اشتراک گذاری
«پیش درآمدی بر شناخت رمان»
نویسنده: جرج هاورتون
مترجم: شاپور بهیان
درباره تحليل رمان
«پيشدرآمدي بر شناخت رمان» عنوان كتابي است از جرمي هاوتورن كه به تازگي با ترجمه شاپور بهيان در نشر چشمه منتشر شده است. جرمي هاوتورن استاد ادبيات انگليسي در دانشگاه تروندهايم نروژ است و اين اثرش هم كتابي مقدماتي و دانشگاهي درباره رمان است كه براي دانشجويان نوشته شده است. آنطور كه در ابتداي كتاب توضيح داده شده، ديدگاه نويسنده به رمان نزديك به ديدگاه «متنگرا» است و بهعبارتي او متن رمانها را جدا از پيوندهاي فرضي آنها با محيط، شخصيت، زندگينامه و نظرات منتقدان و نويسندگان بررسي ميكند. نويسنده البته به نقاط ضعف اين ديدگاه نيز توجه دارد و در فصلي با عنوان رويكردها به آن پرداخته است. مترجم درباره يكي ديگر از ويژگيهاي اين كتاب نوشته: «ويژگي ديگر اين كتاب، كه قسمت عمده آن تحليل ساختمان رمان است، معرفي شيوه گفتار آزاد غيرمستقيم است كه تا آنجا كه اطلاع دارم در متون فارسي مربوط به رمان از آن ذكري نشده است؛ در اين متون صرفا از تكگويي دروني و جريان سيال ذهن سخن به ميان آمده». همچنين راهنماييهايي كه نويسنده كرده ممكن است به كار رماننويسان هم بيايد. مثلا يكي از اين راهنماييها اين است كه «براي ايجاد وحدت در اثر لازم نيست مطابق الگوي كلاسيك رمان از قواعد علتومعلولي تبعيت شود. اين وحدت را ميتوان از طريق درونمايهها، موتيفها و سمبلها نيز حاصل كرد و هاوتورن مثالهايي از رمان مدرن ميآورد تا منظورش را روشن كند.» در اين كتاب بارها به مقاله مشهور «داستان مدرن» ويرجينيا وولف اشاره شده و به اين خاطر بهيان اين مقاله را هم ترجمه و به همراه كتاب منتشر كرده است. «پيشدرآمدي بر شناخت رمان» شامل نه بخش است كه عناوين آنها عبارتند از: تعاريف مقدماتي، تاريخ رمان، انواع رمان، داستان كوتاه و رمان كوتاه، رئاليسم و مدرنيسم، تحليل داستان، بررسي رمان، رويكردهاي نقد داستان و داستان مدرن. در بخشي از مقاله ويرجينيا وولف كه ميتوان آن را بيانيه داستان مدرن ناميد ميخوانيم: «اگرچه طي گذشت قرون چيزهاي زيادي درباره ساختن ماشينها ياد گرفتهايم، جاي شك است كه چيزي بيشتر درباره به وجود آوردن آثار ادبي آموخته باشيم. نميتوانيم بگوييم نسبت به گذشتگان بهتر مينويسيم. همه آنچه بايد انجام دهيم حركت است، گاهي به اينسو، گاهي به آنسو. اما چنانچه از بلندي برجي خط سير آن را بنگريم، كل مسير حركت شايد دايرهمانند به نظر آيد. لازم به گفتن نيست كه ادعا نميكنيم حتي لحظهاي در موضع مساعد قرار گرفتهايم. وقتي در خلوت يا در جمع با غبطه به گذشته مينگريم، به جنگاوران شادتري كه در نبرد خود پيروز شدهاند و دستاوردشان چنين به كمال است، ناگزيريم بپذيريم كه جنگ آنها آنقدر كه از نظر ما درندهخويانه است، از نظر خودشان نبوده است. برعهده مورخ ادبي است كه معلوم كند، برعهده اوست كه معلوم كند آيا ما در آغاز يك دوره بزرگ داستان منثوريم يا در پايان آن يا در ميانهاش…»
شرق