این مقاله را به اشتراک بگذارید
فیلمسازان خاص برای مخاطبان خاص
صوفیا نصراللهی
این فهرست ده تایی را از کارگردانان معاصر که فیلم های شان باب میل سلیقه های متفاوت تر است، بخوانید
این روزها عشق فیلم ها هم بیشتر سینمای جریان اصلی آمریکا را دنبال می کنند. فیلمسازان اروپایی هم که بین دوستداران سینما اسم و رسمی پیدا کرده اند. آنهایی هستند که در دل هالیوود نفوذ کرده اند و بعد از ساخت یکی دو فیلم کم کم شیوه روایت یا سبک بصری شان را جور می کنند که بتوانند برای گروه مخاطبان بیشتری در جهان جذاب باشند.
نمونه اش استاد سینمای ایتالیا، پائولو سورنتینو یا از سینمای اسپانیا پدرو آلمادووار یا ژاک اودیار از سینمای فرانسه که به رغم داشتن سبک بصری ویژه شان خودشان را به سلیقه خوره فیلم ها نزدیک کرده اند و حالا دیگر فیلم های شان چندان عجیب و غریب و متفاوت به نظر نمی رسد.
این وسط هنوز فیلمسازانی هستند، بیشتر از اروپا که روی سبک خودشان پافشاری دارند. آنها که در اصطلاح نمایندگان سینمای روشنفکری به حساب می آیند و دیدن فیلم های شان یک جور پیش آگاهی ذهنی نسبت به جهان شان و دنیای سینمای نیازمند است، برای مخاطب حتی پیگیری فیلم های جریان روز آثارشان گاهی آزارنده هم می شود. فیلم های شان را دوست داشته باشید یا نه این چند نفر سردمدار سینمای متفاوتی هستند که طرفداران خاص خودشان را هم دارد.
بلاتار
متولد: ۱۹۵۵ در مجارستان
فیلم های شاخص: اسب تورین، هارمونی های ورکمایستر، تانگوی شیطان
جایزه های مهم: برنده جایزه بزرگ هیات داوران برلین برای «اسب تورین»
«سرد، اگزیستانسیال و محزون. کارهای بلاتار را می شود با بقیه اساتید قاب های ساکن زندگی مثل آندری تارکوفسکی، جیم جارموش و آکی کوریسماکی مقایسه کرد. این دانشجوی سابق آکادمی فیلم و تئاتر مجارستان که البته هیچ گاه مجال پیدا نکرد دانشگاه را به اتمام برساند، فیلمسازی را با ساخت فیلم های رئالیستی اجتماعی آغاز کرد، فیلم هایی بی حرکت که انگار با ریتم کندشان می خواهند تماشاگر را مجازات کنند. اما جلوتر که آمد به عنوان یک فیلمساز مینی مال انتزاعی سرسخت اعتبار خودش را پیدا کرد.»
اینها را لوید هیوز در کتاب راهنمای فیلمش درباره بلاتار، فیلمساز مجارستانی گفته که از اواخر دهه ۷۰ فیلمسازی را شروع کرد و اواخر دهه ۸۰ با فیلم «نفرین» مورد توجه فستیوال ها و منتقدان قرار گرفت. از آن فیلمسازان کم کاری که در دهه ۹۰ فقط دو فیلم ساخت و بازگشتش به سینما در هزاره سوم با فیلم «هارمونی های ورکمایستر»، «مردی از لندن» و «اسب تورین» با استقبال زیادی همراه شد.
الکساندر سوخوروف
متولد: ۱۹۵۱ در اتحادیه جماهیر شوروی
فیلم های شاخص: مولوخ، کشتی روسی، فاوست
جایزه های مهم: برنده جایزه فیپرشی (منتقدان) جشنواره کن برای فیلم «پدر و پسر»
کارگردان فیلم های آوانگارد و تجربی، درام های روانشناختی و فیلم هایی درباره فرهنگ و جامعه خودش. سبک بصری فیلم هایش ماجراجویانه است. از دهه ۸۰ موفق شد خودش را در میان فیلمسازان مولف قرار دهد. هر چند فیلمسازی را یک دهه پیش تر از آن با ساخت مستندهای تلویزیونی آغاز کرده بود. در دهه نود چهارگانه ای درباره قدرت ساخت و نشان داد که چطور دیکتاتورهایی که به قدرت رسیدند به فساد کشیده شدند.
هیتلر، لنین و امپراتور هیروهیتو سوژه هایی بودند که دنبال کرد و قسمت آخرش هم داستانی از «فاوست» گوته بود.
