این مقاله را به اشتراک بگذارید
۷۷ سال مقاومت ادبی
بیش از نیمقرن از روزگاری که محمود دولتآبادی نوشتن آغاز کرد میگذرد، و هفتادوهفت سال از عمرِ این نویسنده مطرح معاصر. غروب روز سهشنبه در کافه نزدیک، اهالی فرهنگ و دوستداران نویسنده «کلیدر» گرد آمدند تا سالروز او را به جشن بنشینند و حضورِ مدامِ پنجاهسالهاش در عرصه فرهنگ را گرامی بدارند. همین اواخر از محمود دولتآبادی مجموعهداستانی درآمد با عنوان «بنیآدم» که برخی از داستانهای او فضایی متفاوت از دیگر آثار این نویسنده صاحبسبک داشت و تجربه تازهای بهشمار میآمد، و کتابی شامل گفتوگوهای اخیر او با عنوانِ «این گفت و سخنها…»، که بهقول دولتآبادی «جُنگی است از گفتوگوهای او با مطبوعات در این مسیر این ده، بیستساله که مثل باد گذشت.»
در این گفتوسخنها بحث از ادبیات است و نوشتن. دولتآبادی در یکی از همین نشستها بهمناسبت تجدیدچاپ «روزگار سپریشده مردم سالخورده»، از مسیر نیمقرن نوشتن خود میگوید، «دنبال چیزی نبودم تا به آن برسم مگر خودِ نوشتن، و از نظر من نوشتن یک ضرورت بود و من این ضرورت را به انجام رساندم و هنوز در حال انجامش هستم. بهیادم ندارم هرگز چیز خاصی در ازای نوشتن خواسته باشم بهدست بیاورم مگر امکان نوشتن و انتشار آن اگر ممکن بشود!» از دولتآبادی هنوز در آستانه هفتادوهفتسالگی آثاری مانده است که بهچاپ درنیامده و سالیانی است در انتظار چاپ مانده است: «طریق بسملشدن» و رمان پُرماجرای «زوال کلنل» که بارها به آستانه چاپ رسید و سرانجام از انتشار بازماند، و زندگینامهای به قلمِ خود او با عنوان «عبور از خود».
مراسم زادروز محمود دولتآبادی در میان اصحاب فرهنگ و دوستان قدیم او برگزار شد. در این مراسم چهرههایی چون لوریس چکناواریان، حسین علیزاده، جعفر پناهی، بهرام دبیری، محمد شمسلنگرودی، حافظ موسوی، سیدعلی صالحی، حسین سناپور، محمود معتقدی، حسن کیائیان، محمدعلی جعفریه و عدهای دیگر از اهالی هنر، سینما و تئاتر حضور داشتند. در ابتدا محمود دولتآبادی کتابهایش را برای علاقهمندان زیادی که در این مراسم حضور داشتند امضا کرد و سپس برنامه با اجرای یارتا یاران آغاز شد. سپس محمود معتقدی شعری خواند و آن را به محمود دولتآبادی تقدیم کرد و بعد محمد شمسلنگرودی با اشاره به تاریخ بشر که با مرگ هابیل آغاز شد و امروز به داعش رسید گفت: «هنرمندان زندگی را مدیریت میکنند و سیاستمداران مرگ را. آقای دولتآبادی ما شما را دوست داریم چون زندگی را مدیریت کردید و ما به شما افتخار میکنیم و ممنونیم که به دنیا آمدید». حسین سناپور هم با اشاره به نامهای که نویسندگان در آستانه انتخابات در حمایت از روحانی نوشتند و بندی را به درخواست انتشار آثار دولتآبادی اختصاص دادند چون او را نماینده روح جمعی داستاننویسی ایران میدانند، درباره جایگاه دولتآبادی در عرصه ادبیات و فرهنگ صحبت کرد. جواد مجابی هم زادروز رفیق قدیمش را تبریک گفت و او را از معدود هنرمندانی خواند که محبوب خاص و عام هستند. در پایان مراسم نیز محمود دولتآبادی با تشکر از حضور اهالی ادبیات و فرهنگ به صحبت پرداخت. او با اشاره به امکانی که اخیرا فراهم شده است برای داستاننویسان تا دور هم جمع شوند و تئاترهای بسیاری که روی صحنه میرود گفت: «ما خواهان همین گشودگیها هستیم و من آرزو میکنم جوانان جامعه ما به سمت نوع زندگیای بروند که بیشتر رفاقت باشد تا سوءظن. دلیلی برای دشمنی وجود ندارد». همچنین فیلمی هم در این مراسم پخش شد که در آن دولتآبادی از زندگی روزانه، عادات نوشتنش و همچنین ادبیات و هنر صحبت کرده است. در این فیلم دولتآبادی از عشق به مادر و پدرش میگوید و درباره داستاننویسی و شیوه نوشتنش هم صحبت میکند. او در بخشهایی از این فیلم میگوید: «من هنر را از کارکردن یاد گرفتم نه از تئوریهای ادبی… هروقت نتوانستم کار کنم بدانید که انگیزههای اجتماعی در من کم شده… من همیشه روزها کار میکردم و طبعا شب بایستی مینوشتم. دیگر اینکه فضیلت شب آن است که انسان خودش هست و خدا و هیچکس دیگری جز شما نیست و صفحه سفید کاغذ و احساس آزادی تمام… بعدا که با مولوی آشنا شدم متوجه شدم که او هم شب را خوب میشناخته.»
به نقل از شرق