این مقاله را به اشتراک بگذارید
تاریخچه «مرد زنجبیلی»، شاهکار جی.پی. دانلیوی
حسام جنانی*
در شهر مولینگار در کشور ایرلند عمارتی قدیمی و چندصد ساله وجود دارد که در میان مزارعی وسیع در حومه این شهر تجاری آرام گرفته است. بدون سکنه به نظر میرسد و پنجرههایش پشت کرکرههای سنگین و چوبی خالی به نظر میرسند. اما درون عمارت، پیرمردی پرنشاط به نام جیمز پاتریک دانلیوی زندگی میکند که باغچههای پرشاخ و برگ عمارت را هرس میکند، پیانو مینوازد و گهگاه گاوهایی را که در ملک ۱۸۰ جریبیاش پرسه میزنند از نظر میگذراند.
به گفته خودش یک یا دوبار در ماه دروازههای زنگارخوردهای را که در حاشیه ملکش هستند برای گشتوگذار پشت سر میگذارد. در طول سی سالی که در این ملک زیسته همسایههایش را ندیده و قصدی هم برای دیدنشان ندارد. اما گاهی اوقات، حتی منزویترین افراد نیز تسلیم وسوسههای جهان بیرون میشوند.
جی. پی دانلیوی، نویسنده ایرلندی-آمریکایی که نیمقرن پیش با رمان «مرد زنجبیلی»، نخستین رمانش، به اوج شهرت رسید هنوز در ایرلند شخصیتی مشهور است؛ کشوری که بخش عمدهای از داستان او در آن میگذرد و مشتاقانه به افراد ادبی معروف خود، بهخصوص انگشتنماهایشان، وفادار میماند. اکنون در آستانه نودویک سالگیاش، دانلیوی دوباره به مرکز توجه بازگشته است. پس از چند تلاش ناموفق، اکنون اقداماتی در حال انجام است تا نسخهای سینمایی از «مرد زنجبیلی» ساخته شود؛ در این فیلم جانی دپ بازی و لورنس دانمور که اخیرا با دپ در «افسارگسیخته» همکاری کرده است، آن را کارگردانی خواهد کرد.
«مرد زنجبیلی» که ماجراهای شورانگیز و عیاشوار جوانی آمریکایی را در ترینیتی کالج دوبلین بعد از جنگ جهانی دوم روایت میکند، مطمئنا طرفداران وفاداری دارد. ویرایش ایرلندی «مرد زنجبیلی» در سال ۲۰۰۵ تجدید چاپ شد و تاکنون بیش از ۴۵ میلیون نسخه از آن به بیش از ۲۴ زبان دنیا به فروش رفته است.
حقیقتا تصورش بسیار دشوار است که دانلیوی شهری نرمگفتار و باشخصیت با آن کت و شلوار شقورق و عینکهای مطالعه ضخیمش خالق ادبیاتی باشد که شخصیتهای آن افرادی دائمالخمر و جنگجو باشند. اما با نگارش اولین داستانش، «مرد زنجبیلی»، دانلیوی اهل نیویورک مجموعهای را خلق کرده است که با عناوینی مانند توهینآمیز و ضدزن از طرف واتیکان تا گروههای فمینیستی محکوم و طرد شده است.
ماجرای رمان «مرد زنجبیلی»، معروفترین و انگشتنماترین کار دانلیوی، در ایرلند پس از جنگ جهانی دوم میگذرد و شخصیتی دائمالخمر به نام سباستین دنجرفیلد را به تصویر میکشد که دانشجویی آمریکایی در ترینیتی کالج دوبلین است. بیش از چهل ناشر آمریکایی و انگلیسی کتاب را به خاطر صراحت موجود در آن و از ترس قوانین رد کردند. سرانجام انتشارات المپیا «مرد زنجبیلی» را در سال ۱۹۵۵ در پاریس چاپ کرد، اما بدون اطلاع دانلیوی.
دانلیوی در آخرین کتابش، «تاریخچه مرد زنجبیلی»، داستان نگارش، چاپ و دعوای حقوقی پیرامون نخستین رمانش را بازگو میکند. این کتاب که درعینحال زندگینامه دانلیوی نیز هست، یادآور شخصیتهای افسارگسیخته دهه چهل دوبلین است که الهامبخش داستان دانلیوی بودند و نیز نگاهی است به دنیای بینالمللی چاپ کتاب که اصول اخلاقی چندان در آن جایی نداشت.
دانلیوی میگوید: «متوجه شدم ماجرای پشت پرده مرد زنجبیلی حماسهای شگفتآور است… به خاطر مساله حقوقی که برای کتاب پیش آمد، نسبت به آن بسیار حساس شدم. بخش بسیار مهمی از سرتاسر دوره زندگیام بود. مدتی طولانی قصد داشتم درباره کتاب بنویسم، در مورد شرایطی که کتاب در آن نوشته شد و آنچه که طی سه دهه بر سر آن آمد و حالا، سرانجام، توانستهام توجهی را که کتاب مستحقش است معطوف آن کنم.»
او اضافه میکند: «زمانی که مرد زنجبیلی چاپ شد، داستانهایی از این دست سابقهای در جامعه متوسط آن روزگار نداشتند. هنری میلر (او نیز از سوی فمینیستها برچسب هرزهنگار خورده بود) تنها نویسندهای بود که غیر از من چیزی مشابه را تجربه کرده بود. به نظر من چیزی که واقعا مردم را عصبانی کرد این بود که سباستین دانجرفیلد میخواست از معیارهای پذیرفتهشده جامعه پیروی کند، اما به دلایلی قادر به انجام این کار نبود.»
«تاریخچه مرد زنجبیلی» مملو از جزئیات خندهدار زندگی دانلیوی است… همچنین قسمتهای اولیه کتاب شخصیتهایی را از محیط ادبی ایرلند، از جمله برندان بیان را به تصویر میکشد. او کسی بود که بنا به گفته دانلیوی نخستین بازخوردهای مثبت را درباره کتاب به هنگامی که هنوز به صورت دستنوشته بود به دانلیوی داده بود.
دانلیوی آنقدر در مورد کتاب جدی بود که پس از آنکه انتشارات المپیا آن را تحتعنوان هرزهنگاری چاپ کرد به مدت ۲۵ سال از طرف کتاب جنگید: «میدانستم که باید از طرف کتاب بجنگم چون اساسا افراد همان چیزی را که برایش میجنگند دریافت میکنند و پول مساله بعدی پس از چاپ کتاب بود.» 25 سال جدل حقوقی بر سر حقوق چاپ «مرد زنجبیلی» در سال ۱۹۷۹ به پایان رسید و دانلیوی تنها مالک حقوق نسخهای شد که انتشارات المپیا به چاپ رسانده بود.
* مترجم و منتقد
به نقل از آرمان