منتقدان درباره اش می گویند: «ترجیح او به برداشت های طولانی و دوربینی که دائم در حال حرکت است شبیه دوستش آندری تارکوفسکی است. او یک نابغه طرفدار سوژه های معنوی است و سینماگری که بیش از اندازه جدی و موقر است. او در سینمای معاصر منحصر به فرد است.» فیلم های سوخوروف با تصاویر شاعرانه تشخص پیدا می کنند و تاثیر این تصاویر روی مخاطبان فیلم هایش غیرقابل انکار است.
لارس فون تریه
متولد: ۱۹۵۶ در دانمارک
فیلم های شاخص: داگ ویل، رقصنده در تاریکی، ملانکولیا
جایزه های مهم: برنده نخل طلای کن برای «رقصنده در تاریکی»
اواخر دهه ۶۰ فیلم های کوتاه می ساخت. سال ۱۹۸۸ اولین فیلم بلندش را ساخت و چهار سال بعد با فیلم «اروپا» توانست نام خودش را به عنوان یک فیلمساز صاحب سبک مطرح کند. در روایت هایش گزندگی وجود دارد که مخاطبانش را به چالش می کشد. علاوه بر این ها فون تریه یکی از پایه گذاران جنبش دگما ۹۵ است. یک شیوه فیلمسازی آوانگارد که سعی می شود تمام عوامل مصنوعی حتی الامکان حذف شوند تا فیلم به واقعیت زندگی نزدیک تر شود.
فون تریه یک شمایل پیشرو در سینمای آوانگارد اروپا است. در کتاب ۵۰۱ کارگردان سینما درباره اش نوشته شده: «فون تریه وقتی که فحش می شنود، همان قدر خوشحال می شود که وقتی تحسین اش می کنند. نماد یک فیلمساز پر زرق و برق جنجالی که فیلم هایش هم به اندازه خالق شان تهییج کننده هستند و البته چندان با تجربیات جسورانه شان منطبق نمی شوند.» قصه هایش زیاد پیچیده نیستند ولی در روایت شان پیچیدگی عجیب و غریبی به خرج می دهد.
هو هوشیائو هشین
متولد: ۱۹۴۷ در چین
فیلم های شاخص: گل های شانگهای، شعر اندوه، استاد عروسک ساز
جایزه های مهم: برنده جایزه فیپرشی برای فیلم «زمانی برای زندگی، زمانی برای مردن»
او کنار وونگ کاروای از آسیای شرقی توانسته سبک فیلمسازی ویژه خودش را که متفاوت از جریان روز سینماست، به مخاطبان بقبولاند. استاد ساختن درام در زیرشاخه های مختلف است. از درام شهری تا روستایی، درام خانوادگی و حتی درام های رومانتیک. او را یکی از مولفان پیشگام جریان موج نوی سینمای تایوان می دانند. فیلم هایش به فرهنگ کشورش و حتی سیاست ارجاع می دهد.
منتقدان سبک کارهایش را با سوجیرو آزو، فیلمساز بزرگ ژاپن مقایسه می کنند و می گویند که هر دو نفر کارگردانانی مینی مال و به غایت وسواسی و دقیق هستند و البته هوشیائو هشین، در فیلم هایش بسیار پر تحرک تر ظاهر می شود. میزانس های فیلم هوشیائو شین پر از جزییات است و از نظر بصری کارهایی چشم نواز. دیوید تامسون درباره او می گوید: «هو یک کارگردان خارق العاده است. فیلم هایش لطیفّ بازتاب دهنده با ساختاری زیبا هستند. او نمونه خوبی از کارگردانانی است که سبک روان و طبیعی شان از پیوستگی و انسجام برخوردار است.»
