی فیلمهای بعدی خود، عنوان «کارگردانی شده توسط برندهی اسکار» را به کار ببرد! رفتگان فراتر از انتظارات عمل کرد و توانست یکی از موفقترین ساختههای اسکورسیزی محسوب شود و نظر بسیاری از منتقدین را جلب کند؛ علاوه بر این پرفروشترین فیلم این کارگردان هم نام گرفت.
جزیره شاتر
«جزیره شاتر» (Shutter Island) در ۲۰۱۰ اکران شد و چهارمین همکاری اسکورسیزی و لئوناردو دیکاپریو به حساب میآمد. ابتدا قرار بود این فیلم در اکتبر ۲۰۰۹ اکران شود و برای اسکار آن سال شانسی داشته باشد؛ اما به دلیل مشکلاتی مالی، کمپانی «پارامونت» اکران آن را به اوایل ۲۰۱۰ به تعویق انداخت و شانس حضور جزیره شاتر در اسکار را کاملا از بین برد. معمولا فیلمهایی که در اواخر سال و مخصوصا نزدیک مراسم اسکار اکران میشوند، میتوانند برای نامزدی و دریافت جایزه امیدوارتر باشند، به همین دلیل با یک جابجایی در تاریخ اکران، فیلم جزیره شاتر که به باور خیلیها اثر مهمی از اسکورسیزی به حساب میآید نتوانست در اسکار حضور یابد. این فیلم فروش بالایی را به دنبال داشت و نظرات انتقادی گوناگونی هم به دست آورد. منتقدان زیادی از آن تعریف و تمجید کردند و عدهای هم فیلم را به رگباری از نقدهای کوبنده بستند.
هوگو
هوگو با اکرانش در ۲۰۱۱، شگفتی دیگری از اسکورسیزی به شمار میرفت. این فیلم که در ژانر خانوادگی ساخته شده، اولین فیلم اسکورسیزی با تکنولوژی ۳D بود و توانست نقدهای مثبت زیادی دریافت کند. هوگو توانست نامزدی اسکار بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را برای اسکورسیزی رقم بزند. این فیلم همچنین در گلدن گلوب هم نامزد شد و توانست اسکورسیزی را برندهی جایزهی بهترین کارگردانی کند. این فیلم نامزدی جوایز زیادی را برای این کارگردان به دنبال داشت و یکی از مهمترین ساختههای او محسوب میشود.
ز
گرگ وال استریت
آخرین فیلم اکران شدهی اسکورسیزی یعنی گرگ وال استریت فیلمی زندگینامهای بر اساس زندگی «جردن بلفورت» بوده که لئوناردو دی کاپریو به ایفای نقش این شخصیت پرداخته است. این فیلم با دارا بودن سبک کمدی سیاه، از صفر تا به اوج رسیدن جردن بلفورت، یک دلال سهام را روایت میکند. دی کاپریو در جدیدترین همکاریاش با اسکورسیزی، هنرنمایی کاملا متفاوتی را به نمایش گذاشت. اسکورسیزی با این فیلم توانست سر و صدای زیادی به پا کند و ۵ نامزدی اسکار و ۲ نامزدی گلدن گلوب را به دنبال داشته باشد؛ که البته یک گلدن گلوب نصیب دی کاپریو برای بهترین بازیگر نقش اول مرد در فیلم کمدی شد.
افتخارات
مارتین اسکورسیزی تمامی جوایز بزرگ و معتبر سینمایی دنیا همانند اسکار، گلدن گلوب، بفتا، امی، جایزه انجمن اتحادیه کارگردانان آمریکا، جشنواره کن و جشنواره فیلم ونیز را در کارنامه درخشاناش قرار داده و خود را از نظر بسیاری از ردهبندیها در لیست سه کارگردان برتر تاریخ گنجانیده است. او تا به حال ۱۲ بار برای جوایز اسکار نامزد شده که برای فیلم «رفتگان» برنده اسکار بهترین کارگردانی شد. وی همچنین ۱۰ بار نامزد دریافت جوایز گلدن گلوب شده که تعداد ۴ جایزه را بر تابلوی افتخارات خود آویزان کرده است. در ادامه میتوانید دیگر جوایز دریافتی وی را ببینید.
