این مقاله را به اشتراک بگذارید
نگاهی به «امپراتور» اثر ریشار کاپوشچینسکی / ترجمه حسن کامشاد (نشر ماهی)
هرچه قوی باز هم زمین می خورند
حمید رضا امیدی سرور
هرجا که بوی خطر به مشام میرسید حاضر بود، یکی از آن خبرنگارهای پر دل و جرأتی که سروکلهاش در جاهایی پیدا میشد که خیلی از همکارانش یا جرأت رفتن به آنجا را نداشتند و یا اینکه ترجیح میدادند تا خطر گریبانشان را نگرفته جان خود را بردارند و بروند. با این اوصاف به عنوان خبرنگاری معروف شد که به کشورهای مختلف سفر کرده و از جنگ ها، کودتاها و انقلابها گزارش تهیه می کند.
در طول دورانی که بعنوان خبرنگار خارج از لهستان حضورداشت، ۲۷ انقلاب و کودتا را دید، ۴۰ بار به زندان افتاد و از چهار حکم اعدام جان سالم به در برد. تقدیر بر این بود که ریشارد کاپوشچینسکی در ژانویه ۲۰۰۷ در هفتاد و چهارسالگی پس از جراحی قلب باز با زندگی وداع کند. این یعنی یک زندگی کامل و طولانی برای مردی که مدام با خطر دست و پنجه نرم کرده بود؛ حتی در دوران کودکیاش که مصادف بود با دوران سیاه جنگ جهانی د وم و در خانواده ای فقیر شب را به روز رسانده بود.
ریشارد کاپوشچینسکی مشهورترین روزنامهنگار سدهی بیستم لهستان، و شاید همهی اروپا بود. گزارشهایی که از رخدادهای مختلفی در امریکای جنوبی، افریقا، و خاورمیانه نوشته، هنوز از جذابترین و تیزبینانهترین نوشتهها دربارهی این خطههای حادثهخیزند.
گابریل گارسیا مارکز که خود تجربه روزنامه نگاری داشت، هنر او را در این زمینه می ستود و از او به عنوان «استاد واقعی روزنامه نگاری» یاد میکرد. دیگران نیز کاپوشچینسکی را «استاد روزنامه نگاری مدرن»، «مترجم دنیا»، «بزرگ ترین گزارشگر دنیا»، «هرودوت زمانه ما» و «وقایع نگار جهان سوم» خوانده اند، چرا که کاپوشچینسکی استعداد داستانگویی خود را در گزارش هایش از انقلاب ها، جنگ ها، کودتاها و زوال امپراتوریهای استعماری نشان می داد.
در اواخر دههی هفتاد و اوایل دههی هشتاد میلادی روی قضیهی دیکتاتوری متمرکز شد، واکاوی شخصیت و ذهنیت دیکتاتورها، و روانشناسی اجتماعی ملتهای تحت سیطرهی دیکتاتوری. سه سفر و تجربهی طولانیمدت به اتیوپی، ایران و آنگولا داشت و حاصل کارش سه کتاب شد: «امپراتور» دربارهی ظهور و سقوط هایله سلاسی، دیکتاتور پیشین اتیوپی که بهتازگی قدرت از کف داده بود، «شاهنشاه» با محوریت زندگی و زمانهی آخرین شاه ایران محمدرضا پهلوی، و «روزی دیگر از زندگی» که داستان برههی کسب استقلال آنگولا و دشواریهای این برهه را روایت میکرد.
کاپوشچینسکی درجایی نوشته: «ما که جنگ را از سر گذراندیم میدانیم فهماندن حقیقت جنگ به کسانی که، از بخت نیک، این تجربه را نداشتند چه اندازه دشوار است. می دانیم که زبان از عهده بر نمیآید، ناتوانی غلبه میکند و سرانجام می بینیم که این تجربه انتقال ناپذبر است.» با چنین نگرشی بود که تصمیم گرفت درباره چیزهایی بنویسد که لااقل تجربه مستقیم حضور در آنها را داشته باشد و از سوی دیگر نه تنها از توانایی گزارش نویسی که از قریحه و تخیل خود برای تاثیر گذاری هرچه بیشتر آن بهره بگیرد. از همین سبب همواره درباره چیزهایی نوشت که از نزدیک آنها را تجربه و لمس کرده بود. کتاب امپراتور که به عنوان موفق ترین اثر او از آن یاد می شود نیز از دل همین تجربه های حضور مستقیم در یکی از بحرانی ترین ایام در کشور اتیوپی بدست آمد.