پل توماس اندرسون
متولد: ۱۹۷۰ در آمریکا
فیلم های شاخص: ماگنولیا، خون به پا خواهد شد، مرشد
جایزه های مهم: برنده جایزه بهترین کارگردانی جشنواره برلین برای «خون به پا خواهد شد»
جوان ترین کارگردان این فهرست که توانسته از دل صنعت سینمای سرگرمی ساز جهان خودش را در میان فیلمسازان مولف خارج از جریان اصلی جای دهد. او جایی در مرز ایستاده است. هم منتقدان سختگیر که به فیلم های متفاوت علاقه دارند ستایش اش می کنند و هم نامزد شش جایزه اسکار است! تام چریتی در راهنمای فیلمش درباره اندرسون می نویسد: «پل توماس اندرسون اشتیاق بزرگ شدن و جاه طلبی اش را دارد. البته که این اشتیاق ضمانتی برای رسیدن به هدف نیست به جز این که در روزگاری که بیشتر فیلم های آمریکایی با ویژگی های مشترک ساخته می شود او این غرور و گستاخی متفاوت بودن را دارد. پل توماس اندرسون نیروی خلاقانه غیرقابل پیش بینی دارد، روحیه احیا کننده ای که چشم انداز کهنه سینمایی را که تکراری شده، می تواند از نو بسازد.» مثل خیلی از هم نسلانش، پل توماس اندرسون هم علاقه اش به سینمای دهه ۷۰ را انکار نمی کند و معتقد است فیلم هایش در آن نسل سینمایی ریشه دارند.
میشاییل هانکه
متولد: ۱۹۴۲ در آلمان (اتریشی الاصل است)
فیلم های شاخص: معلم پیانو، روبان سفید، پنهان، بازی های بامزه
جایزه های مهم: برنده نخل طلای کن برای فیلم «عشق» و «روبان سفید»
سازنده تریلرهای روانشناسی درجه یک که میخکوبتان می کند. از اواسط دهه ۷۰ با ساخت فیلم های تلویزیونی کارش را شروع کرد. اولین فیلم بلندش، «هفت قاره» را سال ۱۹۸۹ ساخت و از همان فیلم به عنوان یک کارگردان صاحب سبک و جدی سینما شناخته شد اما با فیلم «ویدبوی بنی» بود که چهار سال بعدتر صاحب اسم و رسم شد و بعد از آن تقریبا همه فیلفم هایش یک اتفاق محسوب می شوند.
دوربین هانکه بدون زرق و برق زیاد به کاراکترهایش نزدیک می شود و امیال درونی، غریزه ها، ترس ها و احساسات شخصیت هایش را به تصویر می کشد. خشونت فیلم هایش نیست که شوکه تان می کند بلکه آن سادگی و سردی که در به تصویر کشیدن خشونت دارد که خیلی واقعی به نظر می رسد، ترسناک است. در راهنمای فیلم تام چریتی در مدخل هانکه نوشته شده: «شمایل یک کارگردان عبوس و سختگیر را دارد. میشاییل هانکه فیلمسازی است که در دهه ۹۰ وارد سینمای پیشروی اروپا شد و توانست حاکم مطلق آن شود.»
کلر دنی
متولد: ۱۹۴۶ در فرانسه
فیلم های شاخص: کار زیبا، شکلات، ۳۵ پیمانه رم
جایزه های مهم: برنده جایزه دو هفته کارگردانان کن برای «بگذار آفتاب به داخل بتابد»
تنها فیلمساز زن حاضر در این فهرست است. کلر دنی که از اولین فیلمش، «شکلات» که سال ۱۹۸۸ ساخت به عنوان یک فیلمساز مهم مطرح شد و در فرهنگنامه فیلمسازان سینتیا فلاندو نوشته است: «کلر دنی ساختار تاثیرگذاری را خلق کرد که گستره اش را از سینمای داستانگو و مستندهای موسیقی تا فیلم هایی برای تلویزیون کشیده است. در سرتاسر جهان او را به عنوان فیلمساز الهام بخشی می شناسند که نمای نقطه نظرش همیشه نافذ و با نشاط و روحبخش است. او یکی از بزرگ ترین کارگردانان زمانه ماست و به عنوان یک فیلمساز مستقل تاثیرگذار و یک مبدع خارق العاده از اعتبارش لذت می برد و هر بار تجربیات جدیدی جلوی دوربین می برد.»
دنی برای ساخت درام های روانشناسانه شهرت دارد و فیلم هایی که برشی از زندگی را به تصویر می کشند. نکته جالب این که بیشتر سال های زندگی اش را در مستعمرات آفریقایی گذرانده. او یکی از اریجینال ترین و شجاع ترین فیلمسازانی است که از فرانسه ظهور کرد و به سینما نگاهی اگزیستانسیالیستی دارد.