گلدن گلوب:
بهترین کارگردانی برای فیلم «هوگو»
جایزه افتخاری «سیسیل بی. دومیل» برای یک عمر دستاورد هنری
بهترین کارگردانی برای فیلم «رفتگان»
بهترین کارگردانی برای فیلم «دارودستههای نیویورکی»
بفتا:
جایزه افتخاری برای یک عمر دستاورد هنری
بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه اقتباسی و جایزه بهترین فیلم برای فیلم «رفقای خوب»
امی:
بهترین کارگردان درام تلویزیونی برای سریال «امپراتوری تبهکاران»
اتحادیه انجمن کارگردانان آمریکا:
بهترین کارگردانی تلویزیونی برای سریال «امپراتوری تبهکاران»
بهترین کارگردانی برای فیلم «رفتگان»
جایزه افتخاری برای یک عمر دستاورد هنری
بنیاد فیلم آمریکا:
بهترین برنامه تلویزیونی – سریال «امپراتوری تبهکاران»
جشنواره ونیز:
شیر نقرهای برای فیلم «رفقای خوب»
جشنواره کن:
بهترین کارگردانی برای فیلم «پس از ساعات اداری»
نخل طلا برای فیلم «راننده تاکسی»
زندگی شخصی
مارتین اسکورسیزی تا به حال ۵ بار ازدواج کرده است. او ابتدا با «لارین ماری برنان» در سال ۱۹۶۵ ازدواج کرد که حاصل آن یک دختر به نام «کاترین» است. مارتین و لارین تا سال ۱۹۷۱ به زندگی مشترک خود پرداختند و ۵ سال بعد از جداییشان، مارتین با «جولیا کامرون» ازدواج کرد. حاصل این ازدواج هم دومین دختر او با نام «دومنیکا کامرون» بود. ازدواج مارتین و جولیا تنها یک سال به طول انجامید. «ایزابلا روسلینی» که یک بازیگر ایتالیایی-آمریکایی است؛ سومین همسر مارتین بود که در سال ۱۹۷۹ با او ازدواج کرد، که این ازدواج در سال ۱۹۸۲ به طلاق کشیده شد.
سه سال بعد، زندگی مشترک مارتین با «باربارا دفینا» که یک تهیهکننده است، آغاز شد. چهارمین ازدواج مارتین، ۶ سال طول کشید و بعد از آن در سال ۱۹۹۹، پنجمین و آخرین ازدواج مارتین با «هلن موریس» صورت گرفت که این ازدواج تا هماکنون ادامه داشته و ثمرهی آن سومین دختر مارتین، به نام «فرانسیسکا» بوده است. فرانسیسکا در دو فیلم «هوانورد» و «رفتگان» هم حضور کوتاهی داشته است.
مارتین اسکورسیزی، با گذشت حدود ۵۰ سال از آغاز فعالیتاش هنوز هم نامی بزرگ و مطرح در عرصه کارگردانی است و منتقدان زیادی از او تعریف و تمجید میکنند. او یکی از کارگردانانی است که در هر ژانری قادر به ساخت فیلم است و میتواند اثری شگفتانگیز از خود به جا بگذارد. او در سال ۲۰۱۲ در طی یک نظرسنجی، ۱۲ فیلم برتر زندگیاش را نام برده بود که از میان آنها میتوان به آثاری همانند «۲۰۰۱: یک اودیسه فضایی» (۲۰۰۱: A Space Odyssey) اثر «استنلی کوبریک» و «سرگیجه» (Vertigo) ساخت «آلفرد هیچکاک» اشاره کرد که نشان دهندهی سبک مورد علاقهی مارتین اسکورسیزی در فیلمهای سینمایی هستند.
جدیدترین فعالیت اسکورسیزی، به سرانجام رساندن فیلم «سکوت» (Silence) است که در ۲۳ دسامبر ۲۰۱۶ (۳ دی ۱۳۹۵) در ایالات متحده آمریکا اکران خواهد شد. در این فیلم درام-تاریخی، بازیگرانی همانند «لیام نیسون»، «اندرو گارفیلد» و «آدام درایور» حضور دارند و فیلمنامهی آن هم توسط «جی کاکس»، به همراه اسکورسیزی و بر پایه رمان «سکوت» اثر «شوساکو اندو» نوشته شده است. اسکورسیزی حدود ۳۰ سال بر روی این پروژه کار کرده و سرانجام در ۲۰۱۶ بالاخره وقت آن رسیده تا «سکوت» خود را بشکند و آن را بر روی پرده نقرهای سینما به تصویر بکشد. داستان فیلم در قرن هفدهم روی میدهد، زمانی که دو کشیش پرتغالی (گارفیلد و درایور) برای پیدا کردن مربی خود (نیسون) به ژاپن سفر میکنند، ولی با آزار و خشونت از آنها استقبال میشود.
دی جی