هایله سلاسی آخرین امپراتور اتیوپی بود، دیکتاتوری که قریب به شش دهه در این کشور حکومت کرد و در نهایت با کودتایی کمونیستی از کار برکنار شد. شکل گیری کودتایی کمونیستی در کشوری چون اتیوپی چندان عجیب نبود، در سالهایی که وعده بهشت سرشار از عدالت و برابری کمونیسم، طرفدار بسیار داشت، کشوری فقیر با دیکتاتوری که خود در جلال و جبروت میزیست به شدت مستعد چنین کودتایی میتوانست باشد.
اطرافیان هایله سلاسی همانند همه بسیاری از دیکتاتورهای جهان سومی، برای او مقامی منتسب به پروردگار تراشیده بودند، چنانکه گویی نماینده خدا بر روی زمین است و چنین شخصیتی نه تنها هرچه می گوید از اشتباه بری است، بلکه به واسطه برخورداری از چنین مقامی به هیچ وجه کسی جرأت مورد پرسش قرار دادن او را ندارد. ریشارد کاپوشچینسکی در زمانی وارد این کشور شد که بوی نا آرامی و شورش به مشام می رسید، با این حال سلاسی همچنان در قدرت بود.
یکی از ویژگیهای مهم کار کاپوشچینسکی در این است که به گزارش صرف یک ماجرا بسنده نمی کند، او می کوشد با نشان دادن فضای حاکم بر آن سرزمین مناسبات میان مردم و صاحبان قدرت، دلایل شکل گیری این انقلاب ها را نیز بازگشایی کرده و پیش روی مخاطب قرار دهد. برای نمونه در کتاب امپراتور کاپوشچینسکی نشان می دهد که چگونه با افزایش قیمت بنزین تغییر و تحولاتی کلید می خورد که به سقوط حکومت پادشاهی می انجامد. این درحالی است که پیش از آن نیز بارها این افرایش قیمت در اتیوپی رخ داده بوده اما چنین اعتراضاتی را به دنبال نداشت.
بنابراین درواقع این پتانسیل حاصل شرایط اجتماعی و سیاسی خاص این زمانه است که موجب بروز انقلاب می شود. کاپوشچینسکی با رفتن در میان مردم، صحبت با آنها و زیرنظر گرفتن زندگی آنها و همچنین با گفتگوهایی که با شخصیت های مختلف (از طرفداران حکومت گرفته تا مخالفان آن) انجام می دهد، مصالح لازم را برای روایت مستند خود بدست آورده و به رازگشایی از دلایل وقوع انقلاب می پردازد.
«امپراتور را همه وجودی آسمانی و دارای مواهب مافوق طبیعی میشمردند، حال یکی از نزدیکترین و مطمئنترین افسران او میگفت که هایله سلاسی در دربار با فساد ساخت، از نظامی عقبافتاده دفاع کرد و فلاکت و بدبختی میلیونها تن رعایای خود را پذیرفت. آن روز درگیری شروع شد و دانشگاه دیگر روی آرامش به خود ندید. جدالی مهیب بین دربار و دانشگاه درگرفت، نزدیک ۱۴ سال به طول انجامید، دهها قربانی بر جای نهاد و با سقوط امپراتور پایان یافت.»
این بخشی از روایت ریشارد کاپوشچینسکی از سرانجام هایله سلاسی است که نزدیک به ۶۰ سال بر اتیوپی حکومت کرد سرانجام زمانی رسید که فساد گسترده دربار او، به اعتراض عدالتخواهانه دانشجویان و جوانان انجامید، اما سلاسی به سرکوب بیرحمانه اعتراضات پرداخته و مدعی شد تا زمانی که جان دارد، از سوی خداوند مأمور به حکومت بر اتیوپی است!
کتاب «امپراتور» روایت اوج گرفتن این پادشاه تا مقام خدایی ملتی فقیر و گرسنه است. ماجرا توسط نزدیکان امپراتور و برخی از مردم کوچه و بازار روایت می شود. کاپوشچینسکی تنها یک روزنامه نگار نیست، او در عین حال نویسنده و شاعر نیز هست؛ بنابراین آثارش از سطح یک روایت مستند صرف که تنها متکی بر دیده ها و شنیده های او باشد فراتر می رود، کاپوشچینسکی برای تاثیر گذاری بیشتر از هنر قلم و تخیل خود نیز بهره فراوان می گیرد،بنابراین آثارش از جذابیت ادبی نیز برخوردارند.
شاید برخی به این ویژگی کار او خرده بگیرند و آن را دستاویزی برای تاکید روی دور افتادن او از واقعیت قرار دهند؛ چنانکه طرفداران هایله سلاسی نیز بعدها چنین ادعایی درباره کتاب امپراتور کردند. اما نکته اینجاست که کاپوشچینسکی با کمک گرفتن از تخیل خود اگرچه از مستند نگاری صرف دور می شود اما به جای روایت واقعگرایانه، بدون دخل و تصرف ترجیح می داد به حقیقت درونی وقایعی که گزارش می کرد وفادار باشد. از سوی دیگر، این شیوه بخشی از سبک کار اوست که به ماندگاری بیشتر آثارش می انجامد و خوانندگان بیشتری برای آن به ارمغان می آورد. چنانکه خواندن کتاب امپراتور نه فقط برای علاقمندان تاریخ و سیاست که برای علاقمندان روایت های ادبی نیز از جذابیت برخوردار است. برخورداری از همین ویژگی هاست که او را چندین بار تا مرز نامزدی دریافت جایزه نوبل ادبیات پیش برد.
«امپراتور» را حسن کامشاد با ترجمه ای بسیار خوب، چنانکه حق مطلب را درباره این کتاب خواندنی ادا کند، به فارسی برگردانده است. کامشاد برای آشنایی بیشتر خواننده با کتاب و نویسنده، گفتگویی طولانی و جذاب با کاپوشچینسکی را در ابتدای کتاب آورده است. همچنین متن نمایشنامه «بازی امپراتور» که مایکل هستینگز و جاناتان میلر متاثر از این کتاب نوشته و به اجرا در آورده اند به انتهای کتاب پیوست کرده است.
خواندن کتاب امپراتور یک تجربه منحصر به فرد محسوب می شود، اثری که هم برای علاقمندان روایت های داستانی و ادبی دارای جذابیت است، هم برای دوستداران کتابهای تاریخی و سیاسی و هم آنها که به گزارش های مستند و روزنامه نگارانه علاقه دارند. نوشتن اثری که چنین از وجوه گوناگون بهره مند باشد و در عین حال انگشت بگذارد بر عصاره روح دیکتاتوری کارس است دشوار که از نوادری همچون کاپوشچینسکی برمی آید.
بزرگ علوی در نامه ای جالب توحهخطاب به حسن کامشاد با اشاره به لطیه ای جذاب بدین نکته اشاره دارد که گویی این کتاب درباره حکومت سلطنتی در ایران نوشته شده است، جالب اینکه انتشار کتاب در لهستان آن هم هنگان حکومت کمونیستی از سوی برخی کنایه به وجوه دیکتاتوری آن حکومت ارزیابی شد. خلاصه اینکه کتاب ماندگار کاپوشچینسکی به مانشان می دهد که ذات دیکتاتوری در همه جای دنیا یکی است، اگر چه میان سرزمین ها و دیکتاتورهای شان تفاوت هایی ظاهری وجود داشته باشد.
الف کتاب