آرنو دپلشن
متولد: ۱۹۶۰ در فرانسه
فیلم های شاخص: داستان کریسمس، شاه ها و ملکه، روزهای طلایی من
جایزه های مهم: برنده جایزه دو هفته کارگردانان از کن برای «روزهای طلایی من»
آرن دپلشن کارگردان، هنرپیشه و فیلمنامه نویس است. در سینما تقریبا هر کاری انجام داده است. سال ۱۹۸۴ به عنوان فیلمبردار فیلم های کوتاه فعالیتش را آغاز کرد. بعد سراغ فیلمنامه نویسی رفت و از ابتدای دهه نود هم با فیلم «زندگی مردگان» کارگردانی سینما را آغاز کرد. فیلمش درامی بود که نامزد چند جایزه از جشنواره های مختلف هم شد. او فیلمساز هزاره سوم است و در قرن بیست و یکم فیلم های مهمش را ساخت.
«پادشاهان و ملکه» کمدی رومانتیکی بود که دو داستان عاشقانه را به صورت موازی روایت می کرد. منتقدان جاه طلبی کارگردانش را ستایش کردند و معتقد بودند سبک او تازه و منحصر به فرد است. «داستان کریسمس» یک کمدی بود درباره خانواده ای که دائم مصائب مختلف بر سرشان می آید اما برای کریسمس دور هم جمع می شوند. فیلمی که کاترین دونوو و مناتیو آمالریک بازیگرانش بودند و اثر سرحال و نشاط آوری است. فیلم امسالش «اشباح اسماعیل» که در کن به نمایش در آمد البته نتوانست موفقیت این فیلم ها را تکرار کند.
وونگ کار وای
متولد: ۱۹۵۶ در چین (هنگ کنگ)
فیلم های شاخص: در حال و هوای عشق، چانکینگ اکسپرس، ۲۰۴۶
جایزه های مهم: برنده جایزه بهترین کارگردانی از کن برای «شادی در کنار هم»
وونگ کار وای در سال ۱۹۸۰ وارد دوره های آموزشی شد که از سوی شبکه تلویزیونی TVB هنگ کنگ برگزار می شد. سپس او تبدیل به یک نویسنده تلویزیونی شد و در تلویزیون کارش را ادامه داد و چندین فیلمنامه تلویزیونی نوشت. در سال ۱۹۸۸ اولین فیلم بلند خود را با نام همین طور که قطرات اشک جاری می شوند را ساخت. به طور معمول فیلم های وونگ کار وای داستان عاشقانه قهرمان داستان است که به صورتی عجیب، ناتمام و پیچیده بیان می شود.
حجتی در بعضی از فیلم هایش مانند ۲۰۴۶ او خط زمانی داستان را هم در هم می شکند. قهرمان ها و شخصیت های فیلم های او معمولا تنها با شخصیت های پیچیده هستند. او درباره درد گذر زمان و لحظاتی که از ما دزدیده شده در فیلم هایش حرف می زند. اندرو بیلی می گوید او خاطرات را به گونه ای در فیلم هایش احضار می کند که مخاطب را یاد مارسل بروست و «در جستجوی زمان از دست رفته» می انداز. کار وای کنار کیارستمی مهمترین چهره های موج نوی سینمای آسیا هستند.
نوری بیلگه جیلان
متولد: ۱۹۵۹ در ترکیه
فیلم های شاخص: روزی روزگاری آناتولی، خواب زمستانی
جایزه های مهم: برنده نخل طلای کن و جایزه فیپرشی برای «خوبا زمستانی»
«در درام های اگزیستانسیالیستی فیلمساز مستقل ترک، نوری بیلگه جیلان که عامدانه با تأمل زیاد و آهسته پیش می رود، لحظات کاملی وجود دارند که موفق می شوند شما را تسخیر کنند. فقط الکساندر سوخوروف است که در این مورد با صحنه های مجلل اش با او رقابت می کند.» این جملات اندرو بیلی در راهنمای سینماست. منتقدان ترک معتقدند الهام بخش جیلان آنتوان چخوف است، چون او هم مانند چخوف اندوه را چنان طعنه آمیز به تصویر می کشد که هیچ کس دیگری چنین توانایی ندارد.
جیلان اصرار دارد که فیلم هایش داستان هایی معمولی درباره آدم های معمولی هستند اما منتقدان معتقدند هیچ چیز معمولی در فیلم های جیلان وجود ندارد. زندگی هنری اش را با عکاسی آغاز کرد. مکان های عکاسی اش بعدها لوکیشن های زیادی از فیلم هایش را شکل داد. جیلان فیلمسازی را از سال ۱۹۹۵ با ساخت فیلم کوتاه «پیله» آغاز کرد. در سال ۱۹۹۸، نخست فیلم بلند خود را با نام «روستا» کارگردانی کرد.
هفت